توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 10848
چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۴۹
پشت پرده استراتژی "تبِ خاتمی" در جبهه اصلاحات؛
آیا هاشمی "کلیددار" اصلاحات خواهد شد؟
آیا هاشمی "کلیددار" اصلاحات خواهد شد؟
در جملات عناصر سیاسی اصلاحات و کارگزاران درباره کاندیداتوری خاتمی، عموماً شاهد یک دوگانه به هم چسبیده شامل "کاندیداتوری هاشمی- خاتمی" هستید؛ و درست همینجا این تئوری به ذهن متبادر می شود که: آیا خاتمی تاج گل «میرحسین موسوی» را در انتخابات آتی برای هاشمی آماده می کند؟

به گزارش خط نیوز به نقل از مشرق- با فرار رسیدن فصل انتخاباتی جدید بار دیگر گذری در مواضع قاطبه عناصر اصلاح طلب نشان می دهد آنان ظاهراً به آمدن «محمّد خاتمی» در انتخابات آتی اصرار دارند.

این رفتار از طرف این طیف سیاسی در انتخابات «مجلس هشتم» و «ریاست جمهوری دهم» نیز دیده می شد؛ رفتاری که می توان آن را تحت عنوان "خاتمی گرایی" یا "تبِ خاتمی" در جبهه اصلاحات تعریف نمود.

سئوال اساسی در این بین مربوط است به اینکه اصلاح طلبان از روش فوق چه منافعی کسب می کنند و در واقع مقصدشان از این شیوه تبلیغاتی چیست؟

ما باید برای فهم باطن این راهبرد تبلیغاتی اصلاح طلبان از بگومگوهای رسانه ای پا را فراتر بگذاریم و به لایه های پنهان تصمیم گیری اصلاحات وارد شویم. واقعاً ساده اندیشانه است که فرض کنیم آنهایی که با آمدن خاتمی در رؤیای "دوم خرداد" جدیدی هستند، به این گفته خود ایمان داشته باشند.

در حال حاضر این سئوال مطرح است که آیا اصلاح طلبان واقعاً پیام های روشن مردم را دریافت نکرده اند؟ خاتمی در انتخابات «مجلس هشتم» در تهران با برند "یاران خاتمی" لیستی از وزرایش را به رقابت گذاشت و تمام قَد از آن دفاع کرد؛ تلاش هایی که باعث نشد حتّی یک نفر از لیست به «مجلس هشتم» راه یابد.

ادّعای تحریم انتخابات توسّط وی و مابقی اصلاحات نیز هرگز نتوانست مشارکت مردم در انتخابات «مجلس نهم» را متزلزل کند به‌طوریکه مشارکت ۶۵% مردم در کشور و ۵۰% در تهران در قیاس با انتخابات قبلی مجلس پیروزی بزرگی برای ملّت و نظام عنوان شد.

حمایت خاتمی از «هاشمی رفسنجانی» و «میرحسین موسوی» در دوره نهم و دهم ریاست جمهوری هم کاری از پیش نبرد. لذا سخت است که باور کنیم اصلاح طلبان به رأی آوری خاتمی ایمان داشته باشند.

از این گذشته حضور خاتمی در انتخابات آتی بعنوان کاندیدا و تأیید صلاحیتش توسّط سازوکارهای منطقی و قانونی بطور جدّی در هاله ای از ابهام قرار دارد.

برای پذیرش این گزاره کاملاً منطقی کافیست به اقدامات «محمّد خاتمی» در اثنای «فتنه تهران ۸۸» نگاه دوباره ای انداخت که البته از حوصله مطلب خارج است.

بنابر این شاید اصلاح طلبان در گفتار و در برابر رسانه ها و افکار عمومی ادّعا کنند که خاتمی نقشی در فتنه نداشته است امّا بی شک خودشان که در کنار خاتمی طیّ ۸ ماهه فتنه و پشت پرده ها حضور داشته اند، نمی توانند در یک عرصه حقیقی نقش وی را کتمان کنند. ضمن اینکه اصلاح طلبان بخوبی می دانند؛ نظام و دستگاه های نظارتی آن بیشتر از آنان به عملکرد خاتمی اشراف دارد. لذا وجدان اصلاح طلبان تأکید خواهد کرد که حرف زدن از حضور خاتمی و تأیید صلاحیّتش یک گزاره مضحکِ غیرواقعی است.

علاوه بر این شاید افکار عمومی از بازی های اصلاح طلبان بر سر آمدن و نیامدن خاتمی به تردید بیفتد لیکن عناصر سیاسی این طیف بهتر می دانند که آیا وی آمادگی حضور در یک انتخابات دیگر را دارد یا خیر؟

واقعیّت این است که خاتمی در اواخر عُمر دولتش، درست وقتی که مشاورین عالی اش و حجم انبوهی از رسانه های "دگراندیش" دوم خردادی شعار "عبور از خاتمی" دادند و ماشین تنفّر از وی را به بهانه "نوستالژی اصلاحات" روشن کردند؛ متوجّه شد که برای کارهای اجرایی ساخته نشده است.

خاتمی معتقد است که حضورش در دولت فقط یک ایجاب تاریخی بوده و او بهتر است در قالب یک تئوری پرداز اصلاح طلب و البته جهانی! نقش خویش را بازتعریف کند. (کما اینکه خبرهای جسته و گریخته جبهه اصلاحات همین معنا را تأیید می‌کند)

رفتار پیچیده وی در «فتنه ۸۸» از همین تعبیر ناشی می شود زیرا او جایگاه خویش را بالاتر از یک بازیگر سیاسی تعریف می کند بنابر این نقش "لژیونری کودتای مخملی" را به «موسوی» می دهد. او ترجیح می دهد در قالب تئوری پرداز اصلاحات، مدیران این مجموعه و بدنه اجتماعی اصلاحات را به سمت یک اصلاحات آرام برای حکمفرمایی "اسلام میانه" در کشور بسیج و رهبری کند، تأسیس «بنیاد باران» و مدیریّت آن نیز در همین مختصّات قابل فهم است.

با این تفاسیر چرا اصلاح طلبان با علم به بی نتیجه بودن حضور خاتمی می خواهند از وی یک "غول انتخاباتی" بسازند؟

هر چند خاتمی نمی تواند و نمی خواهد که دوباره بازیگر سیاسی باشد امّا با توجّه به کارنامه اش و بویژه قدرت اجماع برانگیزش می تواند نقش های بالاتری داشته باشد.

در حال حاضر عملیّات روانی ــ رسانه ای اصلاح طلبان و اپوزسیون خارج نشین در رابطه با پیگیری راهبرد "تبِ خاتمی" در بازیابی و ساخت سه نقش زیر تعریف می شود:

اوّل- خاتمی به مثابه نماد اصلاحات: از نظر استراتژیست ها و تئوریسین های حزبی اصلاحات چون خاتمی نماد پیروزی اصلاح طلبان در «۲ خرداد ۷۶» و شروع حرکت رفّرمیستی در «جمهوری اسلامی» بوده است، مادامی که بر گفتمان کلّی اصلاح طلبی تأکید می کند این پالس را به اپوزیسیون داخلی و خارجی و بدنه اجتماعی اصلاحات ارسال می کند که جنبش زنده است.

دوّم- خاتمی به مثابه سرمایه اجتماعی: نماد بودن خاتمی کارکرد بالاتری نیز به اصلاحات می دهد. در حقیقت کنشگری وی در سطوح بالایی می تواند محلّی برای اجماع نخبگان سیاسی اصلاح طلب و بدنه اجتماعی آنها برای پیریزی پروژه های بعدی این گفتمان باشد. این نماد می تواند خروجی های راهبردی اتاق فکر اصلاحات را در قالب یک خیزش جدید اجتماعی تئوریزه و متبلور نماید.

سوّم- خاتمی به مثابه قدرت چانه زنی: پدید آرودن این انگاره در جامعه که خاتمی یک سرمایه اجتماعی بزرگ برای گفتمان رفّرمیستی است و دارای اعتبار و محبوبیّت بالایی در لایه های اجتماعی است این زمینه را فراهم می آورد که اصلاح طلبان بتوانند از نظام و گروه های سیاسی همسو با آن باج گیری کنند. به بیان بهتر کارکرد سوّم این عملیّات روانی مهندسی شده، می تواند سازنده اهرم فشاری در روزهای گفتگو باشد.

چهارم- خاتمی به مثابه دستگاه رهبرساز: در جنبش ها و خیزش های اجتماعی تمام دنیا یک صحنه معمول وجود دارد، اینکه رهبر قدیمی در اقدامی نمادین سکّان جنبش را به نفر بعدی می سپارد و این نشان دهنده شیفت "رهبری اجرایی" از فردی به فرد بعدی است. برای لمس بهتر صحنه ای را به یاد آورید که خاتمی تاجی از گل را بر گردن «موسوی» انداخت و فرمان تغییر "رهبری اجرایی" را به اصلاحات صادر کرد.

حال به جملات عناصر سیاسی اصلاحات و کارگزاران درباره کاندیداتوری خاتمی باز گردید، عموماً شاهد یک دوگانه به هم چسبیده شامل "کاندیداتوری هاشمی- خاتمی" هستید؛ و درست همینجا این تئوری به ذهن متبادر می شود که: آیا خاتمی تاج گل بعدی را برای هاشمی آماده می کند؟.

Share/Save/Bookmark