به گزارش خط نیوز به نقل از میدان ۷۲/ حجت الاسلام مسعود شفیعی کیا:
آقای جامعه خدمتگزار آنان استسخنی ژرف از برترین خلق خدا، افتخاری شده است بر تارک انسانیّت که آن رسول روشنایی و پیامبر اعظم صل الله علیه و آله فرمود:« سیّد القوم خادمهم» ( و ساقیهم آخرهم شرابا )
آقا و رئیس اجتماع خادم آنان می باشد. ( و ساقی آنان پس از همه نوشد ) ( کنزالعمّال ج۶ ص ۷۱۰ / مکارم الاخلاق ص ۲۶۵ / نهج الفصاحه ۱۷۵۳)
این روایت هم بر آن است که شاخصه ی یک مدیر جامعه را بازگو کند که در رأس صلاحیّت های آن، خدمتگزاری را قرار داده است و هم وظیفه ی یک مدیر را در نوکری و خادمی مردم تبیین می کند.
اگر چه برخی از علمای غیر شیعه و یا بعضاً شیعه با تضعیف این روایت نخواسته اند به عمق آن برسند، ولی سیره و رفتار پیامبر اعظم و ائمه ی اطهار صلوات الله علیهم و به تبع ایشان روش علمای ربّانی، سندی محکم بر این روایت است.
خاکساری و خدمتگزاری از افتخارات شخص اوّل خلقت بوده است، تا جایی که در سفرهای کاروانی و یا کوچ های جهادی شخص رسول الله آخر از همه حرکت می کردند تا از جا ماندگان و ضعیفان دستگیری کرده و خدمتگزار آنان باشند. ( بحار الأنوار ج ۶ – مکارم الاخلاق و سنته )
این روش نیز در سائر ائمه ی اطهار علیهم السلام بروز داشته، مثلاً بارها شده بود که حضرت امام سجاد علیه السلام ناشناس در کاروان های حج همراه شده و عهده دار کار های کاروانیان می شده اند که گاهی این کارها در چشم مردم، پست ترین کارهای خدماتی به شمار می رفته است
ولی امام علیه السلام در پاسخ شگفتی افرادی که ایشان را می شناختند می فرمودند:
« أکره آخذ برسول الله ما لا أعطی مثله » کراهت دارم خود را به رسول خدا منسوب دانم ولی مثل او نباشم» (بحارالأنوار ج ۱۱ ص۲۱)
و بارها شده بود که ائمه اطهار علیهم السلام با آن درجه و رتبه ی واقعی که داشتند ولی برای خدمتگزاری مردم و رفع مانعی از زندگی ایشان اقدام می کردند، به عنوان نمونه باز در شرح حال امام سجّاد علیه السلام آمده است: بارها پیش آمده بود که ایشان وقتی کلوخ و تلی گل در سر راه مردم می دیدند، از مرکب خود پیاده شده و آن مانع را از سر راه مردم بر می داشتند.( بحار الأنوار ج ۷۲ ص ۵۰ )
پیامبر صل الله علیه و آله فرموده اند:« یک بنده گاهی فقط با یک عمل به بهشت می رود، و آن هم برداشتن خاری از سر راه مسلمانان است» ( وسائل الشیعه ج ۱۶ ص ۳۳۸ )
شیخ صدوق( رحمه الله علیه) در« علل الشرائع» و« عیون اخبارالرضا» از حضرت امام صادق علیه السلام در توصیف خاکساری پیامبر اعظم روایت کند که رسول الله صل اللّه علیه و آله فرمود:
از پنج چیز تا هنگام مرگ دست بر نمی دارم، تا اینکه بعد از من سنت و روش همگان شود:
۱- بر روی زمین با بردگان غذا خوردن.
۲- بر الاغ بی پالان سوار شدن( سادگی در مرکب )
۳- بز را با دست خود دوشیدن( کارهای شخصی را خود انجام دادن .)
۴- لباس پشمینه پوشیدن( لباس ساده و غیر اشرافی پوشیدن. )
۵- به کودکان سلام کردن ( سنن النّبی ص ۴۲ / علامه طباطبایی )
ملاحظه کردید که شخصیت هایی که مقام و منزلتشان مانند خیلی از مقامات دنیوی عاریه ای و اعتباری نیست بلکه حقیقی و واقعی است، چنین نسبت به خدمتگزاری و خاکساری برای بندگان خدا ارج و منزلت قائلند.
ولی متأسفانه آدمیان کم ظرفیّت و فاقد سعه ی صدر به محض برخورداری از کوچکترین منزلت اجتماعی و ثروت دنیوی و مقام اعتباری که به خودی خود ارزشی ندارد، اشرافیگری می کنند و اموال عمومی را ملک خود و مردمان را گمارده ی خویش می دانند و حتّی شنیده شده که رسما ً می گویند :« رئیس باید آقایی کند نه نوکری»
راه جلوگیری از تکبّر مسئولان در کلام امیرمؤمنان علیه السلام
مولی الموحدین امام علی بن ابی طالب علیهما السلام می فرمایند:
«إنّ اسخف الولاه عند صالح النّاس، أن یظنّ بهم حبّ الفخر و یوضع أمرهم علی الکبر»( نهج البلاغه خطبه ۲۱۶/۱۸ )
تحقیقاً پست ترین حالت یک مسئول حکومتی نزد مردم صالح وقتی است که، در وی حبّ فخر و خود بزرگ بینی احساس کنند و کارهایشان را با کبر انجام دهد.
امیرمؤمنان علیه السلام در مرامنامه ای که به مالک اشتر رضوان الله علیه نوشته اند ریشه ی این تفرعنیّت مسئولان را دقیق کالبدشکافی می کنند و می فرمایند:« و لاتقولنّ إنّی مؤمّرُ آمر فأطاع ، فأنّ ذلک إدغال فی القلب، و منهکه للدّین و تقرّب من الغیر»
« هرگز مگو: من به مقام فرماندهی و ریاست نصب شده ام، دستور می دهم و باید اطاعت شوم؛ زیرا این تلقین بی جا، وارد کردن فساد در قلب است و عامل سستی و تزلزل در دین و نزدیک شدن به تغییر و دگر گونی هاست. آنگاه که به قدرتت نگریستی و توهم هیبت و تکبری در خود احساس کردی بی درنگ بنگر در عظمت مُلک خداوندی که مافوق توست، و متوجه باش بر قدرت و تسلط خداوند بر ناتوانایی هایی که درباره ی نفست داری. این توجه و نگرش است که سرکشی و تمرّد را از تو دور می سازد و تندی و تحکمت را فرو می نشاند و عقلی که از مغزت بیرون رفته بود را باز می گرداند. مبادا درصدد برابری با عظمت خداوندی برآیی، و خود را در جبروت و شوکت خداوندی همانند ببینی، زیرا خداوند هر جبّاری را ذلیل و هر متکبّری را پست و خوار می کند» ( نهج البلاغه نامه ۵۳ )
نظام اسلامی؛ نظام معطوف به محبّت نه معطوف به قدرت
اگر دقیق شویم، این رویّه ی معصومین علیهم السلام فقط از نگرشی بر می آید که به حکومت و ریاستِ نظام اجتماعی انسان ها با عینک حقیر قدرت نمی نگرند بلکه جهت گیری ها و هدفگذاری هایشان معطوف به نگاه محبت آمیز به خلق خدا و پاسداشت کرامت انسان ها و تلاش برای سیر آنان به تکاملشان است که خط و مشی این مدیریت را تعریف می کند.
بنابراین چنین مدیری هیچگاه به دنبال امتیاز و ویژه خواری و کاخ نشینی نیست چون رفاه مردم را رفاه خود می داند، پس یک مدیر هر چقدر به کاخ و تجمّل روی آورد به همان میزان از نوکری مردم غافل می شود.
بنیانگذار جمهوری اسلامی صادقانه و بدون هیچ شائبه ای می فرمود:
« گر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبرى مطرح نیست، خدمتگزارى مطرح است. اسلام، ما را موظف کرده که خدمت بکنیم»(صحیفه نور ج۱۰ ۴۶۳)
و اساس این نگرش را نیز چنین بیان می کنند:
« یکى از فرق هاى بین حکومت اسلام با سایر حکومت ها، این است که در حکومت اسلام جوّ، جوّ محبت است. بین شخص اول مملکت مثل رسول خدا که شخص اول بود و در زمان خلافت امیرالمؤمنین شخص اول امیرالمؤمنین بود با اَدنى فردى که به حسب نظر مردم ادنى( پست) حساب میشدند فرق اساسى مربوط به دنیا نبود. اینطور نبود که رسول خدا حالا که در رأس واقع شده و رئیس امت است مثل سایر حکومتها ریاست بکند. در مسجد می آمدند می نشستند؛ اصحابشان و اتباعشان هم داخل مسجد بود. کسى از خارج که می آمد نمی دانست کدام از آنها پیغمبر است. می پرسید کدامتان پیغمبر هستید؟ در نشستن اینطور نبود که یکى در بالاى تخت بنشیند و مابقى مقابلش بایستند و سلام نظامى بکنند! حضرت امیر هم همین طور بود. صدر اسلام وضع اینطور بود، اینطور نبود که امراى لشکر- امراى لشکر خیلى مهم هم داشتند- با مردم دیگر فاصله بگیرند؛ جوّ محبت بود. آنها در یک محیط دوستى و رفاقت و محبت زندگى مىکردند. بین خودشان «رُحَماء» بودند؛ یعنى همه با هم دوست و رفیق و با رحمت رفتار می کردند. و وقتى که مقابل کفار واقع می شدند، آنجا «اشِداء» بودند» (صحیفه نور ج۷ ۲۳۳)
رهبری معزز انقلاب نیز در سال های ابتدایی رهبری خود، به دولتمردان وقت هشدار دادند تا این روش معهود دولتمردان اسلامی را فراموش نکنند:
« آقایان! این مردم – همانطور که امام مکرر فرمودند – ولی نعمت های ما هستند؛ این شوخی نیست. من یکی از مسؤولان را در محضری دیدم که برخوردش با مردم قدری متکبرانه بود. من پیغام دادم و گفتم به ایشان بگویید که اگر میخواهد جبران آن برخورد را بکند، باید در همانطور محضری ظاهر بشود و بگوید: ای مردم! من نوکر شمایم. خلاف که نگفته؛ آیا دروغ گفته است؟ یک مسؤول کشور چکاره است؟ فلسفهی وجودی ما غیر از خدمت به مردم چیست؟ امام فرمودند: اگر به من خدمتگزار بگویند، بهتر از این است که رهبر بگویند. این حرف درستی است؛ چون خدمتگزاری، برای انسانی که دلش بیدار باشد، مدح بزرگتری است. امام، تمام وجودش بیدار بود؛ شوخی و تعارف هم که نمیکرد. حقیقتاً اگر این ملت شهادت میدادند – که قطعاً میدادند – که امام خدمتگزار آنهاست، امام بیشتر خوشحال میشد، تا همهی ملت یکصدا فریاد بزنند که تو رهبر ما هستی. خدمتگزاری به مردم افتخار است. این اسم ها و این سمت ها و این تیترها که افتخاری ندارد. در طول تاریخ، خیلیها با این اسمها و با این تیترها آمدند و رفتند؛ اما جز لعنت خدا و بندگان خدا، چیزی با خودشان نبردند. واقعاً چه ارزشی دارد؟ من رهبرم، من رئیس جمهورم، من رئیس قوّهی فلانم، من وزیرم؛ اینها چه ارزشی دارد؟ اگر توانستمخودم را قانع کنم که من خدمتگزارم، یک چیزی؛ والّا چه ارزشی دارد؟» ( ۲۳/۵/۷۰ دیدار رهبری با مسئولان نظام )
امام راحل با بازداشتن مسئولان از جایگزین شدن با دولت طاغوت و پرهیز دادن آنان از ” خوی کاخ نشینی” و تحذیرشان از سرایت دادن آن خوی به مردم، خود نیز الگویی روشن در این زمینه شدند که حتی در ماه های ابتدای انقلاب و پس از مرخصی از بیمارستان قلب از زندگی چند روزه در خانه ای اجازه ای و بیش از ۱۵۰ متری در دربند تهران به ستوه آمدند و زندگی در خانه ای حقیر و روستایی در جماران و ملاقات با مردم در حسینیه ای آجری و با نمای کچ و خاک را ترجیح دادند و صریح می فرمودند: « این کاخ هاى مجلل آسمان خراش و آن کامجویی هاى رویایى سلاطین جور و حکومت هاى باطل که با دسترنج ملت ها فراهم شده است، مردم را به سوى حزب هاى منحرف می کشاند. اگر حکومت اسلام که رئیسش با رعیت یکسان و دارالحکومه اش مسجد روى خاک هاى گرم و سلطانش با کفش و جامه کهنه حکومت می کند و ملت در پناه آن با آرامش و در سایه عدل زندگانى می کند، روى کار آید، اساس انحرافات چپ و راستى بر باد می رود»(صحیفه نور ج۲ ۳۴۶)
« آن روزى که زرق و برق دنیا پیدا بشود و شیطان در بین ما راه پیدا کند و راهنماى ما شیطان باشد، آن روز است که ابرقدرتها می توانند در ما تأثیر کنند و کشور ما را به تباهى بکشند. همیشه این کشور به واسطه این کاخ نشینها تباهى داشته است. این سلاطین جور که همه کاخ نشین تقریباً بودند، اینها به فکر مردم نمىتوانستند باشند، احساس نمی توانستند بکنند فقر یعنى چه، احساس نمی توانستند بکنند بی خانمانى یعنى چه»(صحیفه نور ج۱۷ ۳۷۷)
فرمان امام عصر علیه السّلام: بزرگان در دسترس مردم و به دور از تشریفات باید باشند!
وقتی نگرش زمامداران و زعیمان مردم به مقام و کرامت آدمی تصحیح شد و فهمیدند که اول مقام خلقت نیز خود را خاکسار بندگان خدا دانسته و به نوکری مردم افتخار می کند تعامل در جامعه، تعاملی عاشقانه می شود و از آنجا که فرمودند عالمان و حاکمان بیش از پدران بر مردم اثر می گذارند، وقتی عالمان و حاکمان واقعاً عاشق مردم باشند و این عشق را در بذل و جود و تقسیم مساوی فرصت ها و بیت المال بین مردم بروز دهند و بین فرزندان و بستگان و نزدیکانشان با دیگر مردم تفاوتی قائل نشوند، در آحاد ملّت نیز مهروزی تثبیت می شود و امنیّت و برکت بر آن جامعه خواهد بارید.
برخی از علما به مرحوم آیت الله« آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی» رضوان الله علیه ایراد می گرفتند که چرا شأن مرجعیّت را رعایت نمی کند و با مردمان به ظاهر فرودست معاشرت می کند و خاکساری پیشه کرده اند که ایشان سرانجام با نشان دادن نامه ای از امام زنده و عصرمان – ارواحنا فداه – فهماندند که این دستوری است از ناحیه ی مقدسه ی آن حضرت که فرمود:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
یا سیّد ابو الحسن! إرخص نفسک و إجلس فى دهلیز بیتک لا ترخ سترک و اقض حوائج الناس( و اعنا و اغث شیعتنا وموالینا) نحن ننصرک ان شاءاللّه. (المهدى)
« اى سیّد ابو الحسن! تکلف و تشریفات کنار گذار و خود را آسان در اختیار همگان قرار بده و در بیرونى منزلت و دسترس مردم بنشین و در را به روى کسى نبند و پرده – دفتر و پیشکار – بین خود و مردم قرار مده و نیازهای مردم را برآورده کن و مار ا کمک کن و بداد و مدد پیروان و دوستان ما برس که ما تو را یارى مى کنیم ان شاء اللّه !» مهدی ( کرامات صالحین – کلمه الامام المهدی / شهید سید حسن شیرازی ، تهران نشر آفاق ص ۵۶۵ )
بنابراین امام راحل بسیار نگران ترک این دستورالعمل امام عصر علیه السلام در حوزه های علمیه و بین بزرگان روحانیّت بودند و می فرمودند:
« مسئله دیگر، مسئله تشریفات حوزههاى روحانیت است که دارد زیاد مىشود. وقتى تشریفات زیاد شد، محتوا کنار مىرود. وقتى ساختمان ها و ماشینها و دم و دستگاهها زیاد شود، موجب می شود بنیه فقهى اسلام صدمه ببیند، یعنى با این بساط ها نمی شود شیخ مرتضى و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانى است و واقعاً نمی دانم با این وضع چه کنم. این تشریفات اسباب آن می شود که روحانیت شکست بخورد. زندگى صاحب جواهر را با زندگى روحانیون امروز که بسنجیم، خوب می فهمیم که چه ضربهاى به دست خودمان به خودمان می زنیم»(صحیفه نور ج۱۹ ص ۴۳)
« خوف آن است که اگر تشریفات و زرق و برق هاى شبیه به قطب مادیت رواج پیدا کند، در نسل هاى بعد اثر گذارد و خداى نخواسته آنچه از آن می ترسیم به سر حوزه ها بیاید. »(صحیفه نور ج۱۷ ص ۳۲۶)
مسئله، مسئله ی نوکری و خدمتگزاری است نه فرمانفرمایی!
« در این مکتب فکری تعامل زمامداران با مردم از روی فریبکاری ریایی سیاستمداران دنیا طلب که به دنبال جذب رأی مردم و حقّه ی دموکراسی اند نیست، بلکه مراوده ای صمیمانه ی و از روی عشق و محبت است و بنابر این جوشیدن بلندرتبه ترین مقامات دینی و کشوری با مردم سفارش اکید این مرام می باشد چنانچه بنیانگذار این نظام مهرورز فرمود:« مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می دانم. و شما می دانید که من به شما عشق می ورزم؛ و شما را می شناسم؛ شما هم مرا می شناسید.»(صحیفه نور ج۲۱ ۹۵)
« باید حکومت ها خدمتگزار مردم باشند، نه اینکه مردم از حکومت بترسند. باید حکومت چنان باشد که اگر رئیس جمهورش توى مردم آمد، دوره اش بکنند و با او خوش وبش کنند؛ نه اینکه اگر صداش درآید، فرار کنند از دستش! »(صحیفه نور ج۷ ۵۲۸)
« مسئله، مسئله خدمتگزارى دولت به ملت است؛ نه فرمانفرمایى دولت به ملت. همین فرمانفرمایى جدا مىکند شما را از ملت، و ملت را از شما و منشأ مفاسد زیاد مىشود. اگر جورى باشد که وقتى رئیس دولتى نخست وزیرش، رئیس جمهورش بیاید توى مردم، با مردم باشد؛ فواصل نباشد، آنطور فواصلى که در طاغوت هست. فرماندارها با مردم فواصل نداشته باشند که مردم پشت اتاقش بیایند بایستند و راهشان ندهند.»(صحیفه نور ج۹ ۱۱۹)
رهبری عزیز انقلاب: خروج مسئولان از روحیّه ی نوکری مردم، خیانت است
رهبری معزز انقلاب اسلامی به تعبیری زیبا این نوع تعامل را تشریح می کنند:
« فلسفه وجود بنده و امثال بنده و دیگر مسؤولان، خدمت است. ما نوکر و خدمتگزار مردم هستیم. اعتبار و آبروی ما به این است. اسلام این را برای ما معیّن کرده است. ما حقّی به گردن مردم نداریم؛ مردم به گردن ما حق دارند. با این روحیه و با این نیّت، بیستوپنج سال این انقلاب و این نظام سرِ پا ایستاده است؛ بیستوپنج سال این ملت مثل کوه در مقابل دشمنانِ توطئهگر و حیلهگرِ خود مقاومت کرده است. کسانی که این روحیه را از دست بدهند و یا دیگران را به خروج از این روحیه تشویق کنند، به ملت خیانت کردهاند.» ( دیدار مردمی رهبری – ۱۵/۱۱/۸۲ )
اگرچه با نفوذ شیطان توسط زرق و برق دنیوی و به بهانه های امنیّتی و القای تشریفات، این روش های واجب دولتمردان نظام اسلامی، متروک مانده است، ولی هشت سال دولت دکتر احمدی نژاد در میان کویر سال های کاخ نشینی و مسابقه ی قدرت و ثروت و ترک راه محبت آمیز امام خمینی (ره)، مانند نگینی می درخشد که متأسفانه به دلیل بی بهرگی اکثر خواص سیاسی، این روش نیکو تداوم نیافت بلکه با آن نیز همگام با دشمنان صهیونیست و شیطان بزرگ جدّی معارضه شد که عدم نوکری مردم توسط معارضان داخلی دکتر احمدی نژاد نمایانگر اشتراک ایشان در مبارزه با خدمتگزاری مردم بوده است.
امّا خطرناک تر از همه اینها تغییر ذائقه ی افراد و القای خوی کاخ نشینی در جامعه است که این امر امام راحل را نیز نگران می کرد. چون با رسوخ این خوی، خاکساری و مردمی بودن سیاستمداران را مسمومان این تفکر، عوام فریبی ( پوپولیست ) و شخص خاکسار را فاقد شئونات قدرت می بینند زیرا زمامدار را مکتبر و معطوف به قدرت می خواهند.
و دیدیم که در فضای باز و محیط محبّت آمیز و آزادی که مسئولان مردمی ایجاد کردند سیاسیون کم ظرفیت و قدرت مدار از آن فضای مهرورزی به عنوان نقطه ی ضعفی برای هتک و بهتان زدن استفاده کردند.
این در صورتی است که روش های دکتر احمدی نژاد مانند جوشیدن ایشان با مردم ابر توهمِ در خطر بودن مسئولان از مردم را کنار زد و نشان داد که دکتر احمدی نژاد که تهدید جانی ایشان توسط دشمنان بیش از همه بود با مراوده ی رو در رو با مردم نه تنها آسیبی ندید بلکه انسجام ملّی و مهرورزی را تحکیم کرد و خاکساری و سرکشی ایشان در سفرهای استانی به اقصا نقاط کشور گره های مدیریتی و امنیّتی مزمن را گشود که متأسفانه بعد از ایشان بیم آن است که با تشریفاتی شدن و الگو برداری ظاهر سازانه و مخارج هنگفت و حفاظت های مردم گریز، شیرینی این نوع تعامل چهره به چهره با مردم مانند خیلی از سنت های رائج دولت قبل با تحریف محتوا و حتّی شکلی به تلخی دچار شود.
بنابر آنچه که گذشت زیر ساخت اصلی نظام اسلامی و شاخصه ی اصلی حاکم و کارگزار آن بر اساس محبت و دلدادگی به بندگان خدا و خاکساری و دوری از تشریفات و خدمتگزاری پایه ریزی شده است که هرکس در این میدان خادم تر است سرور تر و آقا تر است.