توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 67633
سه شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۵۶
تذلیل سلطان در غربت
تذلیل سلطان در غربت
به جز ۱۶ سال اول زندگیش که به کودکی و نوجوانی گذشت بقیه عمرش را در نظام و سلسله مراتب نظامی گذراند. با خصوصیات اخلاقی و نظامی که از خود نشان داد مورد توجه پادشاهی انگلیس قرار گرفت و با هم‌پیمانیِ سید ضیاءالدین طباطبایی، دودمان آغا محمدخان قاجار را پس از ۱۲۹ سال حمکرانی، بازنشسته کرد و خود نیز پس از چهار سال وزیر جنگی، دو سال نخست‌وزیری و ۱۶ سال پادشاهی، تبعید و تذلیل شد.

به گزارش ایسنا، امروز چهارم مرداد هفتاد و هشتمین سالمرگ غلامرضا پهلوی معروف به رضا شاه پهلوی در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی در سال ۱۳۲۳ است.

بنیانگذار سلسله پهلوی که با حمایت انگلیس بر اریکه قدرت نشست و با غضب او سرافکندگی تبعید را تاب نیاورد. در طول ۶۷ سال زندگی پر فراز و فرودش به القاب مختلفی شناخته و معروف شد از جمله در نوجوانی و جوانی به شهری که در آن متولد شد، «رضا سوادکوهی» خوانده شد. از ۱۶ سالگی به قوای قزاقِ ناصرالدین شاه پیوست و چند سال بعد جزو معدود نظامیانی بود که به دلیل مهارت در استفاده از مسلسل خودکار ماکسیم به «رضا ماکسیم» معروف شد.

همزمان با ارتقاء در قشون قزاق، روحیات و خلقیاتش تند و سرکوب‌گر شد به نحوی که در دوره مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه قاجار برای خودش هیبت و شوکتی در قوای قزاق دست و پا کرد و در سراسر این دوران به القابی چون «رضا خان»، «رضا میرپنج» و «رضا قلدر» شهرت یافت.

غلامرضا پس از حمله خونین به جنگل و سرکوب قیام جنگلی‌ها به فرماندهی میرزا کوچک‌خان جنگلی به «رضاخان امیرپنجه مازندرانی» ملقب شد.

لیست القاب بنیانگذار سلسله پهلوی با سرنگون کردن آخرین شاهِ سلسله قاجار در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ کامل‌تر شد. رضا توسط احمد شاه قاجار به لقب «سردار سپه» مفتخر شد و بعد از کنار زدن او و نشستن بر تخت شاهی و شناسنامه‌دار کردن مردم و ترویج نام خانوادگی بین خانواده‌های ایرانی، فامیلیِ پهلوی را برای خودش انتخاب کرد و به «رضا شاه پهلوی» و «اعلاحضرت همایونی» و «شاهنشاه» معروف شد.

شاهِ سبزهِ پر جَذَبه پس از دنبال کردن پیروزی‌های آلمانِ نازی در جنگ جهانی دوم و رسیدن خبر این تمایلات ملوکانه به جاسوسان سفارت انگلستان در دربار پهلوی، مورد غضب پادشاهی انگلستان قرار گرفت و از آن تاریخ به جنوبی‌ترین بخش اقیانوس هند در جزیره موریس تبعید شد.

رفتار امپراتوری انگلستان با شاه مخلوع ایران موجب افسرده شدن رضا و غلبه بیماری افسردگی و مرض قلبی بر او شد. شرایط بدِ آب و هوایی جزیره موریس و زندگی رعیت‌گونه‌اش در شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی، افسردگی و مرض قلبی او را تشدید کرد و در آخر موجب مرگش در غربت شد.

تذلیل رضا

کشورمان که از زمان امضای قرارداد سن‌پترزبورگ در هشتم شهریور ۱۲۸۶ به سه ناحیه شمالی، میانی و جنوبی بین روسیه و انگلیس تقسیم شد و دولت مرکزی ایران در دو ناحیه شمالی و جنوبی، قدرتی نداشت در دومین سال جنگ جهانی دوم به دلیل «پل پیروزی» خوانده شدن، مورد تعرض نظامی قشون هر دو متجاوز قرار گرفت.

نظامیان روس در سوم شهریور ۱۳۲۰ از شمال و شمالشرق و به فاصله چند روز، قوای انگلیس از جنوب و جنوبغرب خاک کشورمان را اشغال کردند. قشون هر دو کشور شش روز بعد در ۹ شهریور در قزوین به یکدیگر رسیدند. رضا شاه به دلیل دنبال کردن خبرهای پیشروی ارتش نازیِ هیتلر در اروپای شرقی و شمالی و رسیدن به خاک روسیه و اطلاع جاسوس‌های انگلیسی مستتر در دربار پهلوی از موضوع، مورد غضب پادشاهی انگلستان قرار گرفت.

تذلیل سلطان در غربت
بوسه خداحافظی شاه پدر بر صورت ولیعهد
این غضب چنان جدی بود که او سه هفته بعد از اشغال نظامی ایران مجبور شد در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ از مقام سلطنت استعفا دهد و به جز ولیعهد، رضا و بقیه خانواده سلطنتی مجبور شدند خاک ایران را تا ۲۳ مهر ۱۳۲۰ ترک کنند.

در روزی که محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر وقت ایران در نشست فوق‌العاده دوازدهمین دوره مجلس شورای ملی مشغول خواندن متن استعفانامه پادشاه مخلوع بود، رضا در راه اصفهان بود تا به عصمت‌الملوک دولتشاهی همسرش، فاطمه دخترِ عصمت‌الملوک و شمس دخترِ تاج‌الملوک، دخترانش، علیرضا پسر تاج‌الملوک و عبدالرضا، غلامرضا و حمیدرضا پسران عصمت‌الملوک، پسرانش و فریدون جم، شوهر شمس پهلوی که یک روز جلوتر به اصفهان رفته بودند، بپیوندد.

متن استعفانامه به این شرح قرائت شد: «نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چند ساله مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام حس می‌کنم که اینک وقت آن رسیده‌است که یک قوه و بنیه جوانتری به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد بپردازند و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد بنابراین امر سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم از کار کناره نمودم از امروز که روز ۲۵ شهریور ماه ۱۳۲۰ است عموم ملت از کشوری و لشکری ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسد و آنچه نسبت به من از پیروی مصالح کشور می‌کردند نسبت به ایشان بکنند. کاخ مرمر - تهران - به تاریخ ۲۵ شهریور ماه ۱۳۲۰ امضا»

تذلیل سلطان در غربت
سوگند پادشاهی محمدرضا پهلوی - ۲۶ شهریور ۱۳۲۰
«ولیعد» فردای قرائت استعفانامهِ پدر، در حالی که ارتش شوروی و انگلیس در خیابان‌های تهران رژه می‌رفتند و کنترل همه وزارتخانه‌ها و اداره‌های دولتی را در دست داشتند، با استناد به اصل ۳۹ متمم قانون اساسی مشروطه، در جمع نمایندگان مجلس دوازدهم حاضر شد و سوگند پادشاهی خورد.

دوران تبعید

بعد از رسیدن رضا پهلوی به جمع خانواده‌اش در ساعات پایانی شبِ ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ همراه آنان به منزل سرتیپ شعری، فرمانده پادگان اصفهان رفتند. آنان فردای آن روز به منزل کازرونی از ثروتمندان و مریدان رضا شاه رفتند و تا ۳۰ شهریور همانجا ماندند.

رضا به اتفاق خانواده صبح روز سی‌ام شهریور به یزد منتقل شدند و در منزل هراتی و بعد منزل سرهنگ پاشا مبشر، اقامت کردند. او و همراهانش فردای آن روز به رفسنجان منتقل شدند و بعد از خوردن ناهار به سمت کرمان حرکت کردند و به محض رسیدن به آنجا به منزل ابوالقاسم هرندی از خانهای شهر رفتند.

رضا در شهر کرمان دچار عفونت گوش شد. به همین دلیل تصمیم گرفت چند روزی در کرمان بماند اما با مخالفت کنسول انگلیس در ایران، او و خانواده‌اش مجبور شدند هر چه سریعتر کرمان را به سمت بندرعباس ترک کنند.

وقتی رضا با عصبانیت رو به کنسول انگلیس، گفت: «کجا بروم، من حتی پنج ریال هم در جیبم ندارم.» کنسول انگلیس در جواب گفت: «نگران نباشید همه مخارج سفر شما تامین شده و بعدا از پسرتان وصول خواهد شد.»

شاه و همراهان پس از ۴ روز اقامت در کرمان، به ناچار عصر روز چهارم مهر ۱۳۲۰ به طرف بندرعباس حرکت کردند. شب را در سیرجان ماندند و ظهر روز بعد در دهکده حاجی‌آباد ناهار خوردند و شب هنگام به بندرعباس رسیدند. او شب را در یکی از ساختمانهای ارتش به سر برد ولی به خانواده‌اش گفت در کشتی مسافربری انگلیس ـ هندی «بندرا» که قرار بود فردا آنان را به سوی بمبئی ببرد، استراحت کنند.

رضاشاه پنجم مهر لباس نظامی را از تن درآورد و برای اولین بار لباس شخصی به تن کرد و وارد کشتی بندرا شد.

فریدون جم و سایر درباریان و همراهان غیر از خانواده رضاشاه در اینجا از وی جدا شدند و کشتی در ساعت ۸ صبح به سوی بندر بمبئی در هند به راه افتاد. کشتی بسیار کند حرکت می‌کرد و او و خانواده اش ۹ مهر به ساحل بمبئی رسیدند. در حالی که رضا تمایل داشت چند هفته‌ای در بمبئی بماند و بعد راهی آمریکای جنوبی شود اما نمی‌دانست که اراده‌ای بر انجام این خواسته‌اش ندارد.

پس از ورود کشتی به ساحل شهر بمبئی، یک انگلیسی به نام کلرمونت اسکرین که قبلا سرکنسول بریتانیا در مشهد بود و به خوبی فارسی صحبت می‌کرد، وارد کشتی شد و به رضا و خانواده‌اش متذکر شد که حق خروج از کشتی را ندارند. او تعدادی سرباز هندی را نیز مامور مراقب از کشتی کرده بود تا خانواده سلطنتی از کشتی خارج نشوند.

او به رضا پهلوی گفت: «شما چند روزی در همین کشتی خواهید ماند و بعد از آن به جزیره موریس در جنوب شرقی قاره آفریقا منتقل خواهید شد.» رضا با عصبانیت رو به مأمور انگلیسی، پرخاش کرد: «مگر ما بازداشت شمایم. شما حق ندارید برای ما تعیین تکلیف کنید. در تهران به من گفته بودند که به هر کجا بخواهم می‌توانم بروم. چرا اجازه نمی‌دهید من به آمریکای جنوبی بروم و چرا مانع می‌شوید که ما در بمبئی پیاده شویم؟»

اسکرین در پاسخ به رضا فقط به گفتن یک جمله بسنده کرد. «من اظهارات شما را تلگراف می‌کنم ولی فعلا جز آنچه گفتم نمی‌توانم انجام دهم.»

رضا و خانواده‌اش به اجبار پنج شبانه‌روز در هوای گرم و شرجی بمبئی در کشتی نگهداشته شدند. آنان در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۲۰ با قایق به یک کشتی برمه‌ای منتقل شدند. کشتی به هنگام غروب آفتاب به حرکت درآمد و در تاریخ ۲۳ مهر به بندر پورت‌لوئی واقع در پایتخت جزیره موریس پهلو گرفت و رضا و خانواده‌اش سوار بر چند تاکسی به اقامتگاهشان در جزیره برده شدند.

تاثیر یک پیمان

پنج ماه بعد از اشغال خاک ایران توسط قوای روس و انگلیس و با وجود دو بار اعلام بی‌طرفی دولت وقت ایران در جنگ جهانی دوم، پیش‌نویس پیمانی بین محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر وقت ایران و مقامات ارشد روسیه و انگلیس تهیه شد که به لایحه پیمان اتحاد بین ایران، روسیه و انگلستان معروف شد.

این لایحه از مهر تا دی ۱۳۲۰ زمان برد تا نظر دول روس و انگلیس را تامین کند اما سیزدهمین مجلس شورای ملی اعمال اصلاحات در این لایحه را به دلیل لحاظ نشدن منافع ایران، ضروری دانست.

مجموعه مذاکرات بین مجلس و دولت بیش از یک ماه طول کشید تا لایحه مذکور در تاریخ هشتم بهمن ۱۳۲۰ در ۹ فصل و سه ضمیمه با ۸۰ رای موافق از ۹۳ نماینده حاضر در جلسه تصویب شد. قانون اتحاد ایران، روسیه و انگلیس یک روز بعد در کاخ وزارت امور خارجه به امضای علی سهیلی وزیر امور خارجه ایران، آندریویچ اسمیرنف سفیر شوروی در ایران، سر ریدر بولارد وزیرمختار انگلیس در کشورمان رسید. پس از توشیح شاه در تاریخ ۱۲ بهمن توسط محمدعلی فروغی برای اجرا به وزارت خارجه ابلاغ شد.

همزمان فروغی با ارسال تلگراف به چرچیل، نخست‌وزیر انگلیس و استالین، نخست‌وزیر روسیه رساند و محمدرضا شاه نیز با نوشتن و مخابره نامه‌ای به روزولت، رییس‌جمهور آمریکا سران هر سه کشور را از مفاد پیمان مطلع کردند. از این تاریخ به بعد از حضور نظامیان اشغالگر انگلیس و شوری در ادارات و وزارتخانه‌های دولتی و در خیابان‌ها و معابر فرعی تهران و حومه کاسته شد.

تاثیر امضای پیمان اتحاد بین ایران، روسیه و انگلیس برای رضا پهلوی و خانواده‌اش، کاهش سختگیری‌ها و افزایش دسترسی‌ها برای آنان بود. نامه‌هایی از تهران به دست رضا و اعضای خانواده‌اش رسید و نامه‌های آنان به تهران ارسال شد. با این حال دولت انگلستان همچنان با درخواست رضا پهلوی برای سفر به کانادا مخالفت کرد.

در تاریخ ۱۷ اسفند شمس، فاطمه، غلامرضا و حمیدرضا و ۱۲ خدمه، با یک کشتی هلندی جزیره موریس را ترک کردند. آنان به شهر بندری دوربان آفریقای جنوبی منتقل شدند و چند روزی برای گشت و گذار به شهر ژوهانسبورگ رفتند. پهلوی‌ها چند روز بعد با یک فروند کشتی نظامیِ انگلیسی بندر دوربان را به سمت بندر مومباسا در کنیا ترک کرد و ۱۰ روز بعد به آنجا رسید.

شرایط آب و هوایی و طولانی شدن سفر دریایی موجب تب شدید شمس پهلوی شد به همین دلیل انگلیسی‌ها او را تحت‌الحفظ از بقیه اعضای خانواده جدا کردند و به هتلی در مرکز مومباسا بردند.

تذلیل سلطان در غربت
حضور نظامیان در تشییع جنازه دیکتاتور مخلوع - ری
وضعیت پهلوی‌ها

وضعیت خانواده رضا پهلوی در نوروز ۱۳۲۱ اینگونه بود: رضا و دو پسرش در جزیره موریس، فاطمه به همراه دو برادرش در کشتی هلندی‌ها در آب‌های مومباسا، شمس در هتلی در مرکز مومباسا و محمدرضا و بقیه پهلوی‌ها در تهران.

کشتی حامل پهلوی‌ها و خدمه روز اول فروردین ۱۳۲۱ بندر مومباسا را به سمت بندر بمبئی ترک کرد. آنان از بندر بمبئی با قطار تا مرز ایران منتقل شدند و از آنجا وارد خاک ایران شدند.

شمس پهلوی نیز سوم فروردین با یک فروند هواپیمای انگلیسی به قاهره فرستاده شد و از آنجا با هماهنگی سفارت ایران در مصر به تهران منتقل شد.

تذلیل سلطان در غربت
حضور نظامیان در تشییع جنازه دیکتاتور مخلوع - قم
فرجام رضا

شرایط استوایی و آب و هوای گرم و طاقت‌فرسای جزیره موریس توان مقاومت روحی و جسمی رضا شاه پر غرور و افسرده را بیش از روزهای ابتدایِ تبعید گرفت. مرض قلبی رضا در طول پنج ماهی که در این جزیره اقامت داشت وخیم‌تر شد.

رضا هفتم فروردین ۱۳۲۱ به اتفاق دو پسرش علیرضا و عبدالرضا و بقیه خدمه با یک کشتی باری کهنه که ۳۰۰ سرباز انگلیس را با خود می‌برد، به بندر دوربان در آفریقای جنوبی منتقل شدند و دو ماه در این شهر نگهداری شدند و سپس با قطار به ژوهانسبورگ منتقل شدند.

رضا نه در بندر دوربان و نه در ژوهانسبورگ استقبال کننده‌ای نداشت. او در ژوهانسبورگ مانند مسافران عادی ابتدا در یک مسافرخانه اقامت یافت و بعد به منزل یک یهودی منتقل شد.

اشرف پهلوی یک سال بعد در سال ۱۳۲۲ به ژوهانسبورگ سفر کرد و در پایان سفر ۴۰ روزه‌اش هنگام بازگشت دو برادر دیگرش علیرضا و عبدالرضا را با خود به تهران برگرداند.

رضا پهلوی یک سال دیگر را در ژوهانسبورگ به سر برد. افسردگی و بیماری قلبی رضا بعد از سفرِ اشرف و بردن پسرانش به تهران به طور غیرقابل تحملی در او شدت گرفت و بالاخره اثر خود را در چهارم مرداد ۱۳۲۳ بر او گذاشت و رضا شاه پهلوی در ۶۷ سالگی در تنهاییِ غربت، مرد.

تذلیل سلطان در غربت
مقبره رضا شاه در جوار حرم عبدالعظیم حسنی - ری
حیرانی پس از مرگ

جنازه رضا پس از مرگ از ژوهانسبورگ به قاهره منتقل و مومیایی شد و شش سال در مسجد رفاعی قاهره نگهداری شد و پس از به دست گرفتن قدرت توسط محمدرضا پهلوی و آرام شدن نسبی اوضاع کشور، جسد به ایران برگردانده شد.

حسین علاء وزیر دربار پهلوی در نامه‌ای به تقی‌زاده سفیر ایران در لندن، نوشت: «پس از فوت اعلیحضرت فقید، قریب به یک ماه است که بر حسب امر مطاع مبارک با سفارت کبرای انگلیس مذاکره در میان است که وسیله حمل جنازه را با طیاره فراهم آورند. متأسفانه تاکنون نتیجه مثبتی حاصل نشده و حتی امروز کاردار سفارت با بنده مذاکره و اظهار می‌دارد به‌واسطه مشکلات فنی و احتیاجات جنگی این عمل انجام‌پذیر نیست البته جای آن دارد که این عدم توجه مقامات انگلیسی در امری جزئی که برای آن‌ها وسائل آن از هر حیث فراهم است خاطر مبارک ملوکانه را آزرده نماید.

مخصوصا با علاقه‌ای که به‌سرعت حمل جنازه و تعیین تکلیف دفن و غیره دارند روش عادی که حضرات در قبال این موضوع اتخاذ کرده‌اند موجب تأسف می‌باشد. فعلا تصمیم گرفته شد جنازه را با کشتی به اسکندریه و از آنجا با طیاره‌های ایرانی به تهران بیاورند ولی در عین حال ضرورت دارد به‌نحوی که مقتضی بدانید گله‌مندی خاطر مبارک را از این عدم توجه به حضرات گوشزد فرمایید.»

سفیر ایران در قاهره پس از انتقال جنازه رضا شاه مخلوع از آفریقای جنوبی به مصر در نامه‌ای به حسین علاء از مومیایی کردن جنازه خبر داد و نوشت: «در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۲۳ با حضور والاحضرت شاهپورها و نماینده دربار و اینجانب با احترامات لازمه در سرداب مقبره خاندان سلطنتی در مسجد رفاعی امانت گذارده شد تا دستور حمل جنازه به ایران یا عتبات صادر گردد.»

تذلیل سلطان در غربت
صادق خلخالی در حال تخریب سنگ مزار رضا شاه مخلوع
با رفع مخالفت انگلیسی‌ها با انتقال جنازه رضا شاه مخلوع به ایران، محمدرضا شاه در سال ۱۳۲۹ ترتیب برگرداندن جسد پدرش را داد.

با وجودی که محمدرضا در مراسمی جنازه پدرش را وارد تهران کرد و تصمیم داشت در تهران و قم مراسم باشکوهی در گرامیداشت او برگزار کند اما مراجع و علمای کشور علاوه بر آنکه استقبالی از تشییع جنازه رضا پهلوی نکردند از طلاب و روحانیون سراسر کشور هم خواستند از حضور در مراسم تشییع جنازه او اجتناب کنند.

البته علما و روحانیون در این مسئله تنها نبودند و با حمایت و پشتیبانی مردم تهران و قم، مراسم تشییع جنازه رضا شاه مخلوع با حداقل حضور مردمی برگزار شد. با وجود تبلیغات گسترده رادیو و تلویزیونی دربار پهلوی، مردم استقبالی از مراسم تشییع جنازه دیکتاتور سابق کشورشان نکردند و دربار مجبور شد مراسم تشییع را با حضور نظامیان و کارکنان دولتی برگزار کند.

تذلیل سلطان در غربت

دربار محمدرضا شاه جنازه سلطان دیکتاتورش را در باغ طوطی شاه عبدالعظیم حسنی دفن کرد و با ساخت آرامگاه و گنبد و بارگاه یاد او گرامی داشت اما ۲۸ سال بعد با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران ساختمان مقبره دیکتاتور مخلوع به دستور صادق خلخالی تخریب شد.

در جریان طرح توسعه حرم شاه عبدالعظیم حسنی توسط آستانه مقدسه و گودبرداری محوطه نزدیک به مقبره سابق رضا پهلوی، جسد مومیایی او در دوم اردیبهشت ۱۳۹۷ کشف شد. یکی از اعضای پنجمین دوره شورای شهر تهران بدون اشاره به محل دفن جدید از به خاک سپردن مومیایی در محلی دیگر خبر داد.

منابع:

صادق زیباکلام- ۱۳۸۷-تهران:روزنه. لندن:اچ انداس، ۱۳۹۸. صص۶۱و ۶۲

رضا نیازمند، کتاب رضاشاه از تولد تا سلطنت. حکایت قلم نوین، تهران. ص۵۲

خسرو معتضد ۱۳۸۷، تاجهای زنانه (ویراست جلد اول). تهران: نشر البرز. ص ۴۹

ریچارد استوارت، در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی ـ کاوه بیات، نشر نو

انتهای پیام
Share/Save/Bookmark