توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 67777
شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۳۷
به عشق سردار پرافتخار جان برکف؛
به بهانه جسارت بی‌شرمانه میرحسین موسوی/ برای حاج حسین همدانی با یک مثال ساده
از زمین تا آسمان بین سودای خدمت حسین همدانی با جنون قدرت میرحسین موسوی فاصله است. البته که این در حالی است که میرحسین را یک مهره اجرا کننده نقشه ندانیم و رفتارهای خبیثانه او را به قدرت طلبی تقلیل دهیم.
به بهانه جسارت بی‌شرمانه میرحسین موسوی/ برای حاج حسین همدانی با یک مثال ساده
به گزارش خط نیوز به نقل از جهان نيوز: «آذرماه سال 1369 حاج حسین فرمانده سپاه همدان بود. در همین زمان آزاده‌های دفاع مقدس از اردوگاه‌های عراق به میهن اسلامی ایران باز می‌گشتند. تعدادی از فرماندهان قدیمی لشکر 32 انصارالحسین(ع) و سپاه همدان مانند آقای فرجیان زاده هم به همدان برگشتند. یک روز آقای همدانی بنده را احضار کردند و گفتند: «آقای حسام! نامه ای برای آقای محسن رضایی، فرمانده وقت کل سپاه با این مضمون تنظیم کن که ما هشت سال امانت دار بودیم. اکنون که مسئولان اصلی سپاه و لشگر 32 همدان از اسارت بازگشتند باید این جایگاه را به آنان تحویل دهیم. ما آماده واگذاری این پست و جایگاه هستیم». من گفتم: «حاج حسین این حرف یعنی چه؟» حرفم را قطع کردند و گفتند: «شما کاری نداشته باشید فقط نامه را بنویسید». بنده هم نامه ای را تنظیم کردم و برای فرمانده کل سپاه فرستادم. آقای همدانی به ارسال نامه بسنده نکردند. آزاده‌ها که آمدند، با تعدادی از آنها که در گذشته فرماندهی سپاه همدان را برعهده داشتند و با تعدادی از فرماندهان وقت سپاه همدان به ستاد مرکزی سپاه در تهران نزد آقای محسن رضایی رفتند. آقای همدانی رفت پشت تریبون و کفت: «جناب آقای محسن رضایی، فرمانده محترم کل سپاه، بعد از اینکه دوستان‌مان در اولین روزهای جنگ اسیر شدند، من و تعدادی از دوستان عهده دار این تشکیلات شدیم. ما هفت هشت سال این تشکیلات را اداه کرده ایم و ما حالا آمده ایم این امانت را به دست صاحبان اصلی‌اش برگردانیم».

بعد از صحبت های حاج حسین، آقای رضایی با طمأنینه و درایت گفتند: «آقای همدانی از شما جز این انتظار نمی رود. این هنر و انصاف و خوش فکری فقط از شما بر می‌آید. این عمل نشانه حسن اخلاق شماست ولی من نمی‌توانم این کار را انجام دهم و تیمی را که هشت سال در اسارت بودند را جایگزین شما کنم. دلیل من هم این است که تشکیلات سپاهی که آن را آن برادران مدیریت می‌کردند با الان بسیار متفاوت است. الان آنقدر تشکیلات بزرگ شده و ماموریت ها متنوع که با آن دوره قابل قیاس نیست. شما و همکاران‌تان باید به کارهایتان ادامه دهید».

آنهایی که آقای همدانی را می‌شناختند می‌دانند که ایشان از ته دل این حرف را زدند. ایشان اهل شعار دادن نبودند یعنی اعتقادشان این بود که فرمانده سپاه آمده و ایشان باید نیروی او باشند.

این ماجرای جالب و درس آموز را «حمید حسام»، رزمنده، راوی و نویسنده کتب دفاع مقدس در کتاب «ساعت ۱۶ به وقت حلب» که به روایت هایی از زندگی شهید حسین همدانی اختصاص دارد، نقل کرده است.

خاطره بالا را به خاطر بسپارید و حال این ماجرا را مرور کنیم:

انتخابات سال 88 برگزار شد. انتخابات هنوز تمام نشده و مردم در صف‌های رای هستند که میرحسین موسوی اعلام پیروزی کرد! انتخابات تمام شد و احمدی نژاد با اختلاف یازده میلیون رای بیشتر از میرحسین پیروز انتخابات شد. میرحسین اعلام تقلب و آشوب خیابانی کرد. از او پرسیدند که اگر دوباره انتخابات برگزار شود و دوباره هم رای نیاوری، چطور؟ گفت دوباره تقلب شده است!

بله؛ از زمین تا آسمان بین سودای خدمت حسین همدانی با جنون قدرت میرحسین موسوی فاصله است. البته که این در حالی است که میرحسین را یک مهره اجرا کننده نقشه دشمن ندانیم و رفتارهای خبیثانه او را به قدرت طلبی تقلیل دهیم.

حسین همدانی پیش از انقلاب با رژیم طاغوت در حال مبارزه بود اما میرحسین یک مرتبه انقلابی شده هیچ سابقه ای در مبارزه ندارد. حسین همدانی در هشت سال جبهه در خط مقدم نبردهای تعین کننده بود اما ابهامات رفتاری میرحسین در جنگ تحمیلی و هزینه کرد برای آن-به عنوان نخست وزیر- باقی است. سه استعفای میرحسین در میانه جنگ که امام تعبیر «خیانت» هم برای بار آخر آن به کار برد در تاریخ ثبت شده است. حسین همدانی فرمانده میدانی مبارزه با فتنه‌ای بود که میرحسین مهره اصلی آن بود. فتنه میرحسین به جان و مال و ناموس مردم ضربه می‌زد اما حسین همدانی مدافع جان و مال و ناموس مردم بود. حسین همدانی شتابان به یاری قاسم سلیمانی برای مبارزه با داعش آمریکا ساخته‌ای رفت که میرحسین می‌خواست ایران را سوریه سازی و محل جولان داعش کند. حسین همدانی در تمام این سال ها در سنگر خدمت به مردم بود اما میرحسین بانی تحریم های فلج کننده علیه مردم.

در یک کلام؛ حسین همدانی فدایی مردم بود اما میرحسین.... ؛ الفتنه اشد من القتل.

جالب آنکه آنهایی که فقط از پله جمهوری اسلامی بالا رفتند به آنها که همه عمر برای این نظام زحمت کشیدند و آخر سر جان‌شان را هم تقدیم کردند، توهین می کنند.

حسین همدانی یک عمر جهاد کرد، جانش را خدا خرید؛ می گویند هر طور زندگی کنی مرگ همان طور رقم می خورد. با این اوصاف پایان عمر میرحسین که حداقل در سیزده سال اخیر در خدمت دشمنان اسلام بود چه خواهد شد؟ از فاتحان ظاهری عاشورای 61 هجری کسی خبر دارد؟ دنیا و آخرت چه کسی تلف شد؟

اغتشاشات بعد از انتخابات، روز قدس 88، سیزده آبان 88، شانزده آذر 88 ، عاشورای 88 و 25 بهمن 89 عمق و عقبه میرحسین را به خوبی نشان داد اما بیانیه اخیر اعتراف واضح و بزرگی بعد از سیزده سال به همه آنها بود.

فتنه، داعش، اسرائیل و... همه از یک جا ارتزاق می کنند.
Share/Save/Bookmark