کد مطلب: 15143
يکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۳۹
شکست تقلب گفتمانی اصولگرایان
وحيد يامين پور
وحيد يامين پور در صفحه شخصي خود در شبكه اجنماعي نوشت:
امیدوار بودم پیام دیشب رهبر انقلاب، زبان دراز شماتت کنندگان را ببندد؛ اما ظاهرا عصبانیت آنها بیش از تصور ماست. کار را به بددهنی و توهین به علما هم کشانده اند.
اما چرا تقلب گفتمانی برخی اصولگرایان با مفهوم بی مبنای «صالح مقبول» چنین شکستی خورد؟ حتی عموم مردم می دانستند که با آمدن هاشمی یا نماینده ی او به انتخابات، رأی «معیشتی» و خاکستری مردم به سمت او خواهد رفت. آیا فهمیدن این مسأله کار سختی بود؟ و مگر قالیباف و ستادهایش پس از ثبت نام هاشمی در انتخابات برای دو روز کامل به کما نرفتند و مگر او به یکباره در موضع حمله به هاشمی درنیامد تا تمایزی قلابی میان خود و او درست کند؟!
آیا مشاوران قالیباف می خواستند از او برساخته ای خنثی و بی خاصیت بسازند که نه دل حزب الهی ها را به سمت خود بکشد و نه نظر معیشتی ها را جلب کند؟!
او از پیش باخته بود. تونل ها و بزرگراه های تهران نه برای امت حزب الله مهم بود و نه برای اصلاح طلبان مهمتر از مفاهیم پربسامدشان مانند آزادی ونه کافی برای جلب آراء معیشتی. که اگر غیراز این بود بعد از خارج شدن کلمه ی «گاز انبر» از دهان حسن روحانی، همه ی زحمات تبلیغاتی شان به باد نمی رفت.
مشاورانش می خواستند او برای حزب اللهی ها در اندازه ی جلیلی باشد و برای آراء معیشتی در اندازه ی هاشمی! به همین خاطر گاهی همزبان با رضایی و روحانی به سیاه نمایی رو می آورد و گاهی همزبان با حداد و جلیلی انقلابی گری میکرد! این ساده لوحی بود که تصور کنیم با خرج های ده ها میلیاردی می توان نقص های گفتمانی را ترمیم کرد و یک «برساخته ی رسانه ای» را بجای نسخه ی اصل جا زد.
اطرافیان قالیباف توقع داشتند بزرگانی چون ولایتی و حداد عادل با آن سرمایه ی فرهنگی و اعتبار داخلی و بین المللی بیایند و هرچه دارند را خرج او بکنند! خرج چه «چیز»ی؟ این «چیز» چیزی جز قدرت و ثروت بود؟ او در کانون قدرت و ثروت بود. یحتمل آنها که خواب این دو را می بینند راحت خام می شوند ولی آنانکه اهل تمیز نسخه های اصل از بدل هستند اعتبارشان را خرج پول و قدرت نمی کنند. فهمیدن این مطالب خیلی سخت بود؟ سخت نبود؛ به همین دلیل حتی حامیان او هم از اینکه آشکارا نامش را ببرند ابا داشتند. ولی اطرافیان و مشاوران از فرط تمامیت خواهی و انحصار طلبی چشم بر واقعیات بستند و بر طبل اختلاف کوبیدند.
چرا حتی به اندازه ی انگشتان یکدست نخبه ی دانشگاهی و دینی و گفتمانی حاضر نشدند در انتخابات از قالیباف حمایت کنند؟ چرا صفارهرندی هیچ نگفت؟ چرا پناهیان بلافاصله به تکذیب گرایشش به او پرداخت و پشت جلیلی ایستاد؟ چرا حتی یاران دیرین آقای شهردار نظیرفدایی و جمعیتش او را رها کردند و سعی کردند گرایش های گفتمانی شان را با حمایت از حداد و جلیلی ترمیم کنند؟ چرا مسوولین سابق ستادش یعنی زاکانی و نشریه اش، حدادو جلیلی را اصلح دانستند و هیچ سخنی از او به میان نیاوردند؟ چرا حتی کسانی مانند شریعتمداری، سلیمی نمین و جواد لاریجانی ترجیح دادند در لیست حامیان جلیلی دیده شوند تا قالیباف؟
اینها ربطی به پایداری یا علامه مصباح یزدی دارد؟ خیر؛ کمی تأمل می خواهد والبته اگر کینه توزی ها اجازه ی تامل بدهد.
حالا که انبوه رسانه ها و نظرسنجی و نظرسازی ها نتوانست برساخته ی رسانه ای قالیباف را «صالح مقبول» کند، زبان به شماتت کسانی می گشایند که عریان بودن پادشاه را نشان داده اند. ما از رای دادنمان به جلیلی پشیمان نیستیم. دست کم گفتمان اصیل انقلاب نماینده ی درخوری داشت. نماینده ای که برساخته ای رسانه ای نبود. ما دربرابر معیارهای روشن رهبری، تقلب گفتمانی نکردیم تا با تعبیر بی مبنای صالح مقبول، همه چیزمان بر باد نرود. همه ی شرکت کنندگان در انتخابات مأجورند ولی آنانکه امروز از فرط عصبانیت زبان شماتت بر حزب الله گشوده اند، عرض خود می برند و عقوبت آخرت می خرند.
پ ن۱: بدترین کار در این شرایط شماتت همدیگر است. اما ظاهرا این جماعت مدعی نیت کرده اند که تمام عقده ها و کینه هایشان را سر رفقای ما خالی کنند. این نامردی است. نیتم از نوشت این متن همین بود...
پ ن۲: کاش مشاوران قالیباف با او این کار را نمیکردند تا ذخیره ی انقلاب باقی بماند. قالیباف می توانست تا دست کم ۶ دوره ی دیگر کاندیدای ریاست جمهوری باشد. اما...
پ ن۳: کسانی که همچنان بخواهند زبان به شماتت دراز کنند و بی ادبی کنند بلاک می شوند