توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 34672
دوشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۴۴
به بهانه طرح موضوع اعتماد متقابل در مذاکرات هسته‌ای
اعتماد به آمریکا؛ از مصدق تا مرسی/ اعتماد برای آمریکایی ها دو تعریف دارد!
این روزها با این حال آمریکایی‌ها نمی‌توانند زیاد هم بر روی جمله معروف همینگوی سرمایه گذاری کنند چرا که در تمام دنیا، تجربیات زیادی در مورد اعتماد کردن به مسئولان و رهبران ایالات متحده و خیانت‌ها و از پشت خنجر زدن‌های آن‌ها وجود دارد.
اعتماد به آمریکا؛ از مصدق تا مرسی/ اعتماد برای آمریکایی ها دو تعریف دارد!
گروه بین الملل خط نیوز ـ آمریکایی‌ها هرگاه می‌خواهند کسی را وادار کنند که به آن‌ها اعتماد کند، این جمله معروف از ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی را به یادش می‌آورند که: «تنها راه اعتماد کردن به کسی این است که یک بار به او اعتماد کنی» اما هر گاه قرار باشد خود به کسی اعتماد کنند و کاری را بر اساس اعتماد متقابل انجام دهند، این جمله معروف روسی که بارها از زبان دونالد ریگان بیان شده را به کار می‌برند : «اعتماد اما بررسی کن».

این روزها با این حال آمریکایی‌ها نمی‌توانند زیاد هم بر روی جمله معروف همینگوی سرمایه گذاری کنند چرا که در تمام دنیا، تجربیات زیادی در مورد اعتماد کردن به مسئولان و رهبران ایالات متحده و خیانت‌ها و از پشت خنجر زدن‌های آن‌ها وجود دارد. کشورها و رهبران زیادی هستند که مرور تاریخ و عملکردشان و چگونگی روی کار آمدن و از تخت قدرت به زیر کشیده شدنشان همیشه حاوی نشانه‌ها و ردپایی از خیانت عوامل آمریکایی است.

با وجود اینکه این روزها صحبت از اعتماد متقابل در گفت و گوهای هسته ای با آمریکا است، تاریخ ایران و به خصوص دوران مشروطه نیز نشان داده که چندان هم نمی‌توان به طرف آمریکایی اعتماد کرد. روز ۲۹ اسفند و ملی شدن صنعت نفت به خوبی این مسئله را نشان داده و می‌توان از آزمون مصدق به عنوان آزمون کهن ایرانیان و آزمون مرسی به عنوان جدیدترین آزمون مسلمانان در قبال آمریکا یاد کرد.

بسیاری از کارشناسان تاریخ مشروطه بزرگ‌ترین اشتباه مصدق را دوری از مرجعیت و روحانیون و در عین حال اعتماد به آمریکایی‌ها دانستند. به همین دلیل نیز روز ملی شدن صنعت نفت را روز جدا ساختن انگلستان از این صنعت و وابسته ساختن آن به آمریکایی‌ها می‌دانند.

با ایجاد اختلاف میان آیت‌الله کاشانی به عنوان رهبر دینی نهضت و مصدق به عنوان رهبر ملی، باعث شد انحرافات زیادی در اصل انقلاب مشروطه به وجود آید و پس از آن بود که آمریکایی‌ها به عنوان قدرت نو ظهور بعد از جنگ‌های جهانی اول و دوم توانستند جای انگلستان را در خاورمیانه گرفته و به بزرگ‌ترین منبع نفتی منطقه یعنی ایران دست پیدا کنند. در نهایت این آمریکا بود که معادله و بازی جدید در ایران را با کودتای ۲۸ مرداد برد و اعتماد بیش از حد در نهایت کار را به سرانجام شومی کشاند.

در این میان نزدیک‌شدن و اعتماد مصدق به آمریکا در کنار دشمنی عمیقش با انگلیس، باعث شد که وی بدون توجه به مشی مشترک این دو کشور، از این ارتباط صمیمی با آمریکا متضرر شده و در واقع تمام نهضت را دچار اضمحلال کند. یکی دیگر از اشتباهات مصدق آن بود که برای مقابله با دو قدرت سنتی انگلیس و روسیه، به قدرت سوم یعنی امریکا گرایش پیدا کرد. مصدق حتی آنقدر خوش خیال و خوش‌بین بود که به «آیزنهاور» نامه نوشته و از او درخواست کمک و مساعدت کرد! او در نامه خود چنین می‌نویسد:
«ملت ایران امیدوار است که با کمک و مساعدت حکومت آمریکا موانع به‌وجود آمده در کار فروش نفت ایران برطرف گردیده و چنانچه حکومت آمریکا قادر نیست چنین موانعی را مرتفع سازد، می‌تواند کمک‌های اقتصادی را در اختیار ایران قرار دهد تا این کشور بتواند سایر منابع طبیعی خود را مورد بهره‌برداری قرار دهد. ایران، سوای نفت، منابع طبیعی دیگری نیز دارد که بهره‌برداری از آن‌ها به حل مشکلات آن کمک می‌نماید، لکن تحقق این منظور بدون کمک اقتصادی خارجی مقدور نیست. در خاتمه، توجه مساعد و مثبت آن جناب را به وضعیت خطرناک کنونی ایران جلب نموده و اطمینان دارم که جنابعالی نسبت به کلیه نکات این پیام توجه لازم مبذول خواهید داشت.»

گرچه جواب دولت امریکا به نامه مصدق منفی بود اما مصدق گویا تا آخرین لحظات دولتش، همچنان به امریکا امیدوار بود. همین هم بود که در نهایت موجب سقوط دولت مصدق و کودتا علیه وی شد به طوری که بعد از گذشت شصت سال از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ایالات متحده اسناد دخالت خود در کودتا علیه دولت مصدق را منتشر ساخت. در حقیقت بزرگ‌ترین اشتباه مصدق همانی بود که رهبر انقلاب، در دیدار با دانش آموزان و دانشجویان رد تاریخ ۱۲ آبان ماه سال ۹۲ فرمودند:
«هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکایی‌ها اعتماد کرد؛ برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیس‌ها نجات بدهد، به آمریکایی‌ها متوسّل شد؛ آمریکایی‌ها به جای اینکه به دکتر مصدّق که به آن‌ها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیس‌ها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم] خورد؛ حتّی کسانی که با آمریکا میانه‌شان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربه‌اش را خوردند.»

کودتای ۲۸ مرداد در شرایطی رخ داد که مصدق تمام تلاش خود را کرده بود تا بر موجی که در دنیا به راه افتاده بود سوار شده و به جای انگلستان، آمریکا را به عنوان ابرقدرت نوین به رسمیت بشناسد. او می‌خواست با توسل به آمریکایی‌ها زمینه ای از قدرت و اختیارات را برای خود فراهم سازد که دیگر هیچ قدرتی توان تغییر آن را نداشته باشد. با این حال مدرس در آخرین دقایق تنها ماند. نمونه این تنهایی و فراموشی را این روزها می‌توان در مصر مشاهده کرد.

محمد مرسی نیز مانند مصدق بعد از انقلابی به روی کار آمد که خواسته‌اش اتکا به منابع و توان داخلی و ایجاد تغییرات بزرگ در ساختار قدرت بود. با این حال همان طور که تاریخ استعمارگری آمریکا نشان داده، نمی‌توان انتظار داشت انقلابی در کشوری برای روی کار آمدن مسئولان مردمی شکل بگیرد و رد پای آمریکا برای بازگرداندن کودتا در آن را مشاهده نکرد. مرسی نیز مانند مصدق به شدت بر روی نقش آمریکا به عنوان حافظ و نگه‌دارش در رأس قدرت حساب باز کرده بود. مرسی نیازمند کمک‌های آمریکا بود بنابراین جرئت دست زدن به کمپ‌دیوید را نداشت.

وی همچنین برای کمک‌های مالی مجبور بود روی شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس حساب کند و بنابراین نمی‌توانست در سیاست‌های کلان کشورش تغییر جدی ایجاد کند.

دولت برخاسته از رای مردم در مصر که می‌خواست دشمنانش را مدیریت کند در دام طراحی‌ها و برنامه‌ریزی آنان قرار گرفت و با اعتمادی که با امریکا و سرسپردگان برخی از کشورهای اسلامی کرد در کمتر از یکسال منجر به سقوط حکومت مرسی شد.

سقوط دولت مرسی درس بزرگی برای کشورهای منطقه بود. سرنوشت مرسی و مصدق بعنوان دو رهبر ملی در دو کشور اسلامی آنهم با فاصله زمانی بیش از ۱۰۰ ساله، درس بزرگی برای جهان اسلام و کشورهای انقلابی است که نشان داد باید ضرب‌المثل های آمریکایی در مورد اعتماد را جدی گرفت : نمی‌توان به کسی اعتماد کرد که یک بار از اعتماد شما سوء استفاده کرده و شاید بهتر است اول بیازمایید و بعد اعتماد کنید.
/تسنیم
Share/Save/Bookmark