توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 23479
سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۳۵
آنهایی که میگویند معاویه رضی الله عنه! این را بخوانند
آنهایی که میگویند معاویه رضی الله عنه! این را بخوانند
 استاد فاطمی نیا چندی پیش در گفتاری که انعکاس چندانی نیافت درباره شخصیت معاویه و تلاش هایش برای نابودی اسلام سخن گفت. متن کامل سخنان این عالم بزرگوار به شرح زیر است:


مظلومیت اهل بیت علیهم السلام برای این است که چه کسانی با این ها طرف حساب بوده اند، خدا شاهد است آدم خجالت می کشد بگوید، اصلا این ها این قدر عرشی، نوری و قدسی بودند که این ها از این که فقط روی زمین بودند ولو بدون دشمن، هیچ مزاحمی هم نمی داشتند باز هم زجر می کشیدند، این ها اصلا اهل اینجا نبودند، یکی از علمای صاحب دل حرف لطیفی دارد، می گوید: علماء زحمت می کشند که معراج پیامبر را ثابت کنند،یه این ها بگویید، شما اگر می خواهید دلیل بیاورید، دلیل بیاورید که چه طور پیغمبر روی زمین مانده بود. این را ثابت کنید معراج را نمی خواهد ثابت کنید خودش اهل آن بالا بوده است.

یعنی این ها براشون زجر بود تو این لباس بشریت آمدند و با ماها سر و کله زدند،اگر همش روی زمین سیاحت می کردند و دشمنی هم نمی داشتند،. تا چه برسد یه اینکه دشمن هم داشته باشند ، آن هم چه دشمنی؟ معاویه! یک قطره از پلیدی های معاویه را برایتان می گویم، تا اینکه دستتان بیاد که چه خبر بوده است، آقا یک کتابی هست به نام »الاخبارالموفقیات» این کتاب یک از منابع ابن ابی الحدید بوده است، که بر شرح نهج البلاغه خود زیاد از این کتاب استفاده کرده است، بالاخره این کتاب، کتاب عظیم القدری است و ابن ابی الحدید از آن نقل می کند و در دست نبوده، تا اینکه خدا مرحمت کرده، تقریبا شاید حدوده هیجده سال نوزده سال پیش از این، نسخه کتاب درعراق پیدا شده است، این یک چاپ انتقادی و چاپ دانشگاهی شد نه چاپ بازاری، یک چاپ محقق توزیع شد که الحمدلله نسخه ای هم از این چاپ نزد بنده است، که این مطلب را مستقیما از آنجا نقل می کنم، اگر چه ابن ابی الحدید هم نقل کرده باشد.

آنجا می نویسد، چه کسی می نویسد؟ مولفش زبیربن بکار است، باور کنید اسمش که می آید دیگر علماء سنی می خواهند از جا بلند شوند، زبیربن بکار مرد بزرگی بوده، نسابه بوده، مجتهد بوده، فقیه بوده نسب قریشش را هم من دیده ام، تماشائی است نشان می دهد که ید طولائی داشته است. خلاصه زبیربن بکار در آن جا می نویسد که، پسر مغیرة بن شعبه می گوید: پدرم از رفقای معاویه بود، شب ها با هم شب نشینی داشتند، شما از همین جمله چقدر باید الهام بگیرید، این ها با هم شب نشینی داشتند مسئله خیلی مهم است، آخر می نشستند چی کار می کردند؟ فقط نقشه بود برای امیر المومنین علیه السلام، نقشه بود برای امام حسن و نقشه بود برای اصل اسلام.

می گوید یک شبی دیدم پدرم آمد یک قدری عبوس است، مثل هر شب نیست. یک مثلی هست میگوید «ویل لمن کفَّره نمرود» وای به حال کسی که نمرود بگوید او کافر شده. ببینید دیگر چی بوده که مغیره بن شعبه عبوس است. می گوید رفتم پیشش ایستادم که بگویم چه شده امشب این قدر ناراحت هستی، میگوید ایستادم تا اینکه پدرم سرش را بلند کرد و متوجه من شد، گفت: پسر جان حاجتی داری؟ نیازی داری به من؟ گفتم: بله، می خواهم بپرسم که چرا امشب شما عبوس هستین؟ گفت: پسر «جئت من عند اکفر الناس!» امشب از نزد کافرترین مردم دارم می آیم! پرسیدم کافرترین مردم دیگر کیست؟ گفت همین رفیقم معاویه!، گفتم: چه طور شد؟ مگر تو او را نمی شناختی؟ هرشب می رفتی پیشش، با هم رفیق بودید! گفت: بله بالاخره به این غلیظی که امشب فهمیدم نمیدانستم! گفتم چه شد؟ آدم از گفتنش حیا می کنه، گفت: ما هر شب صحبت می کردیم، از این طرف از آن طرف، مسائلی با هم داشتم، اما امشب نام مبارک رسول اکرم به میان آمد، معاویه این پلید به حضرت ناسزا گفت!

ناسزا! الله اکبر، این را حاشیه می زنم آقا ابن تیمیه به نظر بنده اعداء عدو شیعه است، اغراق نمی کنم، به لطف خدا می دانم، در این مطالعات ناقابلی که داشته ام به تندی ابن تیمیه ندیده ام، ابن تیمیه یک کتابی دارد، که ای کاش این کتاب را اهل تسنن، آن هایی که می گویند معاویه رضی الله عنه!بخوانند، الحمدلله رب العالمین که الان روشن شدن. من یک شاگرد ترکیه ای داشتم در دانشگاه، می گفت پدرم آخوند است، میگوید حضرت معاویه! میگوید گفتم: پدر، دیگر لااقل نگو حضرت، دودسته گی شده الحمدلله، یک عده شان شناختند.

از وقتی که کتاب «النصایح الکافیه لمن یتولی معاویه» نوشته شد خیلی ها روشن شدند، علی کل حال، ابن تیمیه کتابی داره به نام «الصّارم المسلول علی شاتم الرسول» موضوع این کتاب این است که اگر کسی به پیامبر نستجیر بالله بد و بیراه بگوید کافر می شود. ما این را می دانیم، این کتاب نوشتن ندارد، می خواهم از دیدگاه همان ها بگویم، آن ها که ابن تیمیه را اینقدر بالا می دنند بیایند آن را بخوانند آن وقت نگویند معاویه رضی الله عنه! به نقل معتبر معاویه به پیغمبر بد و بیراه گفته است.

می گوید به پیغمبر ناسزا گفت، به او گفتم معاویه، چه طور پیامبر به آن عظمت، آنوقت تو اینطور درباره اش حرف می زنی؟! می گوید معاویه گفت: تو خیلی ساده ای! خیال کردی که من با حسن بن علی طرف هستم؟ یا با علی بن علی طالب طرف بوده ام؟ گفتم بله! من تا حالا این طور می دانستم که تو با این ها طرف حساب هستی، الان می بینم داری به پیامبر ناسرا می گویی نمی دانستم تو با خود پیغمبر هم خورده حساب داری، (مضمون حرف است) گفت:نه، والله دفنا دفنا! به خدا قسم می خواهم نام خود پیغمبر دفن بشود! هدفم این است، نگاه می کنم ببینم چه کسی بیشتر مروج این پیغمبر است او را از بین ببرم، اگر علی باشد او را از بین می برم، حسن بن علی باشد او را از بین می برم. برای من فرقی نمی کند!

حالا یک جمله را من نگفتم، یک جمله زشتی است ولی مجبورم بگویم ،میگوید بهش گفتم بیا دست از این حرفیات بردار، گفت: هیهات یا ام لک والله دفنا دفنا!، هیهات ای بی مادر که من بخواهم دست از این حرف ها بردارم، میخوام نام پیامبر دفن بشود. الله اکبر، ببینید آقا، حالا مروج دین علی باشد با او طرف حساب می شم، حسن بن علی باشد با او طرف حساب می شوم، یک قطره ای از دریا
Share/Save/Bookmark
مرجع : عقیق