در بخش سوم راهکارهایی برای مقابله با برنامه هستهای ایران، کارشناسان مؤسسه واشنگتن تأکید میکنند که تهدیدات آمریکا هیچ اعتباری برای ایران ندارد چرا که تا کنون هیچ کدام از این تهدیدات عملی نشدهاند.
به گزارش مؤسسه واشنگتن، کارشناسان این اندیشکده در بخش سوم گزارش خود در مورد مقابله با برنامه هستهای ایران به بحث در مورد تهدیداتی میپردازند که از جانب آمریکا متوجه ایران است و از نگاه رهبران ایرانی به مراتب خطرناکتر از تهدیدات نظامی است، لذا ضمن تأکید بر اینکه تهدیدات آمریکا هیچ اعتباری برای ایران ندارد، پیشنهاد میکنند از تهدیدات مذکور استفاده بهتری شود.
اگر واشنگتن درصدد تغییر رویکرد هزینه ـ فرصت تهران در مذاکرات آن با ۱+۵ است، باید نه تنها نوع نگرش رهبری جمهوری اسلامی را نسبت به جهان، بلکه عمیقترین ترس و دلواپسی آنها را نیز درک کند. این کار، کار آسانی نیست؛ زیرا وقتی از ارزشها، سیاست و فرهنگ استراتژیک سخن به میان میآید، آمریکا و ایران در دو مقوله متضاد هم مورد مطالعه قرار میگیرند.
آمریکا، حکومتی غیر مذهبیای است که زندگی عمومیاش با زبان مذهبی و نماد گرایی اشباع شده است، در حالیکه جمهوری اسلامی، حکومت مذهبیای است که سیاستهایش بر اساس اصول غیر مذهبی ضروری در رابطه با مصلحت حکومت یا منافع ملی بنا شده است. آمریکاییها اصولاً تمایل دارند که به خاطر نتایج، بر سر اصول مصالحه کنند، اما ایرانیها بارها نشان دادهاند که مایل به قربانی کردن نتیجه در راه اصول هستند. آمریکاییها به راست و بی پرده سخن گفتن بها میدهند، در حالیکه ایرانیها به ندرت ترجیح میدهند مقاصد یا انگیزههای خود را برای دیگران فاش کنند. آمریکا مولد قدرت نرمی است که با اصطلاحات قدرت سخت فکر میکند، اما ایران به قدرت نرم بیش از هر چیز دیگر بها میدهد و بر تهدیدهای جنگ نرم منتسب به آمریکا تمرکز کرده است. و بالاخره، ژنرالها و سیاست گزاران آمریکایی اندیشه خود را به طور عمده بر روی نتایج مادی متمرکز میکنند، در حالیکه همتایان ایرانی آنها بیشتر در فکر نتایج اخلاقی و روان شناختی هستند. این عوامل، تلاش ها را برای درک حساب سیاست تهران و تنظیم سیاستهای موفقیت آمیز در رابطه با جمهوری اسلامی دچار پیچیدگی میکند.
از آنجا که حکومت ایران از طریق انقلاب به قدرت رسیده و از زمان آغاز با نا آرامیهای پراکنده داخلی دست و پنجه نرم کرده است، بزرگترین نگرانی رهبر معظم انقلاب و اطرافیان او بقای این حکومت است. مقامات ارشد ایرانی بارها اعلام کردهاند که جنگ نرم را به عنوان تهدیدی بزرگتر از یک حمله یا تجاوز نظامی خارجی برای بقای حکومت تلقی میکنند؛ این نوع جنگ شامل تلاشهایی از طرف دشمنان ایران برای القای تفکرات و ارزشهای خارجی به منظور تحلیل قدرت، مشروعیت و انسجام اجتماعی در جمهوری اسلامی میشود. آیت الله خامنهای، رهبر ایران، بارها این نکته را ذیل هشدارهای مکرر آیتالله خمینی در مورد تهاجم فرهنگی عنوان کرده است. او در سخنرانی جالبی که در سال ۲۰۰۳ در تلویزیون ارائه کرده است، میگوید: «دشمنان ایران بیش از اینکه به توپخانه، اسلحه و امثال اینها نیاز داشته باشند، به گسترش ارزشهای فرهنگی که منجر به فساد اخلاقی میشود، نیاز دارند. اگر آنها خواستههای جنسی را تحریک کرده و اختلاط بی قید و بند زنان و مردان را گسترش دهند و اگر جوانان را به سمت رفتارهایی که از غرایز طبیعی آنها سرچشمه میگیرد، متمایل کنند، دیگر نیازی به توپخانه و تفنگ علیه ملت ما نخواهند داشت».
پیدا کردن دلیل این ترس و نگرانی عمیق، کار دشواری نیست. در حالیکه عوامل دفاع طبیعی و عمق جغرافیایی ایران، موانع قابل توجهی را بر سر راه تجاوز و حمله قرار میدهد، اما مردم آن در برابر تهاجم فرهنگی خارجی که آیتالله خمینی و آیتالله خامنهای علیه آن بسیار سخن گفتهاند، بی حفاظ و جان پناه هستند. بخش عمدهای از جمعیت ایران در معرض پیامهای توطئه آمیزی است که از طریق اینترنت، رادیو و تلویزیون ماهوارهای به کشور مخابره میشود. به همین دلیل است که حکومت ایران سعی در ایجاد عمق استراتژیک در قلمرو اطلاعات توسط راه اندازی سیستمهای امنیتی اینترنتی و پارازیت انداختن در پخش اخبار خارجی دارد و تلاش زیادی را صرف اسلامی کردن سیستم آموزشی و آموزش جمعیت عمومی میکند. و دلیل سرمایه گذاری چشمگیر ایران در منابع انسانی و ابزاری امنیت داخلی از ایجاد قابلیتهای مستحکم نظارت سایبری تا سازماندهی مجدد و توسعه نیروی بسیج، همین مسئله است. نفوذ فرهنگی و ایدئولوژیکی غیر اسلامی خارجی، بدترین کابوس تهران است. محمد جعفری، فرمانده کل نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز به همین دلیل چندین بار فتنه سال ۲۰۰۹ علیه انقلاب اسلامی را بسیار خطرناکتر از جنگ تحمیلی هشت ساله با عراق اعلام کرده است.
خطر تجاوز یا حمله. مسلماً، تهران کاملاً نگران این مسئله بود که پس از تجاوز آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، نوبت به او خواهد رسید؛ که در پی آن، تلاشهایش را در راستای تسلیحات هستهای متوقف نمود. اما این نگرانیها وقتی که آمریکا در دو جنگ طولانی و پر هزینه عراق و افغانستان گرفتار شد، رفته رفته کم رنگ شدند. بنابراین، در حالیکه ایران به طور منظم مشغول تمرینات نظامی برای مقابله با سناریوهای احتمالی تجاوز بود، در این زمان دیگر به نظر نمیرسید نگران چنین احتمالاتی باشد.
حمله پیشگیرانه اسرائیل یا آمریکا علیه تأسیسات هستهای ایران. به نظر میرسد تهران در مورد این مسئله نگرانی کمتری داشته باشد؛ چرا که اسرائیل خسارات محدودی را میتواند به برنامه هستهای یا اهداف معمولی نظامی ایران وارد کند. با این حال، وقوع حملهای از طرف اسرائیل میتواند برای سیاستمداران ایرانی بسیار مفید باشد تا به روحیه انقلاب اسلامی، جان تازهای بخشیده و یک عکس العمل سیاسی مبتنی بر ملی گرایی به راه بیندازند. به نظر میرسد، تهران بیشتر نگران حملهای از طرف آمریکا است که میتواند آسیب بیشتری به زیر ساخت هستهای ایران و همچنین به اهداف بی شمار نظامی و رهبری وارد آورد. علاوه بر این، حملهای از طرف آمریکا به احتمال بسیار زیاد تبدیل به رویارویی وسیعی میشود که تنها آمریکا بلکه اسرائیل و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نیز درگیر آن خواهند بود. البته، جنگ چه توسط اسرائیل صورت گیرد و چه توسط آمریکا، از طرف تهران به عنوان شکل گیری تهدیدی علیه جمهوری اسلامی در نظر گرفته نمیشود.
اگرچه در تهران حزب جنگ طلبی وجود دارد که خواهان رویارویی با اسرائیل یا آمریکا است، اما این حزب در حال حاضر بر سر قدرت نیست. سالهاست که تهران به طور مکرر در مورد واکنش محکم در پی حملهای از طرف اسرائیل یا آمریکا، اعلام هشدار کرده است؛ که این هشدارها به منظور بازدارندگی از یک چنین حملهای صورت گرفتهاند. این موضوع حداقل تا اندازهای قابل قبول است؛ زیرا در مورد اینکه چه حملهای ممکن است صورت گیرد، نتیجه آن چه خواهد بود و تا چه اندازه بر هاله آسیب ناپذیری حکومت که برای توانایی آن در سرپوش گذاشتن بر نارضایتی داخلی، بسیار مهم است تأثیر خواهد گذاشت، ابهاماتی وجود دارد. همیشه این احتمال وجود دارد که انسانهای بی باکی در نیروهای مسلح ایران دست به اقداماتی بزنند که باعث شود ایران بر خلاف میل کسانی که در تهران قدرت را در دست دارند به طور کورکورانه درگیر مقابلهای در خلیج فارس یا هر نقطه دیگر شود.
بنابر همین دلایل، خطر حملهای سر خود از طرف اسرائیل به عنوان منبع قدرت نفوذی بر تهران، مطلوبیت آن را محدود کرده است؛ در حال حاضر نگرانی بزرگتر، این احتمال است که حملهای از طرف اسرائیل ممکن است در نهایت آمریکا را وادار به درگیری با ایران کند. در مقابل، خطر حملهای از طرف آمریکا پتانسیل بسیار بیشتری برای تأمین قدرت نفوذ در بر دارد، اگرچه این نوع تهدیدها در حال حاضر اعتبار کمی در تهران دارند. به مدت چند دهه است که آمریکا بارها در واکنش به تروریسم تحت حمایت ایران از استفاده از زور اجتناب کرده است، با این حال آمریکا از فقدان اعتبار در مقابل جمهوری اسلامی رنج میبرد. بنابراین، ادعاهای مکرر از طرف مقامات آمریکایی در خصوص این که تمام گزینهها در دست بررسی هستند، از طرف تهران به اندازهای جدی تلقی میشوند که مقامات ایرانی را به اعلام هشدارهای بازدارنده احتیاطی برانگیزند، اما به اندازهای جدی نیستند که بر تهران نفوذ کرده تا موضعش را در مذاکرات با ۱+۵ تغییر داده یا اصلاح کند. در واقع، بیانیههای بی شماری که از طرف مقامات ارشد دفاعی آمریکا ارائه میشوند، تأثیر اقدام نظامی را کاهش داده و سودمندی این ادعاها را پایین میآورد.
این تحلیلها، این موضوع را پیش میآورد که واشنگتن با تمرکز بر تهدید اقدام نظامی در مقابل استفاده از قدرت نرم خود برای بهره بردن از نگرانی ایران در مورد وقوع انقلاب نرم، میخواهد به اهرم نفوذی که بیشتر با آن آشنایی دارد چنگ بزند. اما احتمال به دست آوردن نتیجه مطلوب یعنی ایرانی که مسئله هستهای آن از طریق مذاکره حل شده است، بسیار کم میباشد.