از فروردین تا تیر ۹۲؛ آیا دیوار بی‌اعتمادی كوتاه‌تر شده است؟

5 مرداد 1392 ساعت 17:51


رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با كارگزاران نظام اسلامی و ضمن بحث عدم خوشبینی به مذاكره با آمریكا، با اشاره به سخنان نوروزی خود گفتند: «این چهار ماهى هم كه از آن صحبت ما گذشت، همین را تأیید كرد؛ موضع‌گیرى‌هاى مسئولان و دولتمردان آمریكا نشان داد كه همین مطلبى كه ما گفتیم -كه گفتیم خوشبین نیستیم- درست است؛ خود آنها عملاً این را تأیید كردند.» دكتر فؤاد ایزدی، كارشناس برجسته‌ی مسائل آمریكا و استادیار دانشكده‌ی مطالعات جهان دانشگاه تهران در پنج سرفصل به بررسی بیشتر این مسأله پرداخته‌ است:

در چهار ماه گذشته، سه موضوع به عنوان موضوعات اصلی میان ایران و آمریكا وجود داشته كه حاكی از افزایش بی‌اعتمادی ما نسبت به آن‌ها و بی‌منطقی آمریكا در حوزه‌ی تعامل و مذاكره است. آن سه موضوع عبارتند از: «پرونده‌ی هسته‌ای»، «تحریم‌ها»، «بحث انتخابات» و چگونگی عملكرد و واكنش آمریكایی‌ها به آن.

* هنوز زمان را هدر می‌دهند
یكی از نشانه‌های عمده‌ی غیر منطقی بودن آمریكایی‌ها «پرونده‌ی هسته‌ای» ایران است. بحثی كه جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تاكنون داشته، این است كه به دغدغه‌ها و سؤالاتی كه طرف مقابلش دارد، پاسخ مناسب دهد و آن چیزی كه از طرف مقابل می‌خواهد، حق طبیعی خودش یعنی حق غنی‌سازی اورانیوم است كه همه‌ی كشورها بر اساس توانمندی و قواعد بین‌المللی می‌توانند از آن برخوردار شوند. در واقع مشكل كاملاً مشخص و راه ‌حل آن هم معلوم است. این نكته‌ای است كه رهبر انقلاب هم به آن اشاره كردند. آمریكایی‌ها اما به سبب همان غیر منطقی بودنشان، هیچ‌گاه نخواستند این مسأله حل بشود و همواره از آن به عنوان یك اهرم سیاسی برای فشار بر ایران استفاده كردند.

مذاكره هنگامی به موفقیت می‌انجامد كه دو طرف علاقه داشته باشند آن را به یك نقطه‌ی مطلوبی برسانند. یعنی مذاكره باید مسالمت‌آمیز باشد. زمانی كه یك طرف علاقه دارد مذاكره موفقیت‌آمیز پیش برود و طرف دیگر علاقه‌ای به این موضوع ندارد، موجبات بدبینی فراهم می‌آید. در واقع عدم خوشبینی ما به بحث مذاكره، كاملاً منطبق بر واقعیت و صحیح است. در چهار ماه گذشته مشاهده كرده‌ایم كه طرف مقابل -همانند این چند سال گذشته- نمی‌خواهد به حل این مسأله‌ی قابل حل كمك كند و زمان را هدر می‌دهد.

* تحریم‌های جدید برای اثبات حسن نیت!
موضوع دیگر ما، إعمال تحریم‌ها علیه ایران است. ممكن است ادعا كنند كه اگر شما از سوی كشور یا كشورهایی تحریم شده‌اید، باید پای میز مذاكره درباره‌ی آن صحبت كنید، اما واقعیت چیز دیگری است. اگر شما واقعاً معتقد به مذاكره‌ی اصولی باشید -مذاكره‌ای كه حائز نتایج مثبت و برد،برد برای هر دو طرف باشد و نه برد،باخت- پس دیگر اعمال تحریم‌های جدید چه معنی و مفهومی دارد؟! ما می‌بینیم كه طرف آمریكایی در سه چهار ماه گذشته تحریم‌ها را افزایش داده كه این خلاف اصول دیپلماتیك است. در اصول دیپلماتیك اگر دو كشور بخواهند به یك تعاملی با هم برسند، باید رفتارهای تنش‌آفرین را متوقف كنند. آمریكایی‌ها اما این كار را نكرده‌اند. رهبر انقلاب اسلامی گفته بودند اگر ما از طرف مقابل حسن نیت ببینیم، استقبال می‌كنیم، اما آنها نه‌تنها حسن نیت نشان ندادند، وضعیت را بدتر هم كرده‌اند.

* شما ایرانی‌ها دموكراسی ندارید!
موضوع سومی هم كه در این چهار ماه وجود داشته و موجب افزایش بی‌اعتمادی و بد‌بینی شده، بحث انتخابات است. ما در كشورمان یك انتخابات پرشور برگزار كردیم و نشان دادیم كه مردم‌‌سالاری دینی در حد اعلای خودش و بسیار كارآمدتر از مردم‌سالاری مورد ادعای غربی‌ها است. اهمیت این موضوع از آن جهت است كه در حوزه‌ی انتخابات، آمریكایی‌ها به‌طور جدی مدعی هستند و به ما می‌گویند شما دموكراسی ندارید. اصلاً دعوا و اختلافشان با ما در رسانه‌ها و افكار عمومی دنیا همین حوزه‌ی دموكراسی است. می‌گوییم چرا ما حق هسته‌ای نداریم؟! می‌گویند به‌خاطر نوع دولتی است كه دارید. می‌گوییم مشكل دولت ما چیست؟! می‌گویند دموكرات نیست. این نگاه به نظریه‌ی ”Democratic peace theory” یا نظریه‌ی «صلح دموكراتیك» برمی‌گردد كه معتقد است دموكراسی‌ها با هم نمی‌جنگند و با هم اختلاف جدی و ریشه‌ای ندارند. آن‌ها ادعا می‌كنند كه دموكراسی واقعی هستند، اما واقعیت این است كه ما در حوزه‌ی مردم‌سالاری بسیار جلوتر از آن‌ها هستیم.

شما ببینید كه آن‌ها در زمان انتخابات ما چه عملكردی داشتند. در حوزه‌ی رسانه‌ای -از شبكه‌های ضد انقلاب فارسی‌زبان گرفته تا نهادهای دیگر رسانه‌ای‌شان- بسیار بد عمل كردند. با این‌كه ادعای دموكراسی دارند، مردم ما را به عدم شركت در انتخابات تشویق ‌كردند. پس از اعلام نتیجه‌ی انتخابات هم نگاهشان نسبت به دولت منتخب بسیار منفی بود. در صورتی كه آن‌ها باید اذعان می‌كردند كه در ایران دموكراسی وجود دارد و گفتمان و سیاست‌هایشان را در هفته‌های پس از انتخابات ۹۲ تغییر می‌دادند، اما در عمل شما دیدید این اتفاق نیفتاد. نه آقای اوباما و نه فرد دیگری در قوه‌ی مجریه‌ی آمریكا از این واقعیت در راستای اصلاح سیاست‌های غلط‌شان در قبال ایران سود نبرد. در مجلس نمایندگان هم ۱۳۱ نفر (حدود یك‌چهارم نمایندگان) نامه‌ای نوشتند و به عنوان یك اقلیت و به‌طور سطحی مقوله‌ی دیپلماسی را مطرح كردند. در حالی كه اكثریت نمایندگان كنگره‌ی آمریكا تداوم سیاست‌های خصمانه علیه ایران را می‌پسندند. بنابراین قطعاً می‌توان گفت كه مشكل آمریكایی‌ها مردم‌سالاری در ایران نیست.

این واقعیت‌ها نشان می‌دهد كه هدف آمریكا از مطرح‌كردن بحث مذاكره، اجرای یك نوع عملیات روانی است. شواهد نشان می‌دهد كه آنها چندان پایبند به مذاكره‌ی جدی نیستند، اما چه‌بسا دنبال این هستند كه مذاكره را با شكست مواجهه كنند تا بگویند كه ببینید ما مذاكره كردیم و موفق نشدیم، پس حالا قدم بعدی را سنگین‌تر برمی‌داریم. در این شرایط، مذاكره‌نكردن هزینه‌ی بسیار كمتری از مذاكره‌ی شكست‌خورده خواهد داشت، زیرا این نوع مذاكره، برگ برنده‌ای در دست طرف مقابل خواهد بود.

* باب مذاكره را نبستیم
رهبر انقلاب اسلامی در بحث مذاكره با آمریكا به نكته‌ی مهم دیگری نیز اشاره كردند: «در مسائل خاص، مذاكره را منع نمی‌كنم -مثل مسأله‌ى خاصى كه در قضيه‌ى عراق داشتيم، و بعضى از قضاياى ديگر- ليكن من خوشبين نيستم.» این نكته و مجموعه‌ی موضع‌گیری‌های ایشان در ماه‌های گذشته حاكی از آن است كه ما باب مذاكره را نبسته‌ایم. پیام ایشان به طرف مقابل این است كه توپ در زمین شماست و ما مشكل ریشه‌ای با بحث مذاكره نداریم. سخنان رهبر انقلاب در حوزه‌ی مذاكره برای مخاطبین بیرونی دو پیام داشت؛ نخست این‌كه شما اهل مذاكره‌ی واقعی كه بخواهید، به یك نتیجه‌ی مثبتی برسد، نیستید. دوم این‌كه جابه‌جایی دولت‌ها در ایران نباید در شما ایجاد طمع كند كه یك فرصتی جدیدی برای عملیات روانی جدید و فشار جدید فراهم شده است.

به نظر بنده بخش مهمی از تأكید رهبر انقلاب به وصیت‌نامه‌ی حضرت امام رحمه‌الله و اصول انقلاب اسلامی ناظر به بحث مذاكره بود. نگاهی كه حضرت امام‌ رضوان‌الله‌علیه نسبت به بعضی از كشورها از جمله آمریكا داشتند، نگاهی است كه به مرور زمان، تغییری در آن ایجاد نشده و باید از آن پیروی شود. عملكرد آمریكا در چهار ماه گذشته نشان می‌دهد كه در خصومت با ایران، آمریكای امروز با آمریكای زمان امام راحل رحمه‌الله تفاوتی ندارد. حتی شاید خصومت‌شان از زمان حضرت امام رحمه‌الله هم نسبت به ما بیشتر است و این هم به خاطر افزایش قدرت لابی اسرائیل نسبت به دهه‌ی هشتاد میلادی است.

پیامی ایشان برای درون كشور هم این بود كه: آن نكات مثبتی كه در دولت‌های گذشته بوده، باید از آن‌ها استفاده شده و قدم‌های بعدی برداشته شود. بنابراین در بحث مذاكره‌ی ایران و آمریكا باید دو قدم جلوتر بروید كه تفاوت داشته باشید با گروه قبلی، آن‌وقت آمادگی شما برای دادن امتیاز و نگرفتن امتیاز بیشتر است.

* اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد
نكته‌ی قابل تأمل دیگر در سخنان اخیر رهبر انقلاب -دیدار كارگزارن نظام- این بود كه: «در تعامل با دنیا، طرف مقابل را باید شناخت. اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد.» متأسفانه ما در حوزه‌ی كارشناسی و تحلیل رفتارهای آمریكا در داخل كشور با مشكل مواجهیم. مثلاً شما باید این را بدانید در آمریكا اكثریت كنگره به‌شدت ضد ایرانی هستند كه بحث تحریم‌ها هم از آن‌جا شدت گرفته است. در این صورت حتی اگر كسی در قوه‌ی مجریه‌ی آمریكا لبخند كوچكی زد، ما می‌دانیم كه نهایتاً آن فرد، جایگاه تصمیم‌گیری را در سیستم تصمیم‌گیری سیاست خارجه آمریكا ندارد كه بخواهد سیاست را عوض كند.

یك پروسه‌ای باید در سیستم سیاست خارجه‌ی آمریكا برای ایجاد یا تغییر یك تصمیم طی شود كه كنگره در آن نقش مهمی را بازی می‌كند و لابی اسرائیل هم در كنگره بسیار قوی است. عدم توجه به این مسائلِ سیستم حاكمیتی آمریكا یكی از معضلاتی است كه گاهی برخی از ما را در داخل كشور دچار اشتباه می‌كند. بعضی‌ها چون آمریكا را یكدست می‌بینند، اگر فردی در قوه‌ی مجریه‌ی آمریكا حرف مثبتی بزند، خیال می‌كنند كه آمریكا آماده‌ی دادن امتیاز است. در حالی كه آمریكا نهادهای دیگری دارد كه این‌ها حاضر نیستند در این حوزه‌ها كوچك‌ترین قدمی برداند. بنابراین نتیجه این می‌شود كه شما یك تصور غیر واقعی نسبت به طرف مقابل پیدا می‌كنید كه به قول رهبر انقلاب در اثر آن، پشت پا خواهید خورد.


کد مطلب: 18380

آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcjytev.uqeoozsffu.html

خط نيوز
  http://khatnews.com