کد مطلب: 10183
پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۲۰:۱۸
از ابهام تا اتهام/کسوف(۲)/(تحليلي بر مواضع آقاي هاشمي رفسنجاني)
محمد حسین ترکمن
در بخش نخست این مقاله مواردی از تحلیل ها نسبت به هاشمی رفسنجانی مورد بررسی قرار کرفت. در این بخش به ابعاد دیگری در این خصوص خواهیم پرداخت.
محمد حسين ترکمن-مدیر مسئول سایت خبری تحلیلی خط نیوز:
اين ها مقدمات فصل نخست برخورد آقاي هاشمي بود، در اين دوره هم هاشمي بسان بسياري از امهات نظام مورد هجوم تندي قرار گرفت که در ارتباط با ايشان بي سابقه بود، اتهام هاي متعدد و ابهام هاي خاص بر زندگي سياسي اين مرد از سلاله انقلاب و نيروهاي عصر تنزيل سايه انداخته بود، بي شک همراهي ضمني و تلويحي هاشمي و برخي از فرزندان از دولت اصلاحات از بدو تا آن زمان که نتيجه مثمري و موثري نه براي انقلاب و نظام در پي داشت و نه به نفع آرمان ها و اصول انقلاب ثمري داشت برهه ای از عمر انقلاب نيز براي عبرت پذيري همراهان و ناهمراهان نظام بدين منوال گذشت. در آن روزها که دولت دوم آقاي خاتمي به پايان نزديک مي شد زمزمه هاي فراواني در مورد شخصيت هاي آتي به گوش مي خورد، بخشي مايل به ادامه رياست آقاي هاشمي بودند و عده اي از خواص نظام آسيب هاي دوران اصلاحات را بر دوش هاشمي مي انداختند، به هر حال شکل گيري دو جبهه قوي يکي طرفداران عدالت و ارزش ها که زخم خورده دوران اصلاحات بودند و با آمدن آقاي هاشمي مخالفت داشتند، و غيراز ابرام هاي اصولگرايانه، رشد جريانان هاي تجمل و پرو بال دادن به عناصر اصلاحاتي و بعضاً معاند، رشد قارچ گونه تبعيض طبقاتي را نتيجه تفکر کارگزاراني مي دانستند و در مقابل جريان هاي کارگزاراني و بخش از روحانيت مبارز که علت شکست هاي ناطق را جدايي از هاشمي مي دانستند، هاشمي را براي انتخابات آتي و تسکين آلام جامعه زخم خورده از اصلاحات روش متعادل و ملين و در عين حال اصولگرايانه آرام هاشمي مي دانستند.
صد البته هاشمي جريانان هاي وابسته کارگزاراني حلقه کيان و مرفهين جامعه را به جهت انديشه اي در کنار خود داشتند و اين تضاد دروني و لشکر کشي هاي انتخاباتي که در دور اول انتخابات مستور بود در دور دوم که به وزن کشي هاي معمول سياسي کشيد علي رغم عدم تمايل هاشمي به چنين وضعي موجب شد بخشي از مرفهين و ... به اين صف بندي ها بپيوندند و جريان هاي پنهان که حيات حداقلي خويش را رياست جمهوري هاشمي مي دانستند به ميدان آمدند. صف بندي جريان هاي که عموماً هدفشان مقابله با افکار احمدي نژاد بود و شکل و ظواهر آنان موجب نارضايتي شديد جبهه اصولگرايان و حتي مردم عادي گرديد، به تعبير کارشناسان سياسي اين رويه در تبليغات دور دوم بين آقاي هاشمي و آقاي احمدي نژاد يکي از دلايل برتري جويي رقيب آقاي هاشمي بود و حتي باعث ريزش آراي اوليه آقاي هاشمي گرديد.
از سوي ديگر اجماع خواص دولتي در دولت هاي گذشته و خاصه در دولت خود هاشمي، غير از بخشي از جامعه روحانيت مبارز، فضا را به سویي هدايت کرد که عامه مردم و بدنه جامعه که از صف بندي هاي دروني نظام کمتر اطلاع داشتند به نفع احمدي نژاد وارد ميدان شوند و کفه سنگين مردمي بودن نظام و انقلاب، در اين انتخابات خود را بيشتر نمايان سازد.
طبيعي و قهري است دلیل اینکه رقيبي چون احمدي نژاد مورد اقبال مردم قرار گرفت نوعي اصولگرايي مبتني بر ارزش ها و ولي گرايي قطعي مردم بود که در موج هاي انتخاباتي اکثريت قاطع مردم به سوي نشان روي نشان هايي بردند که ولي امر جامعه بر آن ابرام داشته و اين ابرام و جهت يابي آن را در دور دوم انتخابات متوجه احمدي نژاد مي دانستند و شيوه تبليغاتي آقاي هاشمي را مغاير با اصول و آرمان هايي مي دانستند که بر آن نظر داشتند به ضرس قاطع شيوه تبليغاتي طرفداران و طراحان فکري تبليغاتي نتوانست مردم عامه را به سوي خود جلب کند بلکه مخالفت هايي را ورق زد که نتيجه آرا را معکوس نمود.
اين آغاز دو قطبي شدن جامعه در انتخابات شد که منجر به پيروزي آقاي احمدي نژاد گرديد و اين آغاز فصل اصولگرايي به قرائت احمدي نژاد، فضايي دلچسب براي اصولگرايان بود، در کنار آرامش خاصي که در اين مقطع به نفع اصولگرايي حاصل شد و عدالت محوري دولت را نشانه آن مي دانستند مقابله با رانت ها، و شخص و شخصيت ها با همراهي نوعي افشاء فضا را روز به روز به سمت جريان هاي پشت پرده اصلاحات مي برد، و حلقه هاي حقيقت به هم مي پيوست و تسبيح وار لطمات افکار ناموزون اصلاحات آمريکايي و رويکردهاي آن را مشخص مي کرد، بخشي از اين دوران به سکوت و ملاطفت و ملاحظات سياسي گذشت و بخشي هم به شناخت و ريشه کني برخي رانت خواري ها پرداخته شد، دوران طلايي رياست جمهوري احمدي نژاد هم در اين زمان به وقوع پيوست. گرچه سايه سنگيني شکست از احمدي نژاد جريان هاي ناهمسو را تحت الشعاع قرار داده بود، در اين مدت انصافاً شخص هاشمي و حتي فراتر از وي آناني که انتظاري از آنان نمي رفت سعي در آرامش جامعه داشتند.
از سال سوم دوره اول آرامش ها دستخوش موج هاي انتخاباتي شد. کارنامه قابل دفاع احمدي نژاد و عدم تمايل هاشمي به حضور موجب شد جرياني که سال ها خفته محسوب مي شد با تحريک عناصر افراطي مجاهدين انقلاب اسلامي و حزب مشارکت و جريان هاي حلقه متصله به کيان، با ساپورت جريان ها و رسانه تبليغي غرب، به ميدان بيايد و ميرحسين موسوي نخست وزير دولت زمان دفاع مقدس و حيات پربرکت امام را به ميدان بکشند و براي اجماع آتي در مرحله دوم انتخابات در کنار ايشان کروبي که سوابق اميرالحاج امام، داراي سوابق رياست قوه مقننه که در انشعاب اصلاح طلبي سهم ناچيزي داشت براي اجماع در کنار موسوي قرار گيرد، که کل اين جريان در حوزه اصلاح طلبي تعريف شده بود، يکي از شخصيت هاي انقلاب در هشت سال رياست يک قوه و ديگري رئيس قوه ديگري لذا طبيعي بود که هيچ يک از حاميان هاشمي در صف حاميان احمدي نژاد قرار نگيرد و شخص هاشمي هم بزرگتر از آن بود در سايه ميرحسين موسوي قرارگيرد،اصولاً شأن و شخصيت هاشمي بسيار بزرگتر و فراتر از اي بود که در پشت سر اين افراد قرار گيرد، ولي حمايت شخصي هاشمي بسيار کارساز بود، هيچ گاه و هيچ مقطعي به گواهي تاريخ هاشمي در صف طرفدار موسوي يا کروبي به صراحت قرار نگرفت و طبيعي بود که حاميان هاشمي از احمدي نژاد طرفداري نکنند.
اشکال عمده استراتژيکي بر اين مواضع را بايد بعد از اعلام آرا جستجو کرد که تحت هيچ شرايطي مقبول نبود که فرزندان هاشمي بعد از اعلام آرا و نظر مقام معظم رهبري مسيري خلاف جهت را پيمايند، اما اين هم خرده اساسي به هاشمي محسوب نمي گردد، فرزندان بسياري از بزرگان نظام سيره و روش سلوک پدران خود را مبناي بي حرکت سياسي خود قرار نداده اند که صد البته اگر در منظر آسيب شناسي بررسي شود اين روش خسراني محسوب مي گردد که اين خسران ميزانش با خسران به اصل نظام و ولايت قابل محاسبه است والا صرف اختلاف نظر در برخورد در حوزه نظام و قانون اساسي و ولايت يک مسئله اصلي است، به نظر مي رسد سکوت هاشمي در مورد فرزندان وعملکرد آنان نوعي نارضايتي ايشان را رقم مي زند.
که اين نارضايتي ملموس را در عدم دفاع از فرزندان به طور غير ملموس رقم خورده است و اگر در برخي محافل به شيوه خاص هاشمي دفاع مي شود دفاع از شخصيت بزرگ ايشان است.
آنچه در گام بعدي قابل بررسي است اعتراضات خاموش هاشمي است اين اعتراضات خاموش آقاي هاشمي متوجه دولت است تا نظام، شايد به تعبير برخي صاحب نظران هاشمي نهايت سعه صدر را براي جلوگيري از برخورد انجام داده و سکوت ممتد و معني دار وي نشانگر سعه صدري است که وي به آن اعتقاد دارد، ولي برخي از اين اعتراضات و عدم حضورها، موجي از ابهام را در ذهن و اذهان عمومي و به شکلي نوعي اتهام را در جامعه مي پراکند، عدم حضور در نماز جمعه، ايراد خطبه هاي مسئله دار بعد از انتخابات، برخي مواضع انتخاباتي و مصاحبه ها، که گاهي رسانه هاي بيگانه را وارد فضاي سياسي ايران مي کند و از سوي ديگر استعفا از رياست مجلس خبرگان رهبري تضاد و تناقض هايي را ايجاد مي کند و گاه علت خاص و موجبه اي براي حرکاتي چون حرکت رسائي در مجلس مي شود که باز هم سکوت هاشمي را بر فرياد رسائي مرجح مي کند.
و اين مواضع حتي بعد از دستگيري فرزندان هاشمي و دختر ايشان فائزه خود حرف و حديثي ديگر است، بدون ترديد آسيبي که هاشمي از شيوه برخورد ايشان متحمل شده بسيار سنگين است اما اين به معني سکوت طرف مقابل هم نيست، بايد به جرائت گفت نقادان و معترضان هم در هيچ برهه اي در زمينه (شخص فائزه) کوتاه نيامده اند، صد البته رفتار سياسي اين دو فرزند هاشمي قابل تامل است ولي نمي توان با قاطعيت آن را تمام و کمال به حساب هاشمي گذاشت، ولي مي توان پتانسيل هاشمي را در مهار اين نوع حرکت موثر دانست، به هر حال براي شخصي که دوراني رئيس قوه مقننه، قوه مجريه و داراي مسئوليت حساس مجمع تشخيص مصلحت است، اين شيوه برخورد در قبال حتي فرزندانش قابل تامل است و از اين که در اين برهه حساس هاشمي سکوت را ترجيح بر فريادهاي معمول دانسته نشانگر، تدبير و ملاحظات ديد تيزبين اوست اما آنچه بايد درباره هاشمي گفت روش برخوردي است که برخي از جريان هاي سياسي کشور بر آن مصرند، اين برخورد با هاشمي نه در خور اوست و نه مي تواند بر شاکله شخصيتي وي تاثير بگذارد، در تحليل حقيقي موضوع، هاشمي را به عنوان فردي که همواره و در طول انقلاب شخصي خادم بوده، خرده گيري هاي که بر او وارد مي شود آن چنان وسيع نيست که خدمات وي را زير سئوال جدي ببرد، گرچه انسان ها در مسير حکومت و حاکميت(معصوم) نيستند.
بالاخره آنچه از رويدادهاي آتي قابل درک است اين مهم است که هيچ نيروي سياسي کشور نتوانسته و قهراً نمي تواند جايگزين (شخص) هاشمي براي نظام و رهبري باشد. با تمامي اعتراضات و نقدهايي که بر هاشمي وجود دارد که بخشي از آن اعلام نظر و نظرگاه شخصي وي است، و اين حق طبيعي هاشمي است که بسان افراد صاحب نظر اعلام موضع کند، حقي فراتر از اين هم بايد به ايشان داده شود که به عنوان رجل سياسي در کنار امام و انقلاب و امامت جامعه و روحانيت باید از بالا تهديدهاي نظام و انقلاب در کليه زمينه ها رصد نمايد، نقش کليدي و برجسته وي به عنوان رئيس مجمع تشخيص مصلحت ، اين حق را به وي مي دهد که به عنوان صاحبنظري که مورد وثوق ولايت است، در بزنگاه ها، و ديده باني هاي، سخن خويش را به عنوان مديري با سابقه گفته بگويد، صد البته بحث هاي متعدد و ريشه داري که درباره ايشان مطرح مي شود جداي از بحث دو فرزند ايشان، قبل از اين که به آن بينديشيم، ملاک تمام نماي نگاهمان بايد در تراز و به دنبال نگاه رهبري معظم انقلاب اسلامي باشد، به هر حال کسوف پايدار نيست و هاشمي و حقيقت روشن ابعاد شخصيت ايشان و نقش او در انقلاب اسلامي در محاله قابل بحث و فحص و به يقين براي نظام تعيين کننده است.