در ادبیات علوی بعد از انقلاب شاهد ایجاد فضا و محتوای جدیدی در این نوع اشعار هستیم. این موضوع حتی در سرودههایی که به شهادت امیرالمؤمنین(ع) اشاره دارد هم میتوان جست.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، در ادبیات فارسی شعر علوی دیرپاترین شاخه شعر آیینی است که بعد از شعر نبوی بسیاری از دواوین شاعران را مزین کرده است. آغاز این نوع سرودهها را میتوان در اشعار کسایی مروزی در قرن چهارم دید، بعد از آن شاعران در سدههای مختلف، اعم از شیعه و سنی زبان به مدح امیرالمؤمنین(ع) پرداختند. در این میان حتی شاعری چون فردوسی که اساس کارش بر اسطوره و حماسه است نیز بینصیب نبوده است. گویی شاعران و ادبا که هر کدام فخر زمان خود بودهاند، مدح اهل بیت(ع) به خصوص امام علی(ع) که در بسیاری از این آثار شیر مردان، شاه بهشت، ساقی کوثر، زینت باغ خدا، شهر علم و... لقب گرفته است، مایه مباهات خود میدانستهاند.
ادبیات آیینی به ویژه ادبیات علوی بعد از دوره صفویه که فضای جدیدی در کشور ایجاد شد و دیگر شیعیان محدودیتهای زمان گذشته را نداشتند، رشد کرد. این رشد هم از منظر کیفی و هم از نظر کمی مورد تأیید کارشناسان است. دوره صفویه فتح بابی برای شعر آیینی بود تا بعدها این نوع سرودهها با ریشه و پیشینه قویتری به حیات خود ادامه دهند. ادامه این نوع سرودهها و رشد دوباره ادبیات علوی را میتوان بعد از انقلاب اسلامی جست که علاوه بر افزوده شدن به تعداد و میزان آثاری که در این رابطه به نظم درآمدهاند، شاهد ایجاد فضا و محتوای جدیدی در این نوع اشعار هستیم. این موضوع حتی در سرودههایی که به شهادت امیرالمؤمنین(ع) اشاره دارد هم میتوان جست. سروده ذیل نمونهای از این نوع اشعار است:
«آسمان دل غربتکدهام بارانی است
ابریام، دیده ماتم زدهام بارانی است
مثل پروانه پرم دربهدر سوختن است
گریه شمع همه زیر سر سوختن است
این چه داغیاست که جان همه را سوزانده
در دل قبر دل فاطمه(س) را سوزانده
این چه دردی است که تا یاد غمش میافتم
مثل خُس در گذر باد غمش میافتم
در هوایش که به من نام معلق بدهید
حقتان است ولیکن به دلم حق بدهید
بار سنگین غمش خانه خرابم کرده
هر طبیبی به مداوام جوابم کرده
حسن(ع) از هیبت نامش جملی را انداخت
باورم نیست که یک ضربه علی(ع) را انداخت
باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد
حضرت واژه برخاستن از پا افتاد
باورم نیست که شبگردترین مرد چنین
روز، پیچیده در این بستر پر درد چنین
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست»