کد مطلب: 8220
شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۲۴
لایههای استراتژی انتخاباتی احمدینژاد
محمدسعید ذاکری
در طول هفت سال گذشته بارها این نکته به اثبات رسیده که احمدینژاد از جمله فعالین عرصه سیاسی است که کمتر کسی میتواند از روی دست او تقلب کرده وحرکت بعدی اش را بخواند. شاید از همین رو هم هست که در جغرافیای احزاب،افراد صاحب نفوذ و جریانات مهمی که خود را صاحب دنیای سیاست و حتی پدید آورنده انقلاب و یا خط دهنده به امام و ... میدانند، او توانسته به عنوان کنشگری فعال مطرح شود. برخی همین روحیه وی را عامل مهمی برای باقی ماندن وی در میان این همه حملات و تهاجم منتقدین و مخالفیناش میدانند.
اما انتصابات اخیر در اطراف رئیسجمهور که از چندی قبل برخی زمزمههای آن بالا گرفته و اخیرا به وقوع پیوست، شوک دیگری در میان سیاسیون پدید آورد. شوکی که اگر ابعاد آن دقیق نگریسته نشود، افراط و تفریطهایی را که نباید دچار آن شد بر ما تحمیل خواهد ساخت.
بد نیست که اندکی از سیر تغییر و تحولات بازگو شود. سپس با چیدن آنان در کنار هم به عنوان قطعات یک جورچین، شاید بتوان اهداف نهانی آن را شناسایی کرد.
ذکر این نکته لازم است که با توجه به زیرکی سیاسی احمدینژاد و البته سخنان خود وی در مصاحبه تلویزیونی مبنی بر احتمال تداوم دولت در سالهای آینده، رویکرد انتخاباتی و سیاسی او برجستهتر مینماید. از این روست که هر حرکتی را میتوان در راستای استراتژی انتخاباتی تداوم دولت احمدینژاد ارزیابی کرد. البته در این میان سخن از احتمالات است و آنکه آیا این سخن محقق می شود و یا نه، بایستی در جای دیگر بدان پرداخت.
لایه اول؛ بازیابی احمدینژاد با مدل ۸۴
حدود پنج الی شش ماه گذشته برخی رفتارها و گفتارها از سوی احمدی نژاد سر زد. با توجه به تیز بینی و دقت سنجی سیاسی احمدینژاد، این رفتارها جنبه سوم تیری وی را به اذهان متبادر میساخت به گونهای که پس از ماجرای پر اشکال، پر سؤال و ناپسند «خانهنشینی» او که البته با بوق و کرنای برخی از جریانات سیاسی هم کاملاً پررنگتر جلوه نمود، این نکته برداشت میشد که گویا او در حال ترمیم جنبه سوم تیریاش است. اما از آنجا که حرکات سیاسی منجر به صحنه انتخابات میشود، این احتمال که بازیابی احمدی نژاد به سوی جریان سوم تیر ، در نهایت به تداوم دولت احمدی نژاد در مدل جریان سوم تیر بیانجامد به اذهان می رسید.
نوع سخنان او در میان دانشجویان دانشگاهها، نشاندن غلامحسین الهام در کنار خود، ابراز دلتنگیهایش نسبت به یاران سابق سومتیری، برخی دیگر از رفتارها و سخنان او همچون انتصاب با اصرار و تحمیل گونه الهام به سخنگویی دولت و ... همگی این را نمایان میساخت که او درصدد برداشتن گامهای عملی برای بازگشت اعتبار از دست رفته سال ۸۴ و حتی ۸۸ خود میباشد.
این گمانه تا بدان جا پیش رفت که پس از مطرح شدن نام دکتر الهام به عنوان یکی از نامزدهای انتخابات آتی ریاستجمهوری، عدهای از قرار گرفتن وی در کنار احمدینژاد در سفرهایی همچون نیویورک یا قم و ... برآشفتند. آنان با این ذهنیت که ممکن است احمدینژاد در نهایت دست الهام را به عنوان گزینه مورد نظر خود برای انتخابات آتی بالا برد به تخریب این گزینه سوم تیری پرداختند.
بنابر این جبههای شکل گرفت که از یکسوی آن جماعت موسوم به انحرافیها در سایت هتاک خود حتی پیش از آنکه پرده دری و وقاحت خود علیه علامه مصباح را عیان سازند، الهام را به علت همنشینی با احمدینژاد مورد تخریب قرار دادند. در طیف دیگر، جریان فتنه نیز با سایت فیلتر شده اش که به آقازاده زندانی منسوب است، علیه الهام بپاخاست. از دگر سو نیز طیف سنتیهای اصولگرا که ارتباط وثیقی نیز با هاشمی رفسنجانی دارند در یک سایت به حضور وی در کنار احمدینژاد در سفر اخیر قم واکنش نشان داده و با تخریب الهام سعی کردند او را از دایره تمایل احمدینژاد خارج سازند. این تخریب ها گرچه نشان دهنده واهمه این جریانات از پتانسیل های سوم تیری است اما همچنین ناشی از آن است که آنان گمان داشتند احمدی نژاد میخواهد اعتبار سیاسی خود و تداوم دولتش را در شخصی همانند الهام ببیند.
این یک لایه ماجرا بود. همانگونه که ذکر شد بر آن مبنا شکل یافته بود که احمدینژاد با «نسخه» سال ۸۴ در حال بازیابی خود بوده و بالطبع برای انتخابات آتی نیز میبایست به سمت یک گزینه سومتیری سوق پیدا میکرد.
لایه دوم: احمدینژادِ مجذوبِ مشایی
همانطور که ذکر آن رفت، احمدینژاد از زیرکی سیاسی برخوردار است و چنین افرادی دست خود را تا لحظات آخر نیز باز نمیکنند. بنابر این میتوان لایه اول را تنها یک قطعهای از جورچین و نه کل جورچین مد نظر احمدینژاد دانست. چنانچه لایه دیگر رفتارهای وی، همان قرائتی است که او از سال ۸۸ به بعد سعی نموده تا از آن حمایت کرده و علیرغم فشارها در برابر آن ایستادگی نماید.
این لایه همان احمدینژادِ مجذوبِ مشایی است. از این بابت است که در آستانه شکلگیری فضای انتخاباتی، احمدینژاد حاضر میشود تا مشایی را از ریاست دفتر خود کنار گذاشته اما در حکم جدید وی، در رسای او مدیحه سرایی به شدت اغراق آمیزی کند.
در نگاه اول به تغییرات جدید در دولت این نکته متبادر است اینکه احمدی نژاد بالاخره حاضر شده است تا مشایی را که هزینه فراوانی بردولت او بار ساخته بود، را از کنار خود دورتر نماید ،خود جای خوشوقتی دارد. این در وهله اول، همان آرزوی بسیاری از منتقدین عقیدتی و مخالفین فکری ـ و نه سیاسی ـ وی بود.
اما با اندکی دقت، این اقدام از چند منظر قابل موشکافی است. اول ؛ حال که چند ماهی بیشتر به انتهای زمان فعالیت دولت دهم باقی نمانده است، این تغییر آرایش نمیتواند ناشی از تغییر عقیده احمدینژاد نسبت به مشایی و تحت تاثیر قرار گرفتن او از فشارها باشد. به ویژه آنکه اولا رئیسجمهور در حکم انتصاب جدید مشایی، ارادت و عشق زاید خود به وی را بار دیگر گوشزد نموده و ثانیا فرد جایگزین وی به عنوان رئیس دفتر رئیس جمهور، یکی از عناصر اصلی حلقه مشایی است.
بنابر این حتی اگر منصب جدید مشایی را هم دارای شانی بالاتر از ریاست دفتر رئیس جمهور ندانیم،این تغییرات به هیچ وجه نمیتواند هدفی جز ایجاد فراغ بال و قدرت تحرک بیشتر و نیز رها سازی مشایی از کمند برخی از انتقادات و نظارتها در فضای انتخاباتی آتی داشته باشد.
درست است که مشایی از دفتر رئیس جمهور کنار گذاشته شد اما این تغییرات به علاوه انتصابات بعدی، بیش از آنکه تغییر دانسته شود، همانا جا به جایی مهره های وابسته به مشایی است و تفاوتی در آن حس نمی شود.
به ویژه آنکه در حکم جدید انتصاب مشایی، احمدینژاد علاوه بر مدیحهسرایی وی، خصوصیاتی را برای وی برشمرده بود که کاملاً جزو خصوصیات نامزد انتخابات ریاست جمهوری است. اینکه احمدینژاد، مشایی را فردی «شایسته، مدیر، مدبِّر و امین و از جهات گوناگون توانمند» میداند، نشان میدهد که رئیس جمهور کاملاً هدفمند و حساب شده نوک تأکیدات، سفارشات و حمایتهای خود را به سمت مشایی هدایت کرده و از اینرو بعید نیست - علی رغم تمامی انتقادات و حتی موانع قانونی و رسمی نظام- که همچنان نه تنها مشایی گزینه اول احمدینژاد باشد که او با نادیده گرفتن کلیه موانع، اصرار به معرفی گزینه حداکثری خود داشته باشد.
این لایه اما دقیقاً نقطه افتراقی با لایه اول دارد؛ چراکه احمدینژاد به خوبی میداند به هر میزان که به مشایی نزدیک شود، از جریان سوم تیر فاصله گرفته و احتمال اینکه گزینه این جریان به رقابت با مشایی بپردازد، افزایش خواهد یافت. اما از سوی دیگر نیز فرصت انتخاب احمدینژاد میان حمایت از گزینه جریان سوم تیر با گزینه حداکثری خود به شدت روبه کاهش است. اینکه عدهای تصور میکنند احمدینژاد میتواند با هر دو گزینه وارد فضای انتخابات شود نیز کاملاً غیر عملی و نشدنی است. چراکه از یکسو اولاً حمایت رسمی رئیس جمهور از یک گزینه در انتخابات، مخالف صریح قانون است و ثانیاً قدرت احمدینژاد نیز آنچنان نیست که بتواند از دو گزینه به صورت همزمان اعلام حمایت نماید. ثالثاً حمایت همزمان از دو گزینه نیز فایدهای جز تقسیم آراء به نفع جریانات رقیب نخواهد داشت.
علاوه بر دو حالت یاد شده - حمایت از گزینه سوم تیری یا حمایت از گزینه حداکثری احمدی نژاد (مشایی)- احتمالات دیگری نیز مطرح میشود. این احتمالات از حمایت احمدینژاد از فردی اجرایی همچون نیکزاد تا حمایت او از چهرههایی که بازی بر هم زننده جریانات بوده و فکری برای بعد از انتخابات برای آنان نشده است، گسترش دارد. اما باید گفت که احتمال روی آوردن احمدینژاد به چنین راههایی تنها در روی کاغذ میسر بوده و ما به ازایی نخواهد داشت. بدین ترتیب است که میتوان عمر سیاسی فضای ابهامآلود فعلی را زودگذر دانست و دیری نخواهد پایید که گزینش هر کدام از این لایهها منجر به فروگذاردن لایه دیگر خواهد شد.
با تغییرات اخیر رخ داده، همچنین برداشت ما از منش احمدی نژاد،احتمال روی آوردن او به سوی گزینه جریان سوم تیر بعید خواهد بود. او می پسندد که همه، زمینه را برای گزینه حداکثری اش آماده کنند. اما واضح است که جریان سوم تیر نیز در این میان جاده صاف کن افرادی نظیر مشایی نخواهد بود و گرچه تاکنون از کلیت دولت دفاع نموده است- که دلایل منطقی متعددی دارد- اما به دلایل مبنایی و حتی با نگاه عملگرایانه نظیر برخورداری از کاندیداهایی رای آور و حداکثری، به تمکین برنامه های انحرافی راضی نخواهد شد.