"این حقیقت را از یاد نبریم که اگر منادیان اعتدال بر اساس اصل و اصول انقلابی و اسلامی، عمل کردند؛ آنگاه است که در پیشگاه خداوند متعال، تاریخ و مردم مسلمان ایران سربلند و با لقب "اعتدالگرا" شناخته خواهند شد و گرنه..."
معنای عدالت و اعتدال همواره در فضای سیاستورزانه و عملگرایانه مورد توجه زیادی قرار دارد.
چه اینکه شاید ذهنیت بشر نیز با تجربههای خود دریافته است که بویژه در عرصه سیاست و عمل جمعی، تنها در صورتی میتواند سعادتمند باشد و روزنههای خطر را بر خود ببندد که به سمت معنای اعتدال حرکت کند و مطالبه همواره آنرا از دست ندهد.
اما اعتدال در سیاست و جمهور چه معنایی دارد و چه کسی را میتوانیم یک دولتمرد معتدل بنامیم؟
* اعتدال به تفسیر تکنوکراتها و اصلاحطلبان
متأسفانه طی سالیان اخیر، عدهای تلاش کردهاند که معنای خاصی از اعتدال را به ذهن جامعه القا کنند.
معنای خاصی که البته به شدت آسیبزاست و مصداق آنرا میتوان جمله مشهور "کلمة الحق، یراد بها الباطل" ذکر کرد.
خوانش افکار مدعیان از این فرض از معنای اعتدال، اینطور میگوید که منظور آنها از "اعتدال" چیزی شبیه به "میانهگیری بین حق و باطل"! و سهمدهی ظاهراً متناسب بین این دو است.
همچنین معنای مورد اراده آنها از افراط و تفریط نیز (که همواره جزو لاحقی از معنای اعتدال است) لنگرگاهی به نام حق و باطل ندارد بلکه بیشتر مرثیههایی است که پیرامون اعتراض آنها به برخی روندهای سیاسی درست یا غلط سروده میشود.
در اینجا باید بطور خاص اشاره کرد که مثلاً نشریات اصلاحطلب که بیشترین تلاشها را برای ربط دادن دولت سازندگی و کلمه اعتدال به هم و همچنین افراط یا تفریط خواندن اقدامات دولتهای نهم و دهم به کار بستند، به این معنا اشارتهای واضحی داشتند که منظور آنها از "اعتدال"، کابینهای است که در دولت سازندگی تشکیل شد و پستهای آن میان راست و چپ تقسیم شده بود!
آنها صراحتاً و حتی در گفتوگو با آیتالله هاشمی از این نوشتند که منظور از دولت وحدت ملی بهعنوان نماد اعتدال، دولتی است که همه گروههای سیاسی، سهم خود را از آن داشته باشند. (اشاره به مصاحبه آیتالله هاشمی با ویژهنامه نوروزی اعتماد در سال ۹۲)
دقت داشته باشیم که در این روش از معناگری اعتدال، به هیچ وجه اثری از حق و باطل قرآنی و اسلامی نیست و ملاکها بیشتر بر سهمخواهی و سهمدهی است.
در ثانی آنچه که از افراط و تفریط خوانده میشود نیز بر مبنای اصالت حق و باطل نیست بلکه بیشتر بر عدم همداستان بودن روشها و منشهای سیاسی با آنچه که اصلاحطلبان و یا دیگران همواره خواستهاند و در کارنامه آنها هست، دلالت دارد.
اما واقعاً آنچه که باید از اعتدال در سیاست و اجرا انتظار داشته باشیم، چیست؟
*برای معنای واقعی اعتدال
در گام اول باید این نکته اساسی را مورد توجه قرار داد که نظام حکومتی ولایت فقیه به دلیل در رأس بودن یک فقیه جامعالشرایط، هیچگاه بصورت کلی و در وجهه عمومی خود دچار افراط و تفریط نمیشود و همواره بر مدار اعتدال است، ضعفهایش همواره پس از مدتی مرتفع میشوند، فلسفه وجودیاش و رویکردهایش دچار نقصان فلسفی نیستند و قص علی هذا...
با تمام این اوصاف اما پر واضح آنکه برخی جریانهای سیاسی گاهی به دلیل برخی وابستگیها یا دلخواستهها، برخی از اقدامات نظام را افراط و تفریط خواندند و یا در مقابل مشی کلی نظام که همان اعتدال و اجرای قاطعانه آن است، ایستادگی کردند و با آن به معارضه برخاستند. (اشاره به انتقاد از سیاستهای نظام در ماجرای میکونوس، فتنههای سال ۷۸ و ۸۸ و البته خانهنشینی ۱۱ روزه!)
نکته اما اینجاست که افراط و تفریط را نباید دلخواستههای یک گروه سیاسی و یا اجرایی مشخص کند بلکه این حق و باطل به روایت دین خدا و تفسیر ولی فقیه از آنست که زیادهروی و کمروی را مشخص و حدّ متعادل میان آن دو را مشخص میکند.
در گام دوم نیز توجه به معنای فلسفی و اسلامی اعتدال است که باید مد نظر قرار گیرد.
اعتدال، همانطور که گفته شد، نباید به معنای میانهگیری بین حق و باطل و سهمدهی به همه باشد بلکه "اعتدال"، آنطور که دین اسلام بر آن تأکید میورزد؛ قراردادن هر ارزشی در سیاست و اجرا (و در همه امور) به اندازه خود و در جای خود است.
صورت مثالی این مفهوم آنست که در چینش کابینه یک دولت معتدل، دیگر اصل ما بر سهمدهی به گروههای سیاسی نیست، بلکه ملاک تقوا، تخصص و تعهد است که پا به میدان میگذارد.
و یا در سیاست خارجی نهتنها ترس از اخم قدرتهای بزرگ جهان و یا دل بستن به لبخند آنها ملاک رفتار دیپلماتیک یک دولت معتدل قرار نمیگیرد بلکه عمل به ارزشهای انقلاب اسلامی و آرمانهای امام راحل است که چون جملگی برآمده از اسلام و اعتدال هستند، مبنای عمل ما در سیاست خارجی قرار میگیرند.
این حقیقت را از یاد نبریم که اگر منادیان اعتدال بر اساس اصل و اصول انقلابی و اسلامی، عمل کردند؛ آنگاه است که در پیشگاه خداوند متعال، تاریخ و مردم مسلمان ایران سربلند و با لقب "اعتدالگرا" شناخته خواهند شد و گرنه با تعریف نکردن دقیق منظور خود از اعتدال، ارائه تعاریف مشکّک از معتدل بودن و یا عمل به نسخههای خودتعبیر، حتماً و حتماً دست آخر اسیر سلایق خواهند شد و هیچگاه در مسیر اعتدال ره به سلامت نخواهند سپرد.
***مسعود یارضوی