به گزارش الف؛ "دونالد ترامپ" رئیس جمهور سابق آمریکا که در دوران حضور خود در کاخ سفید، با اتخاذ دکترین "مرد دیوانه" و به اوج رساندنِ تهدیدها و فشارها علیه ایران در قالب "کارزار فشار حداکثری"، به دنبال به تسلیم واداشتن کشورمان و نرمشِ ایران در چهارچوب مساله هسته ای این کشور بود، به تازگی و در موضع گیری عجیب، با اشاره به ناآرامی ها و اغتشاشات اخیر در کشورمان، در جمع هواداران خود خطاب به مردم ایران گفته است: "ما با شماییم و همیشه هم با شما خواهیم بود."
در واقع ترامپ سعی کرده با ژست به اصطلاح همبستگی و همراهی با آنچه جریان آزادیخواهی در ایران می خواند، از روند فزاینده جوسازی های تبلیغاتی مدت اخیرِ کشورها و رسانه ها و مقام های غربی علیه کشورمان عقب نماند. با این همه، موضع گیری اخیر ترامپ در رابطه با ایران، از سه منظر عجیب و کاملا معیوب به نظر می رسد که توجه به آن ها کاملا ضروری است.
1: مردم ایران؛ بزرگترین قربانیان کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ
موضع گیری اخیر ترامپ در رابطه با مردم ایران، تا حد زیادی معطوف به همبستگی و همراه نشان دادنِ وی با مردم ایران بوده است. این در حالی است که او در زمان حضور خود در قدرت، با خروج از توافق اتمی برجام و تضییع حقوق حقه ملت ایران در قالب توافق مذکور، سیلی از تحریم های اقتصادی را در قالب کارزار فشار حداکثری علیه ایران تحمیل کرد که جدای از آسیب های جدی اقتصادی برای مردم عادی کشورمان، حتی در حوزههایی نظیر دارو و خدمات پزشکی و دریافت تجهیزات لازم جهت مقابله با پاندمی ویروس کرونا نیز مشکلاتی جدی را برای مردم کشورمان ایجاد کردند.
نباید فراموش کرد که هدفِ اصلی کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ، به اوج رساندن نارضایتی ها در ایران از طریق به راه انداختنِ ایجاد بحران اقتصادی و شورشِ نان در کشورمان و متعاقبا تضعیف نظام سیاسی ایران بود. از این منظر، موضع گیری اخیر ترامپ در قبال مردم ایران، بیش از آنکه جلوه ای از یک همبستگی حقیقی باشد، شبیه به ریختنِ اشک تمساح است و گویی ترامپ گذشته خود را در اِعمال ظلم و رنج به مردم ایران فراموش کرده است.
2: ارتباط موضع گیری ترامپ با سیاست داخلی آمریکا
یکی دیگر از نکاتی که در چهارچوب موضع گیری اخیر ترامپ در مورد ایران و همبستگی اعلامیِ وی با مردم کشورمان باید مد نظر قرار گیرد این است که اساسا در شرایط کنونی، ترامپ با طرح این قبیل موضع گیری ها، سعی دارد در دو صحنه سیاست داخلی آمریکا و همچنین عرصه بین المللی، همچنان خود را به مثابه عنصری زنده و پویا حفظ کند. در عرصه سیاست داخلی، وی همچون ماجرای جنگ اوکراین، با موضع گیری اخیر خود در مورد تحولات ایران سعی دارد از صورتِ مساله، در راستای تضعیف دموکرات ها استفاده کند.
به طور خاص ترامپ با طرح این موضوع که دولت بایدن به واسطه به ظاهر تلاش هایش جهت انعقاد توافق اتمی با ایران، به دنبال قدرتمند کردن دولت ایران است اما من(ترامپ) با ایستادن در کنار مردم این کشور، به دنبال تقویت جامعه مدنی ایران و دستیابی آن ها به حقوق و آزادی هایشان هستم، در واقع سعی در استفاده ابزاری از مساله تحولات و اغتشاشات اخیر در کشورمان در راستای سیاست حزبی آمریکا و تضعیف دموکرات ها دارد.
در عرصه بین المللی نیز ترامپ با این موضع گیری خود به دنبال آن است که تصویرِ رهبری به اصطلاح آزادیخواه را از خود نشان دهد و با جریانی همراه شود که در مدت اخیر به واسطه جوسازی های رسانه های غربی و مخالف با ایران، بعضا توانسته توسعه رسانه ای قابل توجهی نیز پیدا کند. موضوعی که می تواند موجب جلب توجه رسانهها به سمت او شود.
3: معمای اقتدارگرایی ترامپ
یکی دیگر از نکاتی که در مورد موضع گیری اخیر ترامپ بایستی مورد توجه قرار گیرد این است که وی در شرایطی از ایستادگی در کنار مردم ایران در برابر آنچه اقتدارگرایی در این کشور می خواند صحبت کرده که خودِ وی در دوره حضورش در قدرت، به یکی از جلوه های عینی اقتدارگرایی و عوام فریبی در آمریکا تبدیل شده بود و حتی عدهای از خطرِ حضور وی در ارکان عالیه قدرت سیاسی در آمریکا برای آینده دموکراسی در این کشور صحبت کرده و همچنان نیز صحبت می کنند.
جالب اینکه حتی پژوهش های دانشگاهی فراوانی در رابطه با ضرر و آسیب های دوران حضور ترامپ در قدرت برای دموکراسی در آمریکا انجام شده که در قالب آن ها به این نکته محوری اشاره می شود که در این دوران، شدت قطبی گرایی سیاسی و منازعات اجتماعی و فرهنگی در جامعه آمریکا به حدی رشد کرده که بر اساس جدیدترین نظرسنجیهای انجام شده در این کشور، بیش از 60 درصد مردم آمریکا تصور می کنند که کشورشان در 10 سال آینده به دلیل تشدید منازعات سیاسی و اجتماعی در آمریکا، شاهد وقوع یک جنگ داخلیِ فراگیر و گسترده خواهد بود.
مساله ای که موجب شده تا فرانسیس فوکویاما، دانشمند سرشناس آمریکاییِ حوزه علوم سیاسی در مقاله ای که اخیرا آن رامنتشر کرده، آمریکایِ کنونی را همچون ساختمانی زیبا توصیف کند که از درون به واسطه تشدید قطبی گرایی سیاسی و اجتماعی، تهی شده و هر آن احتمالِ اینکه دچار ریزش و سقوط شود وجود دارد. مسالهای که تا حد زیادی به واسطه دوران حضور ترامپ در قدرت و اقدامات تحریک آمیز داخلی وی جهت تداوم حضورش در قدرت که در مواردی نظیر به راه انداختن شورش علیه کنگره آمریکا(شورش ششم ژانویه) پس از انتخابات ریاست جمهوری 2020 این کشور، جلوه های عینی خود را به نمایش گذاشت، تسهیل و تسریع شده است.