حفظ توانمندی هستهای تبدیل به بخشی از گفتمان هویتی جمهوری اسلامی ایران شده است و با هویت وجودی آن گره خورده است از این رو ایران به دلیل بی اعتمادی به غرب بر سر قضیه هستهای حاضر به معامله نیست.
یکی از پرسش هایی که در خصوص سیاست خارجی ایران در خصوص پرونده هسته ای مطرح می باشد این است که دیپلماسی هسته ای ایران در قالب چه منطق اقدامی قابل تحلیل است؟ آیا نظریه های خردگرا و منطق هزینه- فایده قادر به تحلیل رویکرد ایران در طی مذاکرات هسته ای می باشد. نوشتار پیش رو بر آن است تا با بررسی رویکردهای مختلف این سوال مهم را بررسی نماید.دیپلماسی و سیاست هسته ای جمهوری اسلامی ایران را می توان بر مبنای رویکرد بیرون نگر و درون نگر مورد بررسی قرار داد بدان معنا که نگاه بیرونی به این سیاست چگونه است و یا اینکه نگاه کشورها و تحلیلگران غربی با نگاه سیاستمداران و تحلیلگران داخلی چه وجه تمایزی دارد؟
از منظر رویکرد بیرون نگر دیپلماسی هسته ای ایران بیشتر در قالب واقع گرایی قابل تحلیل می باشد. یعنی براساس منطق هزینه و فایده سیاست هسته ای ایران را تحلیل می نمایند. این افراد به دو دسته تقسیم می شوند. واقع گرایان تدافعی و تهاجمی که هر کدام بر مبنای اصول فکری خود به بحث در این زمینه می پردازند.
واقع گرایان تدافعی بر این باورند که سیاست هسته ای ایران را می توان تلاشی در راستای تامین امنیت تلقی کرد زیرا ایران از نظر ژئوپلتیکی در منطقه ای قرار گرفته است که از نظر امنیتی بی ثبات بوده وهمسایگان آن نظیر هند، پاکستان،اسرائیل به سلاح هسته ای مسلح و مجهز می باشند از این رو تهدیدات امنیتی ایران از نظر جغرافیایی در رأس توجه این گروه قرار دارد.
همچنین اذعان دارند که از آنجا که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی ایران کشورهایی نظیر آمریکا به تهدید وجودی ایران پرداخته اند و از براندازی نظام حاکم آن سخن گفته اند لذا ایران در راستای کسب سلاح هسته ای تلاش می نماید. واقع گرایان تهاجمی به دیپلماسی هسته ای از منظر قدرت طلبی و کسب قدرت بیشتر نگاه می کنند.
از نظر آنها جمهوری اسلامی ایران چندان مشکل امنیتی ندارد که بخواهد در راستای مهار آن به سلاح هسته ای مجهز باشد بلکه ایران به دنبال گسترش قدرت منطقه ای و آرمانهای ایدئولوژیک و شکوه ملی خود است و در این راستا دنبال کسب سلاح هسته ای می باشد. بنابراین رواقع گرایان اعم از تدافعی ها و تهاجمی ها ، هر دو بر این باورند که ایران دنبال کسب سلاح هسته ای بوده لذا برنامه هسته ای آن اهداف نظامی دارد.
رویکرد دیگری که برای تحلیل سیاست هسته ای کاربرد دارد رویکرد تحلیلگران لیبرال است که معتقدند ایران به دنبال هسته ای شدن است نه به دلایل امنیتی و کسب قدرت بلکه در راستای ضرورتهای اقتصادی و رفاه بیشتر مردم ایران. زیرا نیاز آن به انرژی روز به روز در حال افزایش است و ایران از طریق دستیابی به انرژی هسته ای می تواند بر برخی از مشکلات زیست محیطی خود فائق آید. همچنین در صنایع مختلف اعم از کشاورزی و پزشکی از آن بهره جوید. این گروه از تحلیلگران بر صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران پای فشاری می کنند.
رویکرد دیگری که جهت تحلیل و واکاوی سیاست هسته ای ایران شایسته مداقه بسیار است، زیرا بسیار با مواضع ایران قرابت پیدا می کند، رویکرد تحلیل گفتمان می باشد. از منظر این رویکرد ، نگرشهای عقلانیت گرا که بر امنیت، موازنه قدرت، بازدارندگی، عقلانیت ابزاری، بازی با حاصل جمع صفر، بقا و هزینه و فایده تأکید می کنند نمی توانند دیپلماسی یونیک و خاص ایران را توجیه کنند زیرا ایران با افزایش احتمال حملات نظامی از سوی ایالات متحده آمریکا و اسراییل از یک طرف و تحمیل تحریم های مختلف اقتصادی و تجاری روبرو شده است و این پیامدها هر دو گروه لیبرال و واقع گرا را نفی می نماید.
رویکرد تحلیل گفتمان با نگاهی به درون جامعه ایران و اصول معنایی حاکم مواضع و رویکرد هسته ای ایران را تبیین می نماید. و معتقد است چون اکثریت مردم ایران از انرژی هسته ای حمایت می کنند ایران دنبال هسته ای شدن است. در واقع حفظ توانمندی هسته ای تبدیل به بخشی از گفتمان هویتی جمهوری اسلامی ایران شده است و با هویت وجودی آن گره خورده است از این رو ایران به دلیل بی اعتمادی به غرب بر سر قضیه هستهای حاضر به معامله نیست.
علی رغم پذیرش برخی از مطالبات و خواسته های غرب در راستای سیاستها و دیپلماسی تعاملی، آنان همچنان به تبلیغات منفی و اتهامات بی پایه و اساس خود علیه ایران ادامه داده اند از این رو دست اندرکاران سیاست خارجی به این نتیجه رسیده اند که غرب دنبال تسلیم شدن ایران است به همین خاطر که علی رغم فرستاده شدن پرونده هسته ای به شورای امنیت و صدور چندین قطعنامه مبنی بر تحریم و فشار، جمهوری اسلامی ایران همچنان در برابر فشارها ایستادگی می نماید و رفتارها و سیاستهای دو گانه غرب را مورد پرسش قرار می دهد و در مذاکرات همواره بر منافع و مصالح خود پای فشاری می نماید. از این رو اگر بخواهیم بر اساس رویکرهای بیان شده یک ارزیابی از دیپلماسی هسته ای به عمل آوریم می توانیم موفقیتها و شکستهای آن را این گونه بر شماریم:
-موفقیتها:
۱.جلوگیری از شکل گیری اجماع بین المللی علیه ایران
۲. انتقال خواسته های کشور و ملت ایران در طی فضای مذاکره
۳.جلوگیری از فضای امنیتی و جنگی حاکم بر روابط ایران و غرب و نرم کردن آن و نیز جلوگیری از بروز تشنجات
۴. نامشروع و غیرقانونی کردن اعمال و تهدیدات آمریکا علیه ایران از طریق کسب همراهی کشورهای جهان سوم و عدم تعهد
۵.ایجاد فشار بر کشورهای غربی برای شناسایی حقوق هسته ای ایران در چارچوب آژانس بین المللی انرژی اتمی و معاهده منع گسترش سلاح هسته ای
۶. بهره گیری از دیپلماسی جهت بهم زدن توازن نامتقارن ایجاد شده از سوی غرب علیه ایران
۷.ارتقا ایران در سطح منطقه و پذیرش نقش و حضور مثبت و سازنده ایران از سوی غرب
بدیهی است که نمی توان آسیب کشور و نظام که در اثر تحریم های اقتصادی و محدودیت های بیشتر در زمینه صادرات و واردات کالا که در بستر اتهام غرب به ایران مبنی بر دستیابی ایران به سلاح هسته ای ایجاد شده را نادیده گرفت. اما با توجه به آنچه که گذشت نظام باید با حفظ اصول خود در این زمینه تحریم ها و آثار آن را خنثی نماید.