توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 12135
چهارشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۵۴
باهنر عنوان کرد؛
۲۰ میلیون رای خاتمی توهم است / صلاحیت علمی‌ندارم / احمدی نژاد غیر خدا از هیچکس نمی ترسد / هیچ‌گاه حامی‌ احمدی‌نژاد نبودم
۲۰ میلیون رای خاتمی توهم است / صلاحیت علمی‌ندارم / احمدی نژاد غیر خدا از هیچکس نمی ترسد / هیچ‌گاه حامی‌ احمدی‌نژاد نبودم
محمدرضا باهنر که در جامعه ی اسلامی مهندسین از همفکران نزدیک احمدی نژاد به حساب می آمد اکنون در مصاحبه ای که با نشریه ی مثلث انجام داد تصریح کرد : «من هیچ‌گاه حامی‌آقای احمدی‌نژاد نبودم» سال ۸۴ ریاست ستاد انتخاباتی آقای لاریجانی را برعهده داشتم، در مرحله دوم انتخابات ...

به گزارش بولتن نیوز، محمدرضا باهنر که در جامعه ی اسلامی مهندسین از همفکران نزدیک احمدی نژاد به حساب می آمد اکنون در مصاحبه ای که با نشریه ی مثلث انجام داد تصریح کرد : «من هیچ‌گاه حامی‌آقای احمدی‌نژاد نبودم»

سال ۸۴ ریاست ستاد انتخاباتی آقای لاریجانی را برعهده داشتم، در مرحله دوم انتخابات نیز جبهه پیروان خط‌ امام و رهبری بیانیه داد و اعلام کرد هم هاشمی و هم احمدی‌نژاد هر دو خوب هستند؛ سال ۸۸ هم گفتم به احمدی‌نژاد رای ندادم، از همین جمله من بعضی‌ها خوشحال شدند که طرف را گیر آوریم، یعنی به مهندس موسوی رای داده و مچش را گرفتیم اما من اعلام کردم که به محسن رضایی رای دادم- البته امیدی نداشتم که وی رای بیاورد- تا رایم گم و تلف نشود.


مهاجرانی از من تشکر کرد

وقتی آقای خاتمی اولین قانون بودجه دولت خود را تقدیم مجلس پنجم کرد، من رئیس کمیسیون تلفیق بودم، دولتی‌ها هراس داشتند که چه بلایی بر سر بودجه خواهد آمد. بالاخره قانون بودجه تصویب و ابلاغ شد.روز ابلاغ در خانه نشسته بودم و با بچه‌ها اخبار گوش می‌کردم، دیدم مهاجرانی سخنگوی دولت درباره بودجه گفت: «قانون بودجه خوبی تصویب شد و به‌ویژه من از مهندس باهنر که رئیس کمیسیون تلفیق بود کمال تشکر و قدردانی دارم»، من تعجب کردم بلافاصله به مهاجرانی زنگ زدم و گفتم: «عرف نبوده که سخنگوی دولت از یک نماینده مجلس تشکر کند و این مساله بدیعی است. چرا تو این را گفتی؟» جواب داد: «من اصلا در دولت موظف شدم که اگر می‌خواهی تشکر کنی از فلانی هم تشکر کن»

خبرنگاری سال ۸۹ از من پرسید، احمدی‌نژاد سال ۸۴ با الان چه فرقی کرده که شما آن موقع طرفدارش بودی اما الان مخالفش شدی؟ من گفتم احمدی‌نژاد فرقی نکرده بلکه من اطلاعاتم درباره احمدی‌نژاد زیاد شده است. بر همین اساس فکر می‌کنم مباحثی که آقای احمدی‌نژاد طرح می‌کنند جای نقد جدی دارد



زاهدی را من معرفی نکردم

وقتی آقای احمدی‌نژاد زاهدی را به‌عنوان وزیر علوم معرفی کرد ۲۴ ساعت فکر می‌کردم او آقای زاهدی را از کجا پیدا کرده، چون در رسانه‌ها می‌آمد که زاهدی نزدیک به باهنر است و باهنر او را از کرمان را آورده و می‌خواهد وزیر علوم بگذارد در حالیکه این طور نبود،

خصلت‌های آقای احمدی‌نژاد به تدریج برای ما روشن شد. اگر وی به تصمیمی‌می‌رسید اصلا اهل مشورت و تعامل نبود.

آقای هاشمی که معروف به یک آدم قدر و قدرتمند بود که هرکاری می‌خواهد انجام می‌دهد، تعاملش با مجلس صد درصدی بود.

احمدی نژاد غیر خدا از هیچکس نمی ترسد

اگر بخواهم حُسن آقای احمدی‌نژاد را بگویم قاطعانه می‌گویم که احمدی‌نژاد غیر خدا از هیچ کس حساب نمی‌برد، آدم شجاعی است و اگر هم از بعضی‌ها هم می‌ترسد در راستای ‌ترس از خداست وگرنه نه اهل معامله است نه اهل تعامل. فقط خودش فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد.

نمی‌شود در کشور دو جناح چپ و راست باشد، راستی‌ها بیایند همه چپی‌ها را بیرون بریزند و جناح چپ که قدرت را گرفت نیروهای راست را حذف کند.

تا قبل از سال ۷۶ گردش قدرت اتفاق می‌افتاد و فقط جای نیروهای چپی و راستی عوض می‌شد اما الان دولت عملکرد شش ماه گذشته خودش را هم قبول ندارد.

صلاحیت علمی‌ندارم

یک زمانی به یکی از معاونان آقای احمدی‌نژاد گفتم: «من حداقل در جریان تصویب بیست قانون بودجه سالانه نقش موثر داشتم و کسی در کشور به اندازه من در تصویب بودجه کشور چنین نقشی ایفا نکرده، اگر امروز رئیس‌جمهور به من بگوید که معاون راهبردی یا ریاست سازمان برنامه و بودجه را قبول می‌کنی، به وی جواب می‌دهم سواد این کار را ندارم و درس برنامه‌ریزی نخواندم، اگر هم اصرار کند و تا من ۱۰ دکتر اقتصاددان متخصص مطمئن برای مشاوره گرفتن پیدا نکنم این مسئولیت را نمی‌پذیرم چون به‌رغم مدرک کارشناسی ارشد در رشته برنامه‌ریزی اقتصاد باز هم معتقدم صلاحیت علمی‌ندارم، از این رو بعضی عزیزان که در برخی حوزه‌ها قبول مسئولیت می‌کنند من تعجب می‌کنم که آنها با چه اطمینانی و اعتماد به نفسی چنین مسئولیتی را پذیرفتند». درباره آقای هاشمی هم یک طیف نظری وجود دارد. برخی ایشان را یک خطر می‌دانند اما در مقابل عده‌ای هم می‌گویند اگر او بیاید می‌تواند فضا را آرام کند. بنابراین ایشان در طیف وسیع اصولگرایی هواداران و مخالفان جدی دارد. آقای ناطق سه چهار سالی است که کلا پای خود را از عالم سیاست بیرون کشیده است.

ولی دو، سه سال است که دیگر ما جلسات مستمر جدی سیاسی با ایشان نداریم، ما همان اوایل سال ۸۸ چندین بار به ایشان مراجعه کردیم که جلساتی بگذاریم اما ایشان کلا کنار کشید. واقعا آن آرایش‌های سیاسی گذشته کلا به هم ریخته است. درباره نامزدی آقای لاریجانی، ایشان چندین دفعه صحبت کرده و گفته حتما نمی‌آید، واقعا اگر یک دولت خوب، هماهنگ و خردمند اداره امور اجرایی کشور را به دست گیرد، جایگاه مجلس در نظام جمهوری اسلامی در کمک به دولت و حل مشکلات مردم می‌تواند موثر باشد بنابراین به آقای لاریجانی گفتم «جایی که هستید جای کوچکی نیست» درست است که هر روز آنجا باید بحث و دعوا کرد و ولی به‌طور طبیعی مجلس جایگاه خوبی در نظام دارد. من الان نمی‌دانم مصداق پایداری از میان آقای رسایی یا حضرت آیت‌الله مصباح یزدی یا کوچک زاده یا حسینیان یا آقاتهرانی چه کسی است.
چرا نامزدهای اصولگرا تفاهم ندارند؟

دوره گذشته ظاهرا قضیه آرام‌تر بود اما آخرش خیلی اوضاع به‌هم ریخت. تقریبا یک فکر منسجم در فعالان سیاسی افتاده بود که خیلی از دستگاه‌ها و ارگان‌های نزدیک به نظام طرفدار قالیباف هستند، شورای هماهنگی نیروهای انقلاب داشت به سمت آقای لاریجانی می‌رفت، آقای احمدی‌نژاد تکلیفش روشن بود. گفت من جزو این شورا نیستم و برای خودش جلو می‌رفت، اما تقریبا اوایل اردیبهشت شکل و شمایل فضای انتخابات عوض شد. به عبارت دیگر اول فضا آرام و نرم بود و به نظر می‌رسید با یک انسجام خوب کار پیش می‌رود اما چند روز مانده به آغاز ثبت‌نام‌ها خدمت آقای هاشمی رفتم و گفتم: «آقای هاشمی شما یک سال شعار دادید اگر اصولگراها تفاهم کنند من نمی‌آیم، اما نامزدهای اصولگرا تفاهم نکردند. اگر دنبال این بهانه می‌گشتید که نامزد شوید ما این بهانه را به دست شما دادیم ولی اگر واقعا دنبال ایجاد تفاهم اصولگرایان هستید ایجاد آن برای شما مثل یک آب خوردن است.» آقای هاشمی گفت: «چه جوری؟» جواب دادم: «کاری ندارد شما، آقای ناطق، آقای لاریجانی و آقای ولایتی یک ساعت بحث کنید و یکی از این دو نفر را انتخاب کنید بقیه کنار می‌کشند» آن موقع معلوم بود که آقای هاشمی تصمیم برای حضور گرفته چون در نظر سنجی‌ها با سی و چهار درصد آرا نفر اول بود و درست بعد از ایشان آقای قالیباف با ۱۰ درصد آرا نفر دوم بود و این فاصله ۲۰ درصدی بین نفر اول و نفر دوم وجود داشت. اشتباه استراتژیک آقای هاشمی آن بود که آرای منفی‌اش زیاد بود و روی آنها حساب نکرد. من یادم است سال ۸۴ آقای هاشمی در آرای منفی هم نفر اول بود و بر همین اساس من به ایشان گفتم: «روی این آرای مثبت حساب باز نکنید چون آرای منفی آنها را خنثی می‌کند.» روشن هم بود که هر کس با آقای هاشمی مرحله دوم می‌رفت رای می‌آورد. البته آقای هاشمی همان موقع ذهنش این‌طور بود که علیه من خیلی کار کردند، شب نامه پخش کردند. شاید در ذهنش این بود که جایی تخلف شده اما اینها تحلیل‌های ثانویه بود. بحث اصلی این بود که این مشاورین آقای هاشمی باید او را قانع می‌کردند که این آرای منفی نمی‌گذارد رئیس‌جمهور شود، بنابراین من می‌گویم درست است سال ۸۳ آرام‌تر از وضع فعلی بود ولی آخرش خیلی اوضاع به هم ریخت. این دفعه امیدواریم به انسجام نسبی برسیم چون یک بار از این سوراخ گزیده شدیم.

۲۰ میلیون رای خاتمی توهم است

مشایی سال ۸۹ یک مقاله نوشت که برای آنکه تمام منویات ما پیاده شود، نیاز به بیست سال وقت داریم، او دقیقا همان بیست سال چشم‌انداز یعنی از ۸۴ تا ۱۴۰۴ را می‌گفت. بعد از او سوال شد که ریاست‌جمهوری دو دوره چهار ساله بیشتر نیست، او جواب داده بود که مدل پوتین- مدودف برای همین موقع است، یک مدودفی درست می‌کنیم، چهارسالی در سایه او کار می‌کنیم دوباره هشت سال دیگر آقای احمدی‌نژاد سرکار می‌آید، این تفکر هنوز در اطرافیان رئیس‌جمهور وجود دارد، حالا اینکه آن فرد چه کسی باشد، ‌ترجیح اول آنها آقای مشایی است، پس این ظلم است که هرکس اسمش اصلاح‌طلب است را از صحنه سیاسی کشور برانیم. اگر آقای خاتمی نامزد شود یک رای ۷‌یا ۸ میلیونی می‌آورد و شاید به مرحله دوم برود اما این یک توهم است که فکر کنند هنوز او بیش از بیست میلیون رای دارد، اصلاح‌طلبان این توهمات را کنار بگذارند در واقعیات زندگی کنند. در ائتلاف سه نفره نباید خودشان را تمام ظرفیت اصولگرایی بدانند، یعنی جامعه اصولگرایی خیلی بزرگتر از این سه نفر است؛ این را دقت کنند.
Share/Save/Bookmark