«مسوولان فرهنگی در هر دوره ای آنطور که باید و شاید به فرهنگ بهایی نمیدهند. همین امر باعث میشود که کشوری مانند ترکیه، شاعر بزرگ ایرانی ـ مولانا ـ را به نام خود ثبت کند؛ این در حالی است که در غرب خانهای را که ونگوگ تنها یک هفته در آن سپری کرده است، به موزه تبدیل کرده و مردم با پرداخت هزینه بالا از آنجا دیدن میکنند. ولی در ایران خانه فرهیختگان بزرگ را تخریب و به جایش برج میسازند.»
جملات بالا بخشهایی از صحبتهای نادر قشقایی ـ هنرمند مجسمهساز ـ درباره نگهداری از مجسمههای شهری و لزوم اهمیت دادن بیشتر به بحث فرهنگ و هنر است.
اخیرا گزارشی داشتیم درباره مجسمههای میدان حر که به علت شرایط آب و هوایی و پاره ای بیتدبیریها، به دو رنگ مشکی و مسی درآمدهاند. پیشتر هم بحث شستشوی نادرست مجسمه میدان فردوسی مطرح شده بود و در همان زمان برخی از هنرمندان عنوان کردند که مشکل پیش آمده برای این اثر هنری فاخر، نخستین مورد نیست و آخرین مورد هم نخواهد بود.
هرچند معاون فرهنگی هنری سازمان زیباسازی تهران در گفتوگویی با ایسنا درباره مرمت این آثار بیان کرده است که پیرو اجرای طرح ساماندهی و بهسازی المانهای شهری به ویژه مجسمههای فاخر شهری، برنامهریزی جدی برای کارشناسی وضعیت فعلی مجسمههای شهری و مرمت آثار را در دستور کار قرار دادهاند.
در این زمینه بخوانید:
برای مجسمه های فاخر شهر شناسنامه بگیرید
مجسمههای میدان «حر» هم دو رنگ شدند
مجسمه فردوسی پس از شستشو دورنگ شد!
به همین جهت تصمیم گرفتیم در ادامه این موضوع، گفتوگویی داشته باشیم با نادر قشقایی ـ مجسمهساز ـ تا هم نظر او را درباره شرایط نگهداری از آثار فاخر شهری جویا شویم و هم درباره کار اخیر او که سردیسی است برای «حبیبالله صادقی» صحبت کنیم.
او در ابتدا شرایط نگهداری از آثار و المان های شهری را وابسته به تصمیمات افرادی می داند که در سازمان زیباسازی و شهرداری هستند.
قشقایی در ادامه گفت وگو با ایسنا چنین خاطرنشان می کند: در کشوری مانند ایتالیا مجسمههایی که از آثار هنرمندانِ مطرح و شناختهشده هستند، قالب گرفته شده و به موزههای مهم منتقل میشوند تا در آنجا نگهداری شوند و آسیبی نبینند. ولی مراقبت از آثار شهری که در ایران ساخته میشوند به این صورت است که پس از اتمام کار، آنها را رها میکنند و دیگر حریم اطراف اثر یا مراقبت از آن مطرح نیست؛ مثلا رعایت نکردن حریم در مورد مجسمه میدان فردوسی به این صورت است که عوامل دیگر مانند درخت و گل اطراف اثر را احاطه کردهاند و حتی درخت کاجی در آنجا به چشم میخورد که وقتی میخواهید از غرب به شرق بروید اصلا مجسمه را نمیبینید و باعث شده که دید کناری مجسمه کور شود.
درختی که به حریم فردوسی تجاوز کرد!
این هنرمند تصریح میکند: لازم است که از مجسمههای شهری به صورت تخصصی و خارج از بحث سلیقه مراقبت شوند و کسانی که دستاندرکار هستند تنها به دنبال این نباشند که بخواهند توپ فوتبال را به انار تبدیل کنند و انار را به سبزه ... .
توضیحاتی درباره سردیس «حبیبالله صادقی»
در بخش دیگری از این گفتوگو، از قشقایی درباره سردیس «حبیبالله صادقی» سوال میکنیم. پاسخ میدهد: واحد تجسمی حوزه هنری برای بزرگداشت «حبیبالله صادقی» سفارش این کار را به من داد که سعی کردم در همان ماه اول کار را به اتمام برسانم؛ بهگونهای که سردیس برای مراسم چهلم ایشان آماده بود ولی جریانهایی پیش آمد که باعث شد رونمایی کار تا چند روز قبل به وقفه بیفتد.
در این زمینه بیشتر بخوانید:
سردیس «حبیبالله صادقی» رونمایی شد
از قشقایی سوال میکنیم که سابقه آشنایی او با حبیب الله صادقی به چه زمانی برمیگردد؟ توضیح میدهد: من، آقای صادقی، حسین خسروجردی و کاظم چلیپا پیش از انقلاب در هنرستان هنرهای زیبا بودیم و با هم رفاقت داشتیم و حتی تا بعد از انقلاب هم با هم همکار و همفکر بودیم. اوایل انقلاب آقای صادقی با توجه به فعالیتهایش به حوزه هنری پیوست، مدتی در دانشگاه تدریس کرد و در نتیجه بین ما فاصله افتاد.
درختی که به حریم فردوسی تجاوز کرد!
از چهره پسر حبیب الله صادقی برای اجرای کاراکتر خاص او استفاده کردم
این هنرمند همچنین درباره روند ساخت سردیس «حبیب الله صادقی» بیان میکند: خانواده، دختر و بهخصوص پسر ایشان در روند ساخته شدن کار حضور داشتند؛ همچنین از چهره پسر آقای صادقی برای پیاده کردن کاراکتر خاص چهره پدر استفاده کردم. در چهرههای خاصی مانند آقای صادقی، دست پیدا کردن به خصوصیات اخلاقی کار سختی است. لبخند یا نگاه نافذی که در چهره او یک مشخصه بود، از نکاتی است که سعی کردم به آن نزدیک شوم.
«به چه کاراکتری از چهره آقای صادقی نزدیک شدید و توانستید آن را به تصویر بکشید؟» میگوید: در آناتومیِ صورت برخی از چهرهها قابلیتهایی وجود دارد که سریعا میتوان به آن پرداخت ولی برای فردی مانند حبیبالله صادقی این خصوصیات باید خیلی نزدیکتر میشد؛ چون چهره ایشان خیلی خاص است و نزدیک شدن به آن، احتیاج به کار زیاد دارد. ممکن است که در نقاشی بتوان سریعا به این امر دست پیدا کرد ولی مجسمهسازی محدودیتهای خودش را دارد؛ به لحاظ اینکه شما با حجم طرف هستید و باید رنگ و خصوصیاتی که مربوط به خود چهره است را به نحوی در یک کاراکتر بگنجانید. من تلاشم را کردم امیدوارم که مورد قبول مخاطبان باشد.
از او میپرسیم که آیا یک ماه برای ساخت یک سردیس زمانی کافی محسوب میشود؟ میگوید: بستگی دارد؛ چون هیچ اثر هنری را نمیتوان واقعا تمام شده دانست. در هر مقطع زمانی هر هنرمندی ممکن است گمان کند کار اثرش به اتمام رسیده است ولی به نظر من هیچ کاری تمام شده نیست.
انتهای پیام