گمانهزنیها، سرانجام ریاست جمهوری محمود احمدینژاد را سرانجامی دلهرهآور و همراه با اضطراب پیشبینی میکرد. دلهره و اضطراب از اینکه احمدینژاد چقدر و تا کجا حاضر است برای ماندن و به کرسی نشاندن خواستههایش بایستد، ایستادنی که به تحمل هزینه به نظام و مردم بیانجامد.
بخشی از این گمانهزنیها از غیرقابل پیشبینی بودن احمدینژاد نشأت میگرفت، بخشی ریشه در اخباری داشت که از محافل نزدیک به رئیس جمهور نقل میشد و بخشی هم بر روحیه اصرار و سماجت احمدینژاد بر آراء خود مبتنی بود. اما سرانجام، ریاست جمهوری او بدون دلهره و اضطراب پایان یافت. اینکه چرا هیچیک از آن گمانهزنیها محقق نشد سوال مهمی است. آیا اخباری که نقل میشد صحت نداشت؟ آیا احمدینژاد اصرار و سماجت خود را بیحاصل ارزیابی کرد؟ آیا وی از فرجام نامیمون برخی پیشینیان عبرت گرفت؟ آیا اکثر تحلیلگران اشتباه میکردند؟ یا هیچکدام از اینها نبود و مدیریت صحنه و پشت صحنه رهبر فرزانه انقلاب چنین فرجامی را رقم زد؟ هر کدام از این پاسخها که صحیح باشد مهم این است که این فرجام خوش، آرام و بدون هزینه به نظام و مردم رقم خورد.
نگاه به دو دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، جای تردید باقی نمیگذارد که این هشت سال، هشت سالی خاص و ویژه بود نه از حیث وقایع و فراز و فرود رویدادها و ایام که این جستوخیزها همواره بوده و خواهد بود، بلکه از حیث ویژگیها و نوع مدیریت و رفتار احمدینژاد.
ویژگیهایی مثل اعتماد به نفس بالا، مصمم بودن، شجاعت، باورهای محکم و خاص، بیاعتنا به ساختارهای موجود کشور و دنیا، غیرمنعطف و متعصب، غیرقابل پیشبینی و بلندپروازی، از او انسانی با ابعاد مثبت و منفی ساخته است که در جایگاهی مثل ریاست جمهوری همواره دلهرهآور و توأم با ریسک بود.
آیا با پایان دوره دهم ریاست جمهوری، دوران احمدینژاد هم به پایان رسیده است؟ پاسخ احمدینژاد و حلقه نزدیک همراه او به این سوال منفی است. احمدینژاد غیر از باورهای فکری و اعتقادیاش که رسالت او را کماکان پابرجا میداند با اقداماتی مثل راهاندازی دفتر رئیس جمهور سابق و تأسیس دانشگاه، میخواهد نشان دهد دوران او خاتمه نیافته و همچنان ادامه دارد.
او با این اقدامات میخواهد ثابت کند همانطور که ادعا و تصریح کرد طی دوران ریاست جمهوریاش یک ساعت هم بدون برنامه و بلاتکلیف نبوده است، پس از ریاست جمهوری هم، چنین است و میداند چه میکند. لذا احمدینژاد بنا دارد که اولاً بماند و ثانیاً در اولین فرصت دوران خود را تجدید کند، خصوصاً اینکه در مواقعی از جمله هنگام دریافت لوح تقدیر از خبرنگاران حوزه دولت در واپسین روزهای دولت دهم، با لحن شوخی اما شاید جدی گفت: "تقدیر از کسی میکنند که کارش تمام شده و میخواهد برود، مگر قرار است ما برویم؟"
اما اگر از احمدینژاد و حلقه نزدیکانیش بگذریم، آیا احمدینژاد ممکن است باز هم تکرار شود؟
پاسخ این سوال در دو حوزه مردم و نظام قابل بررسی است.
در حوزه مردم یعنی اینکه آیا ممکن است مردم دوباره به احمدینژاد اقبال نشان دهند و مجدداً او را مطالبه کنند؟ و در حوزه نظام یعنی اینکه آیا نظام فرصت دوبارهای برای حضور احمدینژاد در سطح ملی خواهد داد؟
پاسخ این سوال در آنچه به مردم مربوط است در وهله اول منفی به نظر میرسد. دور دوم ریاست جمهوری محمود احمدینژاد خصوصاً عملکرد نامناسب اقتصادی، تنشزایی و عدم تعامل سازنده با قوای دیگر، عدم ارتباط موثر با نخبگان بعلاوه همان ویژگیهایی که ذکر شد، تصویری از احمدینژاد ساخت که دیگر بعید به نظر میرسد تکرار آن برای مردم خوشایند باشد.
استقبالهای سرد در سفرهای آخر استانی و انتخاب دکتر حسن روحانی نیز میتواند میزان ادبار مردم به احمدینژاد را نشان دهد. در عین حال، عملکرد دولت یازدهم بسیار تعیین کننده است. کارآمدی این دولت در حل مشکلات اقتصادی که مطالبه اصلی اکثریت رأیدهندگان به جناب حجتالاسلام والمسلمین روحانی را تشکیل میدهد، همچنین عملکرد دولت در پاکدستی، عدالت اجتماعی و پرهیز از اشرافیگری میتواند این رویگردانی از احمدینژاد را تحکیم ببخشد یا زمینه بازگشت به او را فراهم آورد.
و اما نظام؛ تجربه نظام هم از دوران ریاست جمهوری دکتر احمدینژاد، تجربه بسیار پرهزینه و گرانی بود، آنقدر گران که بعید به نظر میرسد آمادگی تکرار و آزمودن دوباره این آزموده را داشته باشد.
انتصاب دکتر احمدینژاد به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی رهبر حکیم انقلاب اسلامی نشان میدهد، نظام قصد حذف این خدمتگزار را ندارد اما با توجه به عملکردی که از شورای نگهبان خصوصاً در بررسی صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری دور یازدهم مشاهده کردیم، شاید حداکثر فرصتی که محمود احمدینژاد بتواند پیدا کند، نامزدی برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی باشد، آنهم به شرطها و شروطها!