مصطفی ظاهری – گروه بین الملل، خط نیوز: والت پِرِتو نویسنده، محقق، تحلیلگر و روانشناس اجتماعی و سیاسی آمریکایی ساکن در فلوریدا، ایالات متحده آمریکا است. او مقاله نویس پایگاه اطلاع رسانی وات ساپیک بوده و همکاری های اندیشه ای نیز با پرس تی وی و دیگر شبکه های تلویزیون ایرانی انگلیسی زبان دارد. وی در حال نگارش کتابی با شاخه جدید از مطالعه روانشناسی اجتماعی و سیاسی است که بزودی به چاپ خواهد رسید.
در ادامه به مصاحبه وی با پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز در خصوص داعش و روابط سیاسی برخی کشورها با این گروه تروریستی پرداخته شده است.
* هدف غرب در بوجود آوردن القاعده و اکنون داعش و حمایت از جریان تکفیری چیست؟غرب (تعریف شده به عنوان یک بلوک جغرافیای سیاسی شامل در درجه اول از ایالات متحده، انگلستان، سازمان ملل مشترک المنافع، اتحادیه اروپا، اسرائیل، عربستان سعودی، بحرین، قطر، و دیگر کشورها) برای رسیدن به تعدادی هدف خلق می کند، استخدام و تامین نیرو می کند، حمایت مالی کرده و بودجه را تامین می کند به کارگردانی داعش و القاعده. یکی از اهداف به نمایش در آوردن یک دشمن کنترل شده برای تماشاگران غربی یک دشمن، تا آن تصدیق کنند بودجه نظامی به شدت متورم شده آمریکا که تعداد زیادی شرکت چند ملیتی از آن تغذیه می کنند را تصدیق و تایید کنند. برای اینکار فعالیت های گیج کننده را در جامعه انجام داده، عواطف و احساسات مردم را به بازی گرفته و ترس عمومی از این دشمن بوجود می آورند. بلوک قدرت های غربی می خواهند در این طرح "ارعاب کننده" حافظ جان مردم نشان داده شوند.
داعش در عراق در حال انجام پروژه ای است که عراقی ها احساس کنند بدون حمایت آمریکا نمی توانند کشور خود را مدیریت کنند و پس از آن ایالات متحده سربازان بیشتری را پس از سال ها اشغال به آنجا اعزام کند.
در کشور همسایه سوریه نیز هدف داعش بی ثبات کردن این کشور و تحریک برای تغییر حکومت است به طوریکه بعد از آن ایران مورد اعتماد ترین کشور و متحد خود را از دست خواهد داد. هدف این است ایران تا آنجا که ممکن است منزوی شده تا اینکه مورد حمله قرار گرفته و در نهایت کنترل منابع و مسائل مالی خود را از دست بدهد.
* شما در مصاحبه های قبلی خود داعش را مولود آمریکا دانستید. آگاهی مردم در غرب در خصوص عملکرد آمریکا و نفاقی که وجود دارد تا چه میزان است؟تصویری که مردم از داعش در غرب دارند چیزی است که جریان اصلی رسانه های فاسد به تصویر می کشد. داعش به عنوان اسلام رادیکال غیر منعطف غیر منطقی ای (که با عزمی که دارد هیچگاه کوتاه نخواهد آمد) که در خاورمیانه متولد شده تا خلافت بنیادگرای مذهبی را ایجاد کند که در آن می خواهند به صورت وحشتناک حکومت کند. حکومتی که اجرای آن توسط باندهای اراذل و اوباش مرگبار عاری از هر گونه منطق خواهد بود.
این ساختار تشکیل داعش توسط غرب همچنین کمک می کند به تقویت جایگاه اسرائیل در جهان به عنوان یک فانوس دریایی که از سلامت عقل ]در مقابل اوج بی منطقی داعش[ و دموکراسی در یک منطقه بسیار ناپایدار برخوردار است. اما همه مردم غربی به مسیری که رسانه ها آن را نشان می دهند باور ندارند و قادرند به صورت مستقل، عینی و با ذکاوت فکر کنند.
* بهترین اقدام ممکن از نظر شما برای مقابله با داعش چیست؟بهترین راه برای توقف این خشونت و روی آوردن به صلح در این منطقه این است که ابتدا واقعیت های موجود را به نمایش درآوریم. واقعیت این است که ریشه این حوادث ناشی از یک دستور کار برای سلطه بر جهان و موزون سازی آن توسط کسانی که اختلالات فکری و روانی داشته، می باشد است که اغلب آنها از سلسله خاندان های اشرافی و متکبری هستند که از سرمایه های مالی بسیار زیادی برخوردار بوده و در نرخ ارز دستکاری داشته اند. این افراد پشت پرده تمامی جنگ ها حداقل در ۲۰۰ سال گذشته بوده اند. هنگامی که جهان این واقعیت را درک کند زیر سوال رفتن روایت رسمی رسانه های غرب به طور جدی آغاز می شود.
* آینده خاورمیانه را چگونه ارزیابی می کنید؟آینده خاورمیانه و تمامی جهان در این موضوع به این بستگی دارد که مردم جهان چه آگاهی ای داشته باشند. اگر بیشتر مردم جهان به منابع دروغ تکیه کنند و سیستم های باوریشان از تبلیغات رسانه های جمعی دولتی تغذیه شود آینده تاریک و دلگیر است. در جهت جریان موجود انتظار یک نظم نوین جهانی که در آن یک فرهنگ، یک دولت، یک زبان و یک پول که توسط تعداد کمی سلسله خاندان اشرافی از بالا کنترل می شود می رود که تعدادی عوامل و مدیر و یک طبقه برده مجازی زیر دست به آنها سرویس می دهند. در این جریان همچنین تلاش جدی برای کاهش جمعیت و از بین بردن نخبگانی که منافعی برای آنان (خاندان اشرافی) ندارند وجود دارد.
* ارزیابی شما از اختلافات موجود فی مابین اوباما و نتانیاهو چیست؟بنیامین نتانیاهو در تلاش است تا به کنگره آمریکا رفته و شایع است که رئیس جمهور اوباما از این اتفاق خوشحال نیست. من نمی دانم در دل اوباما چه می گذرد اما این ممکن است برای ایجاد یک اپوزیسیون ساختگی باشد چرا که تعداد بسیار زیادی از مسئولین دارای تابعیت شهروندی دوگانه آمریکا/اسرائیل می باشند. آیا تفاوت جدی در رویکرد سیاسی اوباما با نتانیاهو وجود دارد؟ محتملا نه. شاید این موقعیت سیاسی برای اعمال یک تصویر از استقلال سیاسی دموکرات ها از اسرائیل و حزب جمهوریخواه که بطور سنتی طرفدار اسرائیل اند (به خصوص در جناح انجیلی محافظه کارانه تر از حزب جمهوری خواه) باشد.
* فضای ساختاری قدرت در آمریکا و اتحاد پشت پرده میان آمریکا و اسرائیل علیه انقلاب اسلامی ایران در برهه کنونی را چگونه می دانید؟ساختار قدرت های غربی اساسا از این راه کار می کند: قدرت مالی است که از شهر لندن از طریق سیستم فدرال رزرو اقتصاد ایالات متحده اعمال کنترل می شود. سیاست های دولت فدرال ایالات متحده تا حدود زیادی تحت تاثیر لابی اسرائیلی که آیپک نامیده می شود قرار دارد است که از طریق انتصاب شهروندان دوگانه آمریکا/اسرائیل فوق الذکر به عنوان عوامل برای تامین منافع مالی ذکر شده خارج از لندن اعمال می گردد.
بلوک قدرت آمریکا/اسرائیل/انگلیس علاقه دارد ایران از یک کشور مستقل و با نفوذ در خاورمیانه به یک نهاد ضعیف تبدیل شود یا به احتمال خیلی زیاد تبدیل به یک کشور قابل کنترل توسط این بلوک های قدرت غربی با یک پول و بانک مرکزی واحد توسط لندن شود. یا آنها می خواهند به ایجاد جرقه برای شروع یک جنگ جهانی میان ایران و کشورهای بریکس (BRICS نام گروهی به رهبری قدرتهای اقتصادی نوظهور است که از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شدهاست) از سویی و بلوک قدرت های غربی از سوی دیگر. در هر صورت بلوک غرب در نظر دارد تا حد زیادی بهره مند شود از ثمرات هر یک از این حالات. مهم نیست که کدام یک از آنها رخ خواهد داد.
* آیا تغییر افراد سیاسی آمریکا تاثیری در حوزه سیاست خارجه آمریکا دارد؟در طول ۸ سال ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش واقعه ۱۱ سپتامبر و دو تهاجم به کشورهای خاورمیانه تنظیم و وجود دارد. در زمان اوباما هم ما شاهد تغییر حکومت چند کشور در شمال آفریقا و تقسیم سودان به دو بخش بوده ایم. بسیاری از کشورها که قبل از این وقایع تحت نظارت بانک مرکزی روچیلد نبودند، در حال حاضر تحت کنترل این بانک هستند. امروز سوریه از طریق مزدورانی که نماینده آمریکا اند به نام داعش بی ثبات شده است و برای تغییر حاکمیت در دمشق تلاش می شود. اگر دمشق سقوط کند گزینه بعدی ایران خواهد بود. قدرت نمایی در حال حاضر در جریان است. در تغییر بوش به اوباما تغییری در اهداف سیاست خارجی بلوک قدرت های غربی ایجاد نشده است. در مجموع هیچ تغییری در سیاست خارجی پس از آمدن اوباما به کاخ سفید از سال ۲۰۰۹ ایجاد نشده است.
* چه زمانی می توان نوید بیداری فکری را در آمریکا را داد؟از اینترنت متشکرم که با افزایش دادن جریان اطلاعات موجب شد جریان اصلی رسانه های غربی شکسته شود. دریافت اطلاعات واقعی به بسیاری از مردم آمریکا کمک کرده است. با این حال، هنوز هم بسیاری از میلیون ها آمریکایی وجود دارند که به لحاظ روانی در آغوش و دفاع از اطلاعات رسانه های غرب هستند. منابعی که در یک دستگاه مخوف اطلاعاتی ضبط شده در حقیقت در یک دستور کار از پیش تعیین شده گزارشاتی ارائه می کند که کاملا منعکس کننده منافع بلوک قدرت های غربی است.
هر روز بیشتر و بیشتر مردم از خواب بیدار می شوند اما همیشه وجود دارد جمعیت زیادی که در آغوش رسانه های دروغ غربی قرار دارند. این به شکل سندروم استکلهم (سندرم استکهلم پدیده ایست روانی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به گروگان گیر پیدا کرده، و در مواقعی این حس وفاداری تا حدیست که از کسی که جان/مال/آزادیش را تهدید میکند، دفاع نموده و به صورت اختیاری و با علاقه خود را تسلیمش میکند) است. برخی از مردم همیشه در طول زندگی از رسانه هایی که به آنها دائما دروغ می گویند دفاع می کنند.
* بین این دو گروه – گروهی که خواهان حمله ی به ایران است و گروه مخالف حمله – کدامیک قدرت بیشتری دارد؟آمریکایی ها از جنگ کردن خسته شده اند. حتی مردمی که از دروغ ها دفاع می کنند از رفتن به جنگ مضطرب اند. اکثر مردم کسانی هستند که به صورت مشروط این دروغ ها در خصوص خاورمیانه باور می کنند. آنها جنگ با ایران را نمی خواهند. دولت فدرال ایالات متحده آنچه مردم می خواهند را نشان نمی دهد. آنها نماینده منافع بانکی و امور مالی بین المللی و صهیونیست ها هستند. دولت ایالات متحده برای منافع خود و منافع اربابان خود عمل می کند. خواسته های مردم آمریکا بیش از یک مزاحمت برای آنها نیستند. قرار گرفتن در معرض این حقایق در جهان تنها راه برای متوقف کردن این دستور کار خشونت آمیز بلوک غرب است.
* سرنوشت جنبش ۹۹ درصد وال استریت به کجا انجامید؟من با افراد جنبش وال استریت صحبت داشتم. آنها صرفا فعالیت مجازی دارند و یکی دو سال است که خبری از آنها در رسانه ها نیست. اگر مطالعات تاریخی داشته باشید نشان می دهد جنبش های مردمی به طور کلی فعالیت نمی کند. در هر صورت آنها نفوذ، فاسد، غصب و نابود کردند یا آنها برای پایین کشیدن برند یک دیکتاتوری برای برند یک دیکتاتوری دیگر. من جنبش وال استریت را نفی نمی کنم. من از آن حمایت می کنم ولی از آنها به تنهایی انتظار چندانی نمی رود.
کلید تغییر از دورن شروع می شود. ما باید حیاط خانه خودمان را تمیز کنیم قبل از اینکه انتظار داشته باشیم تا در یک محله بهتر و تمیز زندگی کنیم. این وظیفه فردی ماست که چراغ رسانه های جمعی غرب را خاموش کنیم و واقعیت ها، ایده های جدید، راه حل های جدید، علوم جدید و روش های جدید را به خودمان آموزش بدهیم چرا که روش های قدیمی دیگر پاسخگو نیست و کار نمی کند. از همه مهمتر ما باید بیاموزیم آسیب شناسی رفتارهای اشرافی گرایانه و همچنین آسیب شناسی کسانی که کورکورانه دروغ های رسانه های غربی را باور و از آن با تعهد شدید عاطفی دفاع می کنند. بیداری فردی بهترین جنبش مردمی می باشد.