کد مطلب: 12215
شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۵۳
تاوان بازيكن اخلاق بودن!
محمد حسين جعفريان
مبادي آداب بودن و پايبندي به اخلاق هميشه آسان نيست گاه هزينههايي سنگين دارد كه انسانهاي خوشخو بايد بپردازند! همواره شنيدهايد كه ايرانيان در فعاليتهاي تيمي ناموفقند مثالهاي بارز هم مدالها و موفقيتهاي ما در ورزشهاي انفرادي نسبت به انواع جمعي و گروهي آن بوده و هست.
شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۰۰
از سوي ديگر باز شنيدهايد كه ايرانيان قدر اسطورههايشان را نميدانند، اينكه مردهپرستي ميكنند، ضربالمثل دارند؛ «پهلوان زنده را عشق است» اما كمتر پهلواني در حياتش تجليل و منزلتش مراعات شده است و... در چنين احوالي وقتي ميان جماعتي با اين خلق و خو باشي، ويژه و متفاوت بودن آسان نيست.
من به اندازه عموم ايرانيها و به قدري كه رسانه ملي همت كرده تا ملت را به ورزش قهرمانپرور فوتبال علاقهمند كند، مشتاقم اما نه آنقدر كه ريزترين حواشي را بدانم، هوادار باشم و در برد و باختها و حتي حواشي تيمي حرصم در بيايد. با اين حال آخرين برنامه «نود» در سال ۹۱ حرصم را در آورد. وقتي مهدي مهدويكيا مقابل ۷۰ ميليون ايراني گريست. من معناي لغت اسطوره را ميدانم. به سادگي هم براي هر كسي كه بتواند بهتر بدود و تكنيكهايي را در چمن زيباتر از بقيه انجام دهد، آن را خرج نميكنم. هيچكدام از بازيكنان امروز و ديروز فوتبال را هم لايق اين عنوان نميدانم. اما همه ما ميدانيم گاه فوتبال از يك ورزش و دو تيم و يك ورزشگاه فراتر ميرود، خيلي فراتر نظير مسابقه ايران و امريكا در جام جهاني، يا مسابقه ايران و استراليا. بديهي است صحنهگردانهاي آن رويداد اگرچه لزوماً اسطوره نيستند، اما خالق يكي از پرغرورترين صفحات تاريخ اين مردم بودهاند.
عجيب است بارها «حميد استيلي» براي گلي كه به امريكا زد، تشويق شد و به هزار و يك برنامه زنده و مرده رسانهاي رفت و لقب گرفت و... اما نامي از «مهدي مهدويكيا» كه با گل او پيروزي اصلي ما بر امريكاييها حاصل شد، نبردند. انگار نه انگار او با گلش باعث پيروزي ما شد. جالب آنكه خود او هم هيچوقت اعتراضي نكرد. اين بازيكن خوش اخلاق ما ركورددار طولانيترين حضور يك ايراني در ليگ تراز اول فوتبال جهان بوده است. ۹ سال حضور مؤثر و درخشان و بيحاشيه او در بوندسليگا براي هر ايراني غرورآفرين است. او هنوز ارزشهاي جوانمردي گذشته را در وجودش حفظ كرده و به تيمي كه از آن برخاسته تعصب دارد. قرارداد سفيد امضا ميكند، آن هم با محبوبيت عجيبي كه ميان هواداران دارد. شاهد هستيد، ديگراني را كه با يك دهم محبوبيت او در همان تيم و تيمهاي ديگر، چه گربهها كه نميرقصانند و چه پولها كه طلب نميكنند. وقتي همه براي مربي كلاس و صفحه ميگذارند او با آنكه چه بسا از مربياش بيشتر ميداند و تجربه دارد، اما از همه مطيعتر و بيحاشيهتر است.
در كنترل بقيه هم او از خود مايه گذاشته و دست مربي را ميگيرد. در تيمي كه بازيهايش هيچ حساسيتي ندارد و در نيمههاي جدول جا خوش كرده و هيچ بازيكن شمارهاي هم ندارد، با آن سابقه و تجربه و محبوبيت، چنين بازيكني فقط وجودش، اخلاقش و رفتارش يك سرمايه است. با اين همه ناگهان، سه هفته مانده به پايان ليگ، مربي جواني كه همبازي سابق او هم بوده، ناگهان هوس ميكند او را عزل فرمايد. دليلش هم آن است كه «ميخواسته شأن او رعايت شود!» و چه عالي شأن او رعايت شد! جالب است، يحيي گلمحمدي كه اين رفتار زشت را در تاريخ ورزشي ايران رقم زد، به اين سؤالات واضح جواب نميدهد كه ۱- مگر بقيه چه گلي به سر پرسپوليس زده بودند كه مهدي مانع شده بود؟ ۲- در آخرين بازيها كه او از بسياري مؤثرتر بود؟ ۳- او كه خودش گفته بود پايان اين فصل ميرود! ۴- آدمي با آن اخلاق عالي و گذشته باشكوه، اينطوري شأنش حفظ ميشد كه سه هفته مانده به پايان مسابقات به زور مربي، آن هم مربياي كه تجربهاش كمتر از اوست و همبازي او بوده، وادار به خداحافظي شود؟ ۵- آيا تيم پرسپوليس با ماندن او براي سه هفته ديگر چه دستاورد عظيمي را از دست ميداد؟ ۶- اگر در سه چهار بازي باقيمانده، نظير از ابتداي فصل تا حال دقايقي بازي ميكرد، چنانكه كرد و بسيار هم براي روحيه تيم مؤثر بود و اصولاً بودنش در زمين چند بار باعث پيروزي تيم شد، براي همه بهتر نبود؟ و... صدها سؤال بيپاسخ ديگر! اما در عوض كنار گذاشتن او چه شوك منفي و بدي ميتوانست وارد كند كه كرد!
آيا گل محمدي به اينها فكر نكرده بود؟ آخر يكي بگويد، براي به دست آوردن چه دستاورد مهمي اينگونه با آبروي يكي از معدود بازيكنان خوشنام اين سرزمين، اين چنين بيرحمانه بازي شد؟ آيا بانيان اين رفتار نفرتانگيز از خودشان خجالت نميكشند؟ جالب است، آقاي گلمحمدي در ۹۰ و در پاسخ به اعتراضات فردوسيپور ميگويد (نقل به مضمون): قرار نبود مهدي بگويد من گفتهام خداحافظي كند. قرار بود بگويد كمرش درد گرفته و نميتواند بازي كند و .... جالب است با آبروي آدمي در اين سطح بازي شده، تحقير شده، بيهيچ دليل و در نهايت مظلوميت عملاً اخراجش كرده و انتظار دارند دروغ هم بگويد!
اين ديگر از آن حرفهاست، اينكه ميگويم وسط جمعي از آنها كه شبيه همند اگر بخواهي بازيكن برگزيده اخلاق و متفاوت باشي بايد خيلي رنج بكشي، براي اين است. گل محمدي با اين كار تا ابد نامش را در ذهن ايراني جماعت تيره كرد. بعد از اين ماجراي مهدوي كيا، مصاف جوانمردي و ناجوانمردي در فرهنگ ورزشي ما خواهد شد. نقطهاي تيره كه فردينبازي و نمايشنامه استعفاي بعد از آن هم چيزي را حل نخواهد كرد.