وحید یامینپور روزنامه نگار و مجری صداوسیماست که بیشتر مخاطبان او را با اجرای برنامه مناظرهای «دیروز، امروز، فردا» به یاد میآورند. وی فارغ التحصیل رشته حقوق جزا و جرم شناسی از دانشگاه امام صادق (ع) است با این حال بیشترین فعالیت وی در حوزههای فرهنگی و هنری بوده است و حتی به تدریس واحدهای درسی با همین مضامین در دانشگاه هم مشغول است.
به گزارش خط نیوز به نقل از مهر، وی سالها در رادیو مشغول به کار بوده است و از دیگر فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی وی دبیری کمیسیون فرهنگی- اجتماعی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری، معاون پژوهشی دانشکده خبر و عضویت در شورای پژوهشی موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی بوده است. وی همچنین در زمان ریاست احمد توکلی در مرکز پژوهش های مجلس، به مدت دو سال و نیم مدیرکل دفتر مطالعات فرهنگی این مرکز بود.
یامینپور جدای از این فعالیتها به کارهای رسانهای و مستندسازی هم مشغول بوده است و حالا چند ماهی است که در سمت مدیر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری فعالیت دارد.
پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری از ابتدای انقلاب با حلقههای بحث و بررسی و نقد و تحلیل آثار شکل گرفت و به تدریج این حلقهها و گفتگوها به صورت منسجمتر ادامه یافتند و حتی آثاری هم به انتشار و عرضه رسید اما این پژوهشکده در زمانهایی دچار وقفه شد و حالا خبرگزاری مهر با انتصاب وحید یامینپور و فعالیت مجدد پژوهشکده گفتگویی با وی داشته است تا درباره رویکردها و خط و مشی این مرکز که ابتدا توسط حلقه شهید آوینی راهاندازی شد و همچنین چگونگی ادامه این فعالیتها پرس و جو کند.
وحید یامینپور در این گفتگو از سلوک شهید آوینی و دانش او نسبت به هنر انقلاب اسلامی و همچنین موضعگیری و واکنش وی نسبت به سینمای دوره خود سخن گفت و اینکه امروزه هم نباید در برابر وقایع روز ساکت نشست بلکه باید نسبت به آنها موضع گرفت.
وی همچنین در این گفتگو از فعالیت جریانهایی سخن گفت که با انقلاب نسبتی ندارند و بیان کرد که متاسفانه باید اقرار و اعتراف کنیم که هر از گاهی ما مغلوب گفتمانسازیهای جعلی جریان روشنفکری میشویم.
با توجه به اینکه پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری از جمله نهادهایی است که ابتدا بوسیله شهید آوینی راهاندازی شد و اهداف و رویکردهای ویژه خود را پیگیری میکرد، می خواهم ابتدا از روند فکری و حرکتی این مرکز بگویید.بله و شاید مهمترین وجه جذابیت این پژوهشکده همین باشد که اینجا ثمره دغدغهها و اولویتهای شهید آوینی است. این نکتهای است که از ابتدای تاسیس این پژوهشکده تاکنون همیشه الهامبخش بوده است. همچنین در اینجا گروه «مطالعات دینی هنر» هم شکل گرفت و پس از آوینی هم شخصیتهای بزرگ و ارزشمندی اینجا بودهاند که همه آنها جزو کسانی هستند که به یقین فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی به آنها مدیون است. خود من هم این توفیق را داشتم که شاگرد بسیاری از آنها باشم افرادی مثل مرحوم محمد مددپور که سالهای سال در این مجموعه حضور داشت و شاید مهمترین آثار این مرکز، مجموعهای باشد که از وی به جا مانده است. همچنین استادانی مثل دکتر محمد رجبی رییس کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی از دیگر افرادی هستند که در این مجموعه فعالیت داشته و موثر هم بودهاند.
ما سازمانهای زیادی داریم که در حوزه اندیشه فرهنگی و هنری انقلاب فعالیت دارند. این مرکز چه شاخصهایی داشت که آن را از باقی این نهادها متمایز میکرد؟ آنچه اینجا را از دیگر نهادها و مراکز پژوهشی متمایز میکند یک دغدغه اصیل است که میخواهد نظریه انقلاب اسلامی را در عرصه فرهنگ و هنر ارایه و تدوین کند چون جنبش انقلاب اسلامی یک جنبش فرهنگی است و اگر بخواهد خود را توسعه دهد و اثرگذار باشد لاجرم باید از مسیر هنر و فرهنگ این اتفاق بیفتد. انواع معاصر هنر مثل هنر- صنعت سینما در این مساله دخیل هستند و تلقی ما همیشه این بوده است که این هنر باید ویراسته شده و در خدمت انقلاب قرار بگیرد. این مرکز پژوهشی هم که تاسیس شد دغدغه اصلیاش به خدمت انقلاب و اسلام درآوردن هنر، سینما و ادبیات بوده است. درواقع پژوهشهایی که در این مرکز انجام گرفته عمدتا در این مسیر بوده است و آثار فوقالعاده ارزشمندی هم در این راستا بوجود آمده است. اینها باعث شد که گفتمان این مرکز یکی از گفتمانهای رایج با ضریب نفوذ بالا و اثرگذار در مراکز علمی و فرهنگی باشد.
چه چیز باعث شد که این اثرگذاری وجود داشته باشد و این میان تفکر و اندیشه انقلابی خود شهید آوینی چقدر نقش داشته است؟ من باید این نکته را با یک مقدمه تاریخی عنوان کنم. تاریخ ایران مملو از استعدادها و آثار هنری و درخشان و باشکوه در عرصههای ادبیات، معماری، موسیقی، نگارگری و ... است. با این حال شما از دوره قاجار به این طرف شاهد یک وقفه در روح و متن و مضمون آثار هنری هستید و تا مدتها میبینید که از سرمایههای فرهنگی و هنری پیشین تقلید میشود و تلاش میشود که هنر صفویه تکرار شود، به طور مثال مدرسه سپهسالار تهران و یا مسجد سید اصفهان از روی آثار هنری پیشین مثل معماریهای دوره صفویه ساخته میشود یا در حوزه مینیاتور یا شعر و دیگر آثار هنری ما دیگر شاهد هنرمندان و شاعران قدیمی که هرکدام به نحوی اثرگذار بودهاند و توانستهاند خالق جریانی باشند، نیستیم.
در عصر پهلوی این وقفه به بحران خود میرسد به این معنا که تقلید از غرب و رسوب کردن انگارههای هنری و فلسفی غربی حیثیت هنر اسلامی را به محاق میبرد. ما در این دوران شاهد شکل گیری انواع منحطی از خط فارسی هستیم که هیچ ارتباطی با پیشینه هنری خط فارسی ندارد. سینما در خدمت ابتذال قرار میگیرد، خط فارسی آنچنان مغشوش و بینظم است که هیچ کس درنمییابد که این شهر قسمتی از جغرافیای فارسی است و میتوان تصور کرد که متعلق به کشور دیگری باشد.
ما در این دوران نوعی بیبند و باری، بینظمی و وضعیتی غیر منسجم را در عرصه فرهنگ و هنر شاهد هستیم. حالا در چنین شرایطی انقلاب اسلامی آمده است و می خواهد در بعد فرهنگی و هنری، انقلاب کند؛ انقلابی که داعیه تغییر، تحول و انقلاب در همه شئون تمدنی را دارد و می خواهد تمدن اسلامی بنا گذارد. بنابراین شما برای تمدن اسلامی به انقلاب در عرصه هنری هم نیاز دارید.
انقلاب باید موفق میشد همه شئون تمدنی را بازسازی کند و به نظم خودش دربیاورد چون انقلاب اسلامی یک انقلاب سیاسی صرف نیست که شما فقط هیات حاکمه را تغییر داده باشید بلکه باید بتوانید شهر متناسب با ایدههای خود را هم بسازید و هنر خود را هم متولد کنید.
باید بتوانید در سینما، هنرهای تجسمی، ادبیات، نمایش و ... انقلاب کنید. این امر باید اتفاق بیفتد و این نیاز به نظریه و مانیفست و تئوری دارد و حتی در جایی نیاز به مخاصمه با انگارههای معارض دارد، شما در این عرصه جایی را میخواهید که جلوی شبه روشنفکران عرصه هنر واکنش نشان دهید.
و میتوان گفت این کاری بود که شهید آوینی در این مرکز انجام داد و به نوعی ساختارهای غلط و حتی غیر انقلابی و به تعبیر شما منحط را شکست و از نو بازسازی کرد. بله اساسا پیراستن به همین معناست. پیراستن یعنی زدودن آثار منفی و احیای هویت اسلامی و انقلابی و این خصلت آثار شهید آوینی در مقالاتی بود که در سوره مینوشت. او توامان با رویکردهای غربزده در عرصه فرهنگ و هنر مواجهه داشت و همزمان با ظهور و بروز این تفکر در جامعه، مبادی و مبانی فرهنگ و هنر ناب اسلامی را تذکر میداد. این روند که با مقالات شهید آوینی شروع شد سرآغاز مطالعات دینی هنر بوده است که زمینه شکلگیری این پژوهشکده را فراهم کرد.
سپس آوینی به تدریج تبدیل به یک استاندارد و متر شد که با وجود او میتوانستید تشخیص دهید که چه اثری دینی و انقلابی است و چه اثری انقلابی نیست. خودش هم زمانیکه بود راجع به فیلمهای سینمایی واکنش نشان میداد. آوینی راجع به «هامون»، «مادر»، «نار و نی»، «نیاز»، «دیدهبان»، «از کرخه تا راین» مقاله مینوشت و شما بواسطه زبان آوینی میتوانستید به نوعی زبان و منطق برسید که بفهمید زمانیکه درباره انقلاب اسلامی صحبت میشود در حقیقت از چه چیزی سخن گفته میشود. این مساله تقریبا به ۱۰ سال بعد از انقلاب مربوط میشود و چنین نقشی در آن زمان منحصر به فرد و یگانه بوده است.
یعنی در آن زمان ما فقط شهید آوینی را داشتیم که در عرصه فرهنگ و هنر انقلابی چنین نقشی را ایفا کند؟خیر افراد دیگری هم بودهاند اما نقش شهید آوینی در آن زمان بسیار پررنگ و منحصر به فرد بوده است. آوینی موفق میشود میدانی را درست کند که دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهد و حتی اثرگذاری او بعد از خودش بیشتر میشود و امروز که ما از آوینی سخن میگوییم زبان و منطق وی بیشتر شنیده میشود تا در زمان خودش.
و این پژوهشکده محصول فکری چنین فردی است. بله البته پژوهشکدهای که از آن سخن میگوییم در آن زمان به این شکل نبوده و تنها یک گروه مطالعاتی بوده است. این مرکز بستری شد که نظریهها و تئوریها در اینجا شکل گرفت و حالا این مسیر در پژوهشکده باید ادامه پیدا کند. ما همچنان نیاز به مطالعه در این عرصه داریم باید دائم خود را به روز کنیم. سلوک شهید آوینی به ما آموخته است که پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی نمیتواند نسبت به تحولات این عرصه ساکت باشد بلکه باید نسبت به تحولات و تغییرات فرهنگی و هنری و بخصوص در حوزه رسانه واکنش نشان دهد. باید این تحولات را مطالعه کند و بعد در مقام تایید و یا رد آنها برآید یعنی باید نسبت به این تحولات موضع داشته باشد. همچنین باید مسایل این عرصه را موضوع تحقیقات و پژوهش های بنیادین خود کند. ما باید این مشی را از رفتار شهید آوینی بیاموزیم.
شاید بسیاری از نهادها و مراکز دیگر چنین وظیفهای نداشته باشند و صرفا بخواهند از طریق دانش وارد مسایل شوند و مرزهای دانش را جابجا کنند اما این وظیفه بر عهده ما هست که علاوه بر دانش نسبت به پدیدهها واکنش هم نشان دهیم.
به نظر من یکی از آسیبهایی که حوزه تفکر انقلابی و هر حوزه فکری دیگری را تهدید میکند همین است که نتوانستهایم دو رویکرد دانش و عمل را با هم حفظ کنیم و به نوعی یا وارد مسایل دانشی و فکری شدهایم و یا به صورت مصداقی و واکنشی با مسایل برخورد کردهایم درحالیکه موفقیت عمده شهید آوینی در همین بود که تئوری و دانش لازم را داشت و بعد بر این اساس نسبت به پدیدهها واکنش نشان میداد. این مساله امروزه در جبهه انقلاب که باید در مقابل کجرویها سنجیدهتر عمل کند کمتر دیده میشود یعنی گاهی فقط وارد مسایل فکری و اندیشهای میشود و گاهی تنها واکنشی برخورد میکند. بله من قبول دارم این خصوصیتی است که آوینی دارد. شهید آوینی هنر را میشناسد و خودش هم آنچنان هنرمند چیرهدستی است که آثارش همچنان برای ما الگو و نمونه است. این آثار همچنان نمونههای اعلایی هستند که باید درباره آنها گفتگو کرد.
در هر حال این خاصیت این نهاد پژوهشی وابسته به حوزه هنری است. ممکن است اگر اینجا یک پژوهشکده مستقلی بود چنین رسالتی برای آن در نظر نمیگرفتیم ولی اینجا پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی متعلق به حوزه هنری است و حوزه هنری قلعه هنر انقلاب است و ما وظیفه داریم که درباره بایستههای هنر و فرهنگ انقلاب اسلامی صحبت و از این عرصه مراقبت کنیم. این عرصه در حوزه نظر، گفتمان و .. نیاز به نگهبان دارد. آوینی این نقش را به خوبی ایفا کرده و از خود سلوکی منحصر به فرد به یادگار گذاشته است و حالا ما باید این سلوک را در این پژوهشکده ادامه دهیم.
و شما چطور میخواهید این روند و سلوک را پیگیری کنید و این رویکرد را پیش ببرید؟ پژوهشکده در دورههایی با یک سری مسایل حقوقی مواجه بوده است که طی چند سال با توقف همراه شد و در دورههایی فعالیتش کم شد، البته در در دورههایی هم فعالیتهای درخشانی داشته است و اصلا آنچه که مجموعه را آبرومند کرده مجموعه انتشارات و کتابهایی است که هرکدام در نوع خودشان نقش و سهم فوقالعادهای را در عرصه فکری و فرهنگی انقلاب ایفا می کنند اما این به طور قطع کافی نیست.
چه بسا همه انتظار داشته باشند که پژوهشکده فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی حوزه هنری نسبت به نیازها، وقایع و مسایل روز انقلاب اسلامی واکنش نشان دهد و برای آنها ایده تولید کند، این آن چیزی است که هماکنون ما به آن نیز داریم.
نهادها و مراکز دیگر هم ممکن است کم و بیش چنین نقدهایی داشته باشند اما آنچه که امروز ما در عالم واقع مشاهده و کمبودش را احساس میکنیم این است که این نیازها پاسخ داده نمیشود و متاسفانه باید اقرار و اعتراف کنیم که هر از گاهی ما مغلوب گفتمان سازیهای جعلی جریان روشنفکری میشویم یا مغلوب جریانهایی می شویم که نسبت چندانی با انقلاب اسلامی و حوزه فرهنگ و هنر این انقلاب ندارند.
انتظار اصلی شما از فعالیتهای پژوهشکده فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی چیست و چه هدفی مد نظر دارید؟ پژوهشکده باید دست بالا و برتر باشد، باید محل تجمع نخبگان معتقد به انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ و هنر و رسانه انقلاب اسلامی باشد.
بخصوص در ۲۰ سال اخیر که هنر رویکردی رسانهای تر و فرهنگیتر به خود گرفته است، ما باید از نگاههای موضعی و نگاههای متوقف عرصه هنر فاصله بگیریم و رویکردهای فرهنگی و رسانهای پیدا کنیم. درواقع باید معتقد باشیم آنچه که به نام هنر اسلامی میشناسیم برای زندگی امروز ما در انقلاب اسلامی طرح دارد و می تواند زندگی امروز ما را بهتر و پیام انقلاب اسلامی را راحتتر منتقل کند. این اتفاقی است که باید در این عرصه رخ دهد.
این اتفاقی که باید در عرصه فکری و هنری انقلاب اسلامی رخ دهد به چه شکل باید ظاهر شود؟ ببینید وقتی شما از گفتمان انقلاب اسلامی نام میبرید درواقع نوعی نقطه گذاری و فاصله گذاری با حوزه گفتمانی رقیب انجام میدهید. گفتمان رقیب هیچ گاه تنبل نبوده هیچ گاه لکنت نگرفته و همیشه هم سعی کرده است که با نوعی اعتماد به نفس حرف خودش را بیان کند و انقلاب اسلامی با سعه صدری که داشته است زمینه را برای این جریان باز کرده است.
این گفتمان همیشه به راحتی فیلم خود را ساخته است. ما سینماگران و یا نویسندگانی را داریم که نسبتی با باورهای انقلاب اسلامی ندارند اما همیشه فیلمهایشان را ساختهاند و آنها به اکران رسیدهاند و یا کتابهایشان همیشه منتشر شده یا نمایشهای این افراد همیشه روی صحنه رفته است. صرف نظر از اشتباهاتی که ما داریم و آثار معاندان و معارضان انقلاب اسلامی را منتشر میکنیم این اتفاق هم افتاده و این جریان استفاده خودش را برده است و حالا باید تجمعی از اصحاب هنر انقلاب اسلامی با سابقه ای پررنگ اتفاق بیفتد که دیگران را تحت شعاع قرار دهد و اصلا شکل گیری حوزه هنری در ابتدا هم به همین دلیل بوده است. در ابتدای انقلاب اسلامی عدهای با این هدف و نیت دور هم جمع شدند؛ عدهای که ایده و نظر داشتند و تولیدات خود را هم عرضه کردند.
یکی از مسایلی که این مرکز پژوهشی به آن توجه دارد گفتمان انقلاب اسلامی با رویکردی فرهنگی و هنری است. شاید از این حیث در مقوله گفتمان انقلابی ما کمتر ایده پردازی کرده باشیم و اتفاقا جریان های روشنفکری ایده پردازی و تئوری پردازی های بیشتری دارند. به طور مثال ما می دانیم که نگاه انقلاب اسلامی باید پررنگ تر باشد و نباید موزه ای، کلیشه ای و شعاری باشد اما بعضی از جریان ها هنوز نگاه شعاری دارند و از تفکرات کسانی همچون شهید آوینی که پژوهش های زیادی در این حوزه داشته است استفاده نمی شود و یا آثارش چندان مورد کند و کاو قرار نمی گیرد.لحن من به اندازه شما تلخ و بدبینانه نیست. تئوری باید در قیاس با یک مقطع تاریخی پرداخته و تحلیل شود. شما باید به دوره خود شهید آوینی نگاه کرده و این مقطع را با همان زمان مقایسه کنید. در دوره ای که مقالات شهید آوینی منتشر می شد به نظر شما صدای او شنیده می شد یا برعکس او منزوی و مهجور بود؟ بگذارید با یک مثال بیان کنم؛ اواخر دهه ۷۰ ما یک گروه مطالعاتی تشکیل دادیم و آثار شهید آوینی را در دانشگاه مطالعه کردیم. آثار وی در آن دوره به شدت مهجور و تحت شماتت بود و بسیار غریب به نظر می رسید، سخنانش انکار می شد و گویی ما که این آثار را بررسی می کردیم آدم هایی بودیم که از زمان دیگری آمده ایم و حالا شهروندان ما زبان ما را نمی فهمند. این سخن برای ۱۵ سال پیش است.
هم اکنون گروه های متعددی در کشور هستند که مشغول مطالعه و مباحثه آثار شهید آوینی هستند و حتی مشغول تولید آثار دغدغه مندی مبتنی بر نظریه ها و استانداردهای شهید آوینی در تهران و خارج از تهران هستند. اگر این دو مقطع را با یکدیگر مقایسه کنیم آوینی دیگر در میان جریان انقلاب و گفتمان انقلاب اسلامی غریب نیست. ما واقعا رشد کرده ایم، ادبیات انتقادی ما رشد کرده و انگیزه های مبتنی بر تولید اثر هنری در قلمرو انقلاب اسلامی گسترش یافته است و حتی هژمونی غرب زدگی و غرب زدگان که سال ها سایه اش بر سر ما بود و تنفس را برای گفتمان انقلاب اسلامی تا همین چند سال پیش سخت کرده بود، کم رنگ شده است. ابر تیره شبه روشنفکران دیگر بالای سر ما نیست و شبه روشنفکران در حوزه انفعال قرار دارند.
طبیعتا ما با وضعیت مطلوب و آرمانی فاصله داریم و این اتفاقی نیست که بتوان در ۱۰ یا ۱۵ سال دیگر به آن رسید اما در تحلیل باید مقاطع تاریخی را با یکدیگر مقایسه کرد. یکی از اشتغالات من مراجعه مکرر به نشریات، مطبوعات و آثار هنری است که گفتمان روشنفکری و غرب زده تولید می کند و باید بگویم طی سال های اخیر ضعف، رکود و تکرار در این آثار مشهود است. اصلا اینها قابل مقایسه با سال های پیش از خود نیستند و به نظر می رسد جوششی دیگر وجود ندارد و این یعنی افول، چون این جریان وجود دارد اما دیگر جوششی ندارد.
در سایر عرصه های هنری چطور؟ به طور مثال در حوزه تئاتر ما جشنواره هایی داریم که مطابق با فرهنگ انقلابی طراحی میشوند اما اینها از طرف یک سازمان و نهاد هستند. فکر می کنید چگونه باید عمل کرد که به صورت یک جریان باشند و نه هنری سفارشی؟در بعضی از عرصه ها ما بسیار دیر ورود کرده ایم و توجه جریان انقلابی به بعضی از حوزه های هنر کمتر بوده است. یکی از این حوزه ها تئاتر بوده است و تئاتر سال های سال تحت سیطره یک جریان خاصی است که این تنها ملاک ارزیابی وضعیت ما نیست. همه حوزه ها را با هم باید در نظر گرفت. من نمی گویم که وضعیت مطلوب یا آرامبخش است و یا حتی نزدیک به وضعیت آرمانی هستیم. من هرگز چنین سخنی نمی گویم چون رسیدن به این وضعیت مجاهدت فرهنگی و هنری فوق العاده ای می خواهد که هنوز با آن فاصله داریم.
شاید بخشی به حوزه فرهنگ و هنر برمی گردد که به راحتی نمی توان آمار کمی ارائه داد و خروجی گرفت.
مساله دیگری هم وجود دارد و آن اینکه مضمون دینی و محتوایی که مورد تایید انقلاب باشد یک محتوای متعالی است و خیلی دیر به چنگ هنر می آید و هنری کردن این عرصه دشواری های جدی دارد اما هنر خیلی راحت تحت سیطره ابتذال درمی آید و اگر کسی بخواهد در هنر مبتذل باشد نیازی به تلاش و عبور از موانع دشوار ندارد و به راحتی می تواند در این زمینه قرار بگیرد.
بنابراین در اختیار پاکیزگی، طهارت و تزکیه در آوردن هنر نیروهای انسانی ویژه خود و تربیت ویژه خود را می طلبد. اینکه رهبر انقلاب آنقدر حساسیت دارند که این عرصه را مراقبت و تطهیر کنند به این دلیل است که اگر این باغ رها شود علف هرز زیادی در آن میروید و این خصلت حوزه هنر است که مراجعه دغدغه مندانه ای را می طلبد. البته گاهی این دغدغه ها بیشتر می شود و گاهی کمتر. الان از آن دوره هایی است که این دغدغه ها بیشتر است چون شما احساس می کنید مسئولان فرهنگی ارشد دولتی چنین دقتی را ندارند، متوجه ظرافت و اهمیت عرصه هنر نیستند که ممکن است چقدر زود پر از علف هرز شود و این نیاز به تذکر مدام دارد که به آنها بگویید مراقب سینما، تئاتر، موسیقی و... باشند.
چقدر از این اهداف از طریق این پژوهشکده تامین می شود؟این پژوهشکده پیش از این تمرکز فوق العاده ای روی نگاه تمدنی و تاریخ مند به عرصه هنر بخصوص هنرهای سنتی داشته است. هنرهای سنتی هم محصول ارزشمند و قابل اعتنایی است با این حال نیاز امروز ما نگاه فرهنگی به هنر است. ما باید هنر را به عرصه نیازهای انقلاب اسلامی نزدیک کنیم و به آن توجه بدهیم که اگر قرار است چیزی تولید کنیم نیازهای امروز ما این است. مخصوصا وجه رسانه ای هنر، خصومت ها و منازعه های امروز دنیا از طریق رسانه هاست. شما می بینید سینما، تئاتر و تلویزیون از طریق هنر و رسانه چگونه پیشروی می کنند. من تلاش های پژوهشی خود را معطوف این عرصه می کنم. یکی از ماموریت های اصلی بنده توجه به عرصه ارتباطات و وجه رسانه ای و فرهنگی هنر است و این کار آغاز شده است.
در این حوزه چند گروه پژوهشی تاسیس خواهد شد، پژوهشگران این عرصه به پژوهشکده معرفی خواهند شد و فعالیت های ترویجی زیرمجموعه پژوهشکده برای برای هنرجویانی که بخصوص در حوزه هنری آموزش می بینند طراحی خواهد شد. صدها هنرجو در حوزه هنری در حال تحصیل هستند و پژوهشکده باید بتواند به این افراد سرویس پژوهشی ارایه کند. بنابراین ما کارگاه های پژوهشی، محافل مطالعاتی و هم اندیشی هایی را برگزار خواهیم کرد که به تدریج توجهات را به این سمت سوق دهد.
کار پژوهشی خروجی های مشخصی دارد که یا در قالب کتاب است و یا در قالب پژوهش های راهبردی و یا از طریق هم اندیشی ها و نشست ها و یا از طریق نشریات این اتفاق رخ خواهد داد.
فکر می کنم بهترین نوع کار پژوهشی برگزاری نشست ها باشد چون برد رسانه ای بیشتری دارد. چقدر از این حیث قرار است ورود پیدا کنید؟از آنجایی که هدف ما از یک سو سرویس پژوهشی دادن به هنرجویان است و هدف دیگرمان هم پررنگ کردن حضور رسانه ای و جریان ساز خودمان در فضای فرهنگی و هنری، طبیعتا به برگزاری نشست ها، محافل و هم اندیشی ها توجه ویژه ای خواهیم داشت.
ما باشگاه هنرمندان را تاسیس کرده ایم که محل تجمع نخبگان عرصه هنر و هنرمندان و هنرجویان برای برقراری ارتباطات عمیق معنوی، غیر رسمی و صمیمی خواهد بود که تجربیات هنری انتقال پیدا کند و به نوعی یک حوزه عمومی برای ثبت تجارب هنری شکل بگیرد تا نظریه ای که در عرصه فرهنگ و هنر اسلامی و رسانه های انقلاب اسلامی داریم سریان و جریان پیدا کند و بتواند خود را به عنوان یک جریان مستقل معرفی کرده و نشان دهد.
خود شما هم شخصیت رسانه ای دارید و در سخنانتان نوعی جهت گیری سیاسی هم دیده شده است. چقدر فکر می کنید نیاز است که این جهت گیری سیاسی در تعاملات وجود داشته باشد؟ما یک جهت کلی داریم که صیانت از انقلاب است وقتی کسی کنش سیاسی از خود نشان می دهد جهت گیری ها خیلی پررنگ به نظر می رسد اما بسیاری که ممکن است در عرصه سیاست رقیب یکدیگر باشند یا اختلاف نظری با هم داشته باشند وقتی به عرصه فرهنگ و هنر می رسند اتفاق نظر و اجماع زیادی با هم پیدا می کنند. چه بسا من با کارگردان خاصی در عرصه سیاسی اتفاق نظر نداشته باشم و در یک انتخابات دو رفتار سیاسی از خود نشان دهیم ولی هر دو معتقد هستیم که انقلاب و ولایت فقیه باید حفظ شود و هر دو به سبک زندگی اسلامی اعتقاد داریم. بنابراین ما در حوزه فرهنگ و هنر و رسانه اختلافی نداریم و حساسیت ها و ریزبینی هایی که در عرصه سیاست وجود دارد در فضای عمومی فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی نیست و همه باید از نوعی سعه صدر برخوردار باشند.
این نگرش ها در اینجا ورودی ندارد چون ما قرار نیست با یکدیگر بحث سیاسی داشته باشیم بلکه قرار است یک اثر هنری در حوزه انقلاب اسلامی به ظهور برسانیم. خیلی از اوقات با بعضی از هنرمندان که ممکن است به لحاظ سیاسی اختلاف داشته باشم درباره یک اثر هنری اتفاق نظر تام داریم و خود من شاید در حمایت از آن اثر هنری مقاله و یا یادداشت نوشته باشم. بنابراین جهت گیری ها چندان خود را در اینجا نشان نمی دهد چون قرار نیست ما اینجا تشکیلات حزبی یا سیاسی راه بیندازیم.
همچنین رسانه به دلیل پیوندی که با سیاست و قدرت دارد، بخصوص تلویزیون که در میان رسانه ها بسیار فراگیر است باعث می شود وقتی شما حضور رسانه ای پیدا می کنید به خاطر ارتباطی که این رسانه با قدرت و جریان های سیاسی پیدا می کند از شما تعریفی سیاسی ارایه شود. این بازی رسانه است و جز این نیست. رسانه بی طرف در علم ارتباطات مفهومی ندارد و حرف بی ربطی است و حالا اینکه رسانه ای ظرافت های باورپذیر بودن و یا عدالت را چگونه رعایت می کند این بحث دیگری است ولی هیچ رسانه صادقی نمی تواند اعلام کند که من بی طرف هستم.
توضیحی از فعالیت های خود در شبکه افق هم می دهید؟من با مجموعه عوامل این شبکه ارتباط غیر رسمی دارم که ماهی یک بار جلساتی با هم داریم. آنها از مشاوران مختلفی هم استفاده می کنند که یکی از آنها هم من هستم.
چندی پیش هم مستند «شاهد عینی» شما از این شبکه به پخش رسید.بله موضوع اصلی این مجموعه تاریخ سیاسی بود که به نوعی سند محسوب می شود و تاریخ مصرف ندارد. نیت اصلی من تولید یک مجموعه مستند گفتگومحور بود که به یک سند تاریخی تبدیل شود. بسیاری از این شخصیت ها ممکن بود از دست بروند و یا ممکن بود خاطرات خود را فراموش کنند و نیت ما این بود که کسانی که به عنوان شاهد عینی در واقعه ای حضور داشته اند آن واقعه را برای ما روایت کنند بنابراین رویکرد تحلیل نداشت و بیشتر بیان واقعه از سوی یک شاهد عینی بود.