به گزارش گروه سیاسی خط نیوز؛ پردهی اول؛ آن روزها که شیپور جنگ نواخته شد، به قول شهید سعید، «چمران عزیز»، مرد از نامرد مشخص گردید و کار پیچیده شد، فرمانده کل قوا با آن همه اختیارات و با آن همه فتنه انگیزی، در مواجهه با موج حقخواهی انقلاب و لزوم طهارت روح در مسیر نورانی انقلاب اسلامی، تاب نیاورد و همراه با جریان پلشت نفاق که هم داستان او شده بود، با لباس زنانه گریخت.
پردهی دوم؛ در همان روزها و بعد از آن، ناجوانمردترین، وطن فروشترین و جنایتپیشهترین عناصر تجزیه طلب به پشتوانهی شرق و غرب، علیه انقلاب یک ملت رشید و مقاوم به میدان آمدند تا با خیال خام و باطل خود، ایران اسلامی را تجزیه کنند و از جنوب غرب تا شمال غرب را، از مام وطن، بربایند. آنها هم در همهی این سالها رسوا و درمانده و آواره شدهاند: چراغی را که ایزد برفروزد/ عدو گر پُف کند، ریشهش بسوزد.
پرده سوم؛ ایران تحریم شد و دنیای کفر علیه انقلابی نوپا، تمامقد و با تمام توان به میدان مبارزهای ناجوانمردانه و استعمارگرایانه وارد شد. خدا میداند در همهی این سالهای تحریم، چه آسیبها که بر ملت بزرگ ایران وارد نیامد و چه صعوبتها که به واسطهی تحریم بر آنها تحمیل نگردید، اما اکثریت قریب به اتفاق مردم حلالزاده و حلالاندیش ایران اسلامی خوب میدانستند که به فرمایش مولا و مقتدایشان، «هزینهی مقاومت از هزینهی سازش در مقابل زورگویانِ زیادهخواه، به مراتب کمتر است». با این حال و با وجود همهی هزینههای سنگینی که ملت بزرگ ایران برای حقطلبی و استقلالخواهی عزتمندانهاش، متقبل شد، از دل همین تحریمهای ظالمانه و وحشیانه، ققنوسوار تولدی دوباره یافت و توانست در حوزههای مختلفی استعدادهای شگرف درونی خویش را به نمایشی حیران کننده بگذارد. انگار همان آیهی نشاطبخش و امیدساز قرآن را به نمایش گذاشت که: « وَأَن لَوِ استَقاموا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسقَيناهُم ماءً غَدَقًا » «و اینکه اگر آنها در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان میکنیم!»
پردهی چهارم؛ شب حملهی رژیم بعثی صدام به شهر «مهران» صدها تانک و نفربر، چراغ روشن، حمله را آغاز کردند. خوب به یاد دارم در آن شب که نیروهای گمنام و پاکسیرت، در مقابل آن هجوم همه جانبه، مردانه ایستادند، نوجوان بسیجی لشکر ۷ نصر در میان نیر آتش و دود و مرگ، با تحکم برای حمل مهمات ماشین میخواست، جک ماشین که زده شد موشک مالیوتکا بر پیشانی تاج فرود آمد. نوجوان بسیجی را آن شب با پیراهن سوخته و پردهی گوش پاره دیدم. گمان کردم گلوله به مغزش خورده، که در نور کمسوی جبهه گفت پردهی گوشهایش از شدت موج انفجار، پاره شده بود. حدیث مقاومت ملت شریف ایران، طولانیتر از آن است که در این وجیزه بتوان به شرح نمی از آن یم پرداخت. عزیزانی که بر روی مینهای منور با دمایی در حدود دوهزار درجه، قربانی شدند تا معبری باز شود و بتوانند در راه تداوم انقلاب مبارک و الهیشان، نقشی داشته باشند. از یاد این ملت نمیرود که در اروند عزیزترین فرزندانشان راهی آسمان شدند و از آنها حتی کلمه ای شنیده نشد تا مبادا عملیات لو برود، « طوبی لهم و حسن مآب». مگر از یاد بردنی است که غواصان دریای شرف این مملکت، دست بسته به شهادت رسیدند؟ در گلان، مهران و ... سلاحهای شیمیایی اهدایی دولتهای انساندوست و حقوق بشری!!! غربی، سینهها را سوزاند، تاولها را بر جانها به یادگار گذاشت و چشم ها را پر از خون کرد. شب های سیروان و شاخ شمیران و زنده یاد شهید کرمی راد را نباید فراموش کرد. لشکر ۱۱ امیر در آن شب که به دل سیروان زد .
بر بلندای این ماذنهی عشق، مقام ولایت و نیابت از امام عصر«عج» چون کوهی استوار و با ارادهای الهی در مقابل جهانی انباشته از کفر و ظلم ایستاده بود و نتیجهی این ایستادگی سرفرازانه، کربلاهای مکرر و مقدسی بود که در 8 سال دفاع جانانه از اسلام و انقلاب و ایران، چشمهای ملائک مقرب را به جمال « انی اعلم ما لاتعلمون» روشن میکرد. اینها جبهه بود و پشت جبهه هم انباشته بود از رشادت و ایثار و عطر شامهنواز شهادت؛ شهدای دبستانهای بروجرد و موشکهای اسکادی که دزفول را هدف قرار میداد.
پردهی پنجم؛ .قطعنامهی 598 و عملیات منافق شکن مرصاد؛ در مرصاد چه شد؟ نفاق مسلح به کسی رحم نکرد .اما درهم شکست. یادش را گرامی میداریم. داغ سخت دوستان ولی داغی سخت بود، شهیده ملکی دختر گرامی آقای ملکی در آغوشش با تیر مستقیم نفاق آسمانی شد خودش دخترک بیگناه را غسل وکفن کرد. مادرش و سوز زینبیاش مگر از یاد میرود. بسیاری در آن روزگار حملهی نفاق از جام شهادت نوشیدند اما به رسم رفاقت باید به طور ویژه یاد کنم از شهید صفوی، شهید آرمند، شهید صیفوری که از نیروهای هیات و خیل شهیدان اسلام آبادغرب بودند.
نفاق در آن روزها، به احدی هم رحم نکرد و همه را به رگبار بست و تاریخ، بیمارکشی و مجروح کشی و به آتش کشیدنهای
آنها را از یاد نبرده است.
پردهی ششم؛ با پایان دفاع مقدس، سود سالاران به میدان آمدند. حتی به ضایعات هم ترحمی نشد و همگی به غنیمت قدرت و ثروت طایفهی جدیدی از کارگزاران دنیاپرست رفت. آرام آرام نیروهای جنگ به نسيان رفتند. امام عاشقان فرمود که فراموش نشوند اما شدند. گردش چرخ حاکمیت کارگزارانی شد. سود سالاران منفعت پرست بر خوان خون شهیدان میراث خواری کردند و بردند و خوردند و نرفتند. بهت آور آن بود که کودتاهای سیاسی، فرماندهیاش از مراکز قدرت هدایت میشد!! نقش معاون سیاسی وقت وزارت کشور دولت اصلاحات در بروز تقلب در انتخابات تا مجلس ننگین ششم و پیشنهاد جام زهر دوم و آبستراکسیونها و تحصن های خیانتبارشان، هنوز از ذهن منصفین زدوده نشده است. این سربازان دشمن و امیدهای صهیونیستها برای نابودی در ایران رشد نمودند، اموال مردم به غارت رفت، مافیای دیندان و قانوندان همهجا وجود داشتند و شجرهی خبیثهی نفوذ به واگذاری و غارت و تعطیلی مشغول شد. از هپکو تا کشت وصنعت و پارس الکتریک و پالایشگاه کرمانشاه به ثمن بخس، به همپالگیها واگذار شد و ...
پردهی هفتم؛ جریان پلیدی و نحلهی ناپاکی به وجود آمد که با نفاق در حاکمیت ابتدا یافته بود اما انتهایش به موساد و سیا میرسید. نفوذ تا بن دندان و شاهرگهای نظام پیش رفت. جاسوس کددار، مارک و طعم آدامس رئیس جمهور را میدانست! اگر امام عاشقان و حضور ولایت و امامت نبود امروز شجرهی پلید نفوذ که سر در آخور بیگانه داشت با « علی برکت الله» ایران را به دشمن واگذار کرده بود. جریان اصلاحات، سرطانی متاستاتیک شده بود و باید با یک جراحی سخت و یک درمان دشوار، از وجود ایران اسلامی، زدوده میشد. و این بار هم دست قدرت خداوند از آستین مردمی با کرامت بیرون آمد و علیرغم هزار اشکال و ایراد و ناکامی «بنفشهایِ سیاه عاقبت» در دولت و مجلس، مردم به خط اصیل انقلاب و اندیشه ی ناب اسلامی رای مجدد دادند و فرصتی که بتواند بر فجایع غرب گرایان مرهمی بنهد.
پردهی هشتم؛ در اوج تحریم از دیوار و حصن دیو و دد و هفت خوان و هفت خان دنیا گذاشتیم. با نفس ملکوتی امام راحل عظیم الشان و ناخدایی فرزند خلفش، امام خامنه ای و دماء شهدا و صبر خانوادهی ایثارگران و مقاومت مردم شریف ونجیب ایران، اکنون کشوری که سیم خاردار برای دفاع مشروعش در برابر یک متجاوز هم نداشت به ابرقدرتی تبدیل شده که از موشک هایپرسونیک و پهپاد تا داروی درمان سرطان و پالایشگاه، همه و همه را، خود میسازد و در مسیر رسیدن به قلههای پرافتخار توحید به لحظات پایانی رسیده است. نزدیک قله ایم، نزدیکتر از همه وقت؛ و در این مسیر پربهجت و پرافتخار، مدیون خون های پاکی هستیم که در جنوب، غرب، شمالغرب، شرق و جبهه های داخلی از شهدای مظلوم ترور تا شهدای امنیت، ریخته شدند تا امروز با قامتی افراشته در مقابل زورگویان، مهندسی معادلات در منطقه و جهان را ما رقم بزنیم. فرزندان عزیز ایران اسلامی، در حال به ثمر نشستن آن آیهی فرحبخش قرآن هستند که «وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ» «و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!»
در این نزدیکیهای قلهی عاقبت به خیری، یاد سرداران عزیزمان به خیر
محمد حسین ترکمن- مقارن هفتهی دفاع مقدس 1402 هجری شمسی