ناگفتههای فدایی از مجاهدین انقلاب، شورای هماهنگی، احمدینژاد، هاشمی و فتنه ۸۸
خبرگزاری تسنیم , 29 آذر 1392 ساعت 16:50
برنامه شناسنامه این هفته با حضور حسین فدایی از شبکه سه سیما پخش شد.
فدایی در ابتدای برنامه با اشاره به خاطرات خود از ایام پیروزی انقلاب، گفت: در ایام پیروزی انقلاب ما در زندان بودیم. ظهر روز ۲۲ بهمن در زندان توسط مردم باز شد و ما آزاد شدیم. قبل از باز شدن در زندان خیلی اجمالی و مبهم از وضعیت کشور باخبر بودیم. از ۱۹ بهمن بود که در زندان حس کردیم صدای تیراندازی و رگبار اطراف زندان قطع نمیشود. صدای تظاهرات مردم هم از خیابان شنیده میشد. آنشب بهخلاف اینکه چند ساعت به چند ساعت نگهبانها عوض میشدند، تا صبح هیچ شیفتی تغییر نکرد و ما متوجه شدیم که اتفاقاتی افتاده است.
وی ادامه داد: صبح هم در سلولها را باز نکردند تا اینکه با کمک دوستان و استفاده از میلگرد در سلول و بعد در اتاق افسر نگهبان را باز کردیم و دیدیم کسی در اتاق افسر نگهبان نیست! مسائلی که شاهد آن بودیم نشان میداد اتفاقات جدی در حال وقوع است، اما نمیدانستیم این اتفاقات در چه موردی است.
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در مورد علت زندانی شدنش هم اظهار داشت: ما گروهی مسلحانه تأسیس کرده بودیم که این گروه لو رفته بود و در نهایت محکوم به زندان شدیم.
وی همچنین گفت: وقتی از زندان آزاد شدیم، از چند منبع مختلف به ما اطلاع دادند حضرت امام زمانی که در پاریس بوده اعتقاد داشتند گروههای مسلح مسلمان باید با هم یکی شوند. این خبر که آمد، تحقیق کردیم و دیدم حرف صحت دارد. به همین دلیل دوستانی که بهتوصیه امام دور هم جمع شده بودند تا بنیان مجاهدین انقلاب اسلامی را بگذارند ما را هم دعوت کردند. ما هم رفتیم و در نهایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تشکیل شد.
فدایی با بیان "سال اول متوجه یکسری مشکلات درونسازمانی شدیم" گفت: متوجه شدیم که این سازمان یکدست و یکپارچه نیست. برخیها امام را رهبر و ولی فقیه خود میدانند اما بعضی دیگر انتخاب امام را سیاسی کردند. از همانجا اختلاف نظرها مشخص شد. اما وجود منافقین و گروههای ضدانقلاب که اوایل پیروزی انقلاب هر گوشهای از ایران فعالیتهای خرابکارانه خود را پیگیری میکردند، فرصت نمیداد که به این مسائل توجه چندانی شود و روح و وجود بچهها بیشتر متوجه برخورد با فعالیتهای خرابکارانه ضدانقلاب و جهاد سازندگی بود.
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی همچنین گفت: همه گروهها اطراف آقای بنیصدر جمع شده بودند و دفتر پناهندگی که ایشان در استانها تأسیس کرده بودند به کانون اقدامات ضدمردمی تبدیل شده بود. بچههای انقلاب هم با الهام از دیدگاههای امام و روحانیت برای سازندگی کشور و کار کردن بسیج بودند. اما وقتی حادثه ۷ تیر و متعاقب آن فرار منافقین و بنیصدر پیش آمد، کمکم بین نیروهای انقلاب وحدتی ایجاد شد و فرصتی به دست آمد که این نیروهای انقلابی به خودشان هم بپردازند.
وی ادامه داد: درون سازمان مجاهدین هم این اتفاق افتاد و به مسائل درونسازمانی بیشتر پرداخته شد. آقای راستی کاشانی نماینده امام در سازمان مجاهدین بودند که من به قم رفتم و خدمت ایشان اشکالاتی را که درون سازمان میدیدم مطرح کردم و گفتم: من عازم جبهه هستم و وظیفه خودم میدانستم شما بهعنوان نماینده امام از اوضاع باخبر باشید.
فدایی همچنین گفت: اختلاف اصلی ما با طیف آقای نبوی بود. زمانی که در جبهه بودیم شهید اخوت به منطقه آمد و از طرف آقای راستی برای ما پیغام آورد. از قرار معلوم حضرت امام فرموده بودند: جبهه شما اینجاست، برگردید. ما هم بنا به فرمایش امام از منطقه برگشتیم و در سازمان فعالیت خود را ادامه دادیم تا مسائل داخلی سازمان را به سرانجام برسانیم. در نهایت طیف آقای نبوی مجبور شدند مسیری که ما گفته بودیم را قبول کنند. آنها در ابتدا اعلام همراهی کردند اما بعد از مدتی بهصورت دستهجمعی از سازمان استعفا دادند و رفتند و سازمان یکدست شد. آنها (آقای نبوی، آقای الویری، آقای تاجزاده، آقای آرمین و...) از بیرون کارهای تخریبی انجام دادند. نوع نگاه اینها با ما تفاوت داشت. اینها اساساً ولی فقیه و روحانیت و اسلام را طوری که ما میگوییم و قبول داریم، قبول نداشتند. آنها بر مواضع خود اصرار داشتند و ما نمیتوانستیم این مسائل را بپذیریم.
وی افزود: البته این مسائل در ابتدا بهبهانه دیدگاه اقتصادی ظهور و بروز داشت. آنها میگفتند: ما طرفدار محرومان و مستضعفین هستیم و به ما اتهام طرفداری از سرمایهداران را میزدند. این در حالی بود که ما میگفتیم اسلام را باید مد نظر قرار داد! البته مسائل جنبی هم وجود داشت که بعدها بیشتر بروز پیدا کرد. بعضی دیدگاهها از روزهای اول نسبت به برخی افراد و شاخص آنها وجود داشت که آیا آنها سلامت سیاسی دارند یا خیر! از موضع رفتار سیاسی و اعتقادیشان دیدیم که آنها با دیدگاههای اصیل جنگ فاصله دارند.
حسین فدایی در مورد حضور در ستاد فوریتهای جنگ هم گفت: ستاد فوریتهای جنگ در منطقه بود که مقر اصلی آن در شهر اهواز بنا شده بود. این ستاد فوریتهای مهندسی ــ صنعتی جنگ را فراهم میکرد، مثلاً نصب پل خیبر، سکوهای توپ، سنگرهای بتنی در منطقه، کنترل از راه دور بولدوزرها و... از جمله فعالیتهای این ستاد بود. تنوع کار بالا بود و در برخی موارد کارها از سطح فنی بالایی برخوردار بودند و باید کار سنگین مهندسی در جنگ انجام میشد.
وی در مورد مسئله ادامه جنگ هم گفت: هیچچیز برای ما بنبست تلقی نمیشد. سیستم ما طوری بود که باید پول زیادی وارد آن میشد تا بتوانیم برای امور مختلف هزینه کنیم اما بارها اتفاق افتاد که حتی یک ریال هم در حساب من نبود اما هیچوقت نشده بود که ما گیر کنیم. شرایط سخت بود اما راه باز میشد و بهوضوح مشخص بود که خدا راه را باز میکند، ما وسیله بودیم و راه خدایی باز میشد.
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی ادامه داد: جبههها خالی نشده بود بلکه رفتارهایی کرده بودند که در جبههها اثراتی داشت. در مجلس سوم فضا خیلی سیاسی خطی شد. ریشه این جناحبندیهای سیاسی وارداتی بود و با برنامه صورت گرفت. بهنظر من عدهای تلاش میکردند اختلافات سیاسی در کشور اوج بگیرد تا بر مسائل مختلف از جمله جبهه و جنگ سایه بیندازد. در شرایطی که تلاش و نظر امام روی وحدت و انسجام و یکپارچگی بود عدهای برای رسیدن به قدرت سیاسی تلاش میکردند. چهکسانی فضای جنگ را با همان فضای موجود اداره کردند و چهکسانی فضای جنگ را آلوده کردند؟
وی افزود: خط و نظر امام «جنگ، جنگ تا پیروزی» و «جنگ، جنگ تا دفع فتنه از عالم» بود و روحیه بسیجی و مردم هم همین بود اما عدهای از خواص که مؤثر و تصمیمگیر بودند تلاش کردند جنگ را با تحلیل سیاسی اداره کنند و در نهایت هم به این نتیجه رسیدند که دیگر نمیتوانیم بجنگیم و به همین دلیل همارز گفتمان امام، شروع به گفتمان سازی کردند، میگفتند: ما میجنگیم تا به یک نقطه پیروزی دست پیدا کنیم و از این پیروزی برای پایان دادن به جنگ استفاده کنیم. این حرف امام و مردم و... نبود. مردم پیروی امام بودند و شعارشان هم شعار امام بود.
وی همچنین گفت: آثار این نوع نگاه بر فضای جنگ هم تأثیر گذاشت.
حسین فدایی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود گفت: من اساساً تقسیمبندی چپ و راست را قبول ندارم و این را یک نوع توطئه وارداتی میدانم. این جناحبندیها ربطی به جبهه نیروهای امام ندارد. ریشه تقسیمبندی آرایش چپ و راست به معادلات قدرت در جهان بازمیگردد که این تقسیم بندی بین مسلمانان وجود ندارد. من فکر میکنم با تحمیل و فریب این چپ و راست را وارد کشور ما کردند. متأسفانه این تقسیم بندیها بعداً تئوریزه شد. یکی از مشکلات جدی و اساسی که ما به تیم آقای بهزاد نبوی گرفتیم این بود که اختلافات را تئوریزه میکرد و در کشور صفآرایی بین نیروهای انقلاب درست میکرد که این صفآرایی منجر به فرسایش نیروهای انقلاب و به حاشیه رانده شدن مسائل اصلی انقلاب میشد.
وی افزود: متأسفانه هنوز بقایای این تقسیم بندیها وجود دارد. تمام کسانی که کشور و انقلاب را دوست دارند باید دور هم جمع شوند و ریشه این تقسیم بندیها را بزنند. البته تفاوت سلیقه وجود دارد و کسی نمیتواند آن را انکار کند.
فدایی در بخش دیگری از «شناسنامه» در مورد تشکیل شورای هماهنگی نیروهای انقلاب هم اظهار داشت: بعد از ۱۸ تیر ۷۸ که عدهای تحت عنوان توسعه سیاسی و جامعه مدنی و... غائله راه انداختند (که بهنظرم یک نوع کودتای نرم بود که فتنه ۸۸ ادامه آن است) مقام معظم رهبری شورای مرکزی گروههای مختلف را احضار کردند و مطالبی را مطرح کردند. آقا مطالبی را مطرح کردند از جمله: مسائل و اختلافات به کشور آسیب میزند، این اختلافات را جمع کنید. تمام کسانی که می گویند ما اسلام، انقلاب، امام و ولی فقیه و... را قبول داریم دور هم جمع شوند و دست از اختلافات بردارید. در این جلسه وقتی فرمایشات آقا به پایان رسید، همانجا با هم پیمان بستیم که حرف آقا را پیگیری کنیم. لذا یک گروه دوازده نفری بودیم که با هم گروه وفاق را تشکیل دادیم.
وی همچنین با بیان "طی دو سال نزدیک به ۸۰ ملاقات با مسئولین سیاسی زمان داشتیم" گفت: تمام این افراد بهاتفاق حرف ما را تأیید کردند و گفتند باید دست به دست هم دهیم و اختلافات را کنار بگذاریم. حتی آقای خاتمی که در آن زمان رئیس جمهور بودند گفتند: من باید یک جلسه بگذارم و عقلا را دور هم جمع کنم تا یک کاری انجام دهیم، اما متأسفانه بعد از ۲ سال هیچ اقدام عملی صورت نگرفت. ما این موضوع را خدمت آقا گزارش دادیم، آقا فرمودند: منتظر بقیه نشوید و آنهایی که قبول دارند، دور هم جمع شوند. آنجا بود که هسته و ریشه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب شکل گرفت.
ناطق، توکلی، باهنر، عسگراولادی و من هسته اصلی شورای هماهنگی انقلاب بودیم
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی گفت: آقای ناطق، آقای توکلی، آقای باهنر، آقای عسگراولادی و من هسته اصلی این شورا بودیم و دوستان دیگری مثل آقای تقوی، رضایی، لاریجانی و... هم بهحسب مورد اضافه میشدند.
حسین فدایی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود گفت: وقتی شورای هماهنگی شکل گرفت، در سطح کشور گسترش پیدا کرد. این یک نیاز گمشده بود که بهوسیله آن بچههای انقلاب یکدیگر را پیدا کردند و دور هم جمع شدند. واقعاً بنا نداشتیم که رفتار حزبی داشته باشیم و به همین دلیل فضای بازی را تشکیل دادیم که افراد وفادار به نظام بتوانند دور هم جمع شوند. بنای ما این بود که که کار فکری و گفتمانی انجام بدهیم و تصمیمی برای انجام کارهای سیاسی نداشتیم. اما جریان دوم خرداد آنقدر بد عمل کرد و در اصول و ارزشها ساختار شکنی کرد که ما مجبور شدیم وارد صحنه شویم.
وی افزود: ما در شورای هماهنگی یکسری سیاست داشتیم، مثلاً اینکه تصمیم داشتیم چهرههای سیاسی معروف شدهای را که تعلق سیاسی پیدا کرده بودند به صحنه سیاسی نیاوریم و چهرههای جدیدی را معرفی کنیم. ما به این اعتقاد داشتیم که نباید حزبی عمل کرد و باید جوانگرایی کرد. این اصول و سیاستها مورد توافق همه بود و روی آن اجماع وجود داشت. البته برخی از آقایان که حتی بعدها به شورای مرکزی و هماهنگی ما هم آمدند، از این موضوع ناامید بودند و میگفتند: با آمدن دوم خرداد دیگر کسی به فکر ارزشها و دین نیست و باید فاتحه انقلاب را خواند.
فدایی ادامه داد: آرام آرام مشخص شد که اینطوری نیست و تحلیلها اشتباه بوده! عملکرد بد افراد باعث شده بود رغبت مردم کاهش پیدا کند. مردم دیندار هستند و اسلام و رهبری و شهدا را میخواهند، اما شمای مسئول را که بد عمل کردی، نمیخواهند! این که تو را نمیخواهند معنایش این نیست که اسلام را نمیخواهند، اتفاقاً اینکه مردم تو را نمیخواهند یعنی اسلام را میخواهند چون رفتار تو با اسلام تنظیم نیست. این مباحث فکری بود که باید بازسازی میشد.
وی اظهار داشت: با همین دیدگاه وارد بحث شوراها شدیم. در ابتدا برخی از دوستان تلاش کردند افراد حزبی را وارد کنند. اما در نهایت با صحبتهایی که انجام شد فکر میکنم شورای خوبی انتخاب و تشکیل شد. شورای دوم نسبت به شورای اول اصلاً قابل قیاس نبود و بچههایی وارد شدند که واقعاً میخواستند کار کنند و آدمهای اجرایی بودند. در مورد انتخاب شهردار هم باید با همان فکر شهردار انتخاب میشد. در آن زمان لیست بلندبالایی برای شهرداری تهران وجود داشت و افرادی مثل آقای رضایی، توکلی، ولایتی، لاریجانی، قالیباف، احمدینژاد و... در این لیست وجود داشتند. اما چون آقای احمدی نژاد در انتخابات شوراها مسئول شورای هماهنگی تهران بود، دوستان ایشان را میشناختند.
وی ادامه داد: شورای هماهنگی نیروهای انقلاب دستاوردهای خوبی داشت، اما نتوانست روی اصول و مواضع طراحی شده بایستد و چون برخی از این اصول و مواضع عدول کردند، ناخودآگاه آسیبهایی وارد شد.
هاشمی جزو لیست ۱۴نفره شورای هماهنگی نیروهای انقلاب برای انتخابات ریاستجمهوری نهم بود
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد انتخابات نهم ریاست جمهوری گفت: ابتدا که میخواستیم برای معرفی کاندیدا، بررسیهای خود را آغاز کنیم، به یک لیست ۱۴نفره رسیدیم. البته قبل از آن فرآیندی را طراحی کردیم که برای رسیدن به نامزد نهایی باید چه مراحلی را طی کنیم و چه زمانی نامزد مورد نظر خودمان را معرفی کنیم. در بررسیهای اولیه از بین آن ۱۴ نفر به ۷ نفر رسیدیم. یکی از آن ۱۴ نفر هم آقای هاشمی بود که بهاجماع به این جمعبندی رسیدیم که مصلحت نیست ایشان باشد. قبل از اینکه این بررسیها را آغاز کنیم بهعنوان شورای مرکزی جمعیت ایثارگران به دیدار آقای هاشمی رفتیم و تحلیل یکساعتهای را خدمت ایشان ارائه دادیم و گفتیم بهنظر ما با حضور نسل اول انقلاب باید کادرسازی کنیم. نیروهای جوان را بیاوریم تا تجربه کنند و از این طریق برای آینده کشور سرمایه گذاری کنیم تا چرخش نخبگان و قدرت صورت بگیرد.
وی افزود: آقای هاشمی در آن جلسه گفت تمام تحلیل شما را قبول دارم. معنای حرف ما هم این بود که امثال شما باید فضا را برای دیگران آماده کنید و این یعنی ما فردا برای انتخابات ریاست جمهوری از شما حمایت نخواهیم کرد.
فدایی همچنین گفت: افرادی نامشان در لیست باقی ماند، آقای حداد عادل، آقای رضایی، آقای ولایتی، آقای توکلی، آقای لاریجانی، آقای احمدی نژاد و آقای قالیباف بودند. ما جدولی را طراحی کردیم که سه مؤلفه اصلی داشت. مقبولیت مردم، ویژگیها و صلاحیتهای فردی، کارآمدی و امکان رأیآوری این سه مؤلفه اصلی بود. بخش کارآمدی به برنامه و تیم فرد برمیگشت که قرار شد این افرد بیایند و برنامه خود را در شورا ارائه دهند و در نهایت با بحث و جمعبندی به تصمیم نهایی برسیم.
وی ادامه داد: در روزهای اول یکی از آقایان تلاش کرد یکی از نامزدها را بهعنوان نامزد خود معرفی کند و تأکید داشت نام او بهعنوان نامزد نهایی در بیاید. از طرف دیگر آقای ولایتی موضع گیری کرد: اگر آقای هاشمی بیاید من نمیآیم. این موضع گیری باعث شد موقعیتش در شورا تضعیف شود. در مورد آقای حداد هم که رئیس مجلس بودند در شورا این بحث مطرح شد که چون ریاست مجلس بهعهده ایشان است، مصلحت نیست که نامزد شوند و بهتر است مجلس را اداره کنند که این موضوع هم مورد توافق قرار گرفت. پس از بین آن ۷ نفر، ۵ نفر باقی ماندند. قرار شد این دوستان به جلسه دعوت شوند تا برنامه های خود را مطرح کنند و در ادامه همان مسیر از پیش طراحی شده را طی کنیم. جلسهای هم در تاریخ ۲۷ آذر برگزار کردیم که در آن نامزدها نظرات خود را برای اعضای شورای هماهنگی استانها بیان کردند تا دوستان دیگر هم با این نامزدها آشنا شوند.
فدایی افزود: یک خباثتی در این جلسه صورت گرفت، ما فیلمبردار و خبرنگار به این جلسه دعوت نکردیم و فقط عکاسی و فیلمبرداری داخلی داشتیم اما یکی از آدمهای سیاسی که در فتنه نقش زیادی داشت و مدتها در انگلیس بود و به ایران برگشت، عکس جلسه را از یکی از این بچهها ۷ میلیون تومان خریده بود و به روزنامه شرق داده بود تا از این طریق شورای هماهنگی را بهعنوان جناح راست معرفی کنند.
وی ادامه داد: تعجیل برخی از دوستان باعث شد داخل تشکیلات و شورا اختلاف و چالش ایجاد شود. متأسفانه علیرغم اینکه رویکرد عمومی مردم نسبت به اصولگراها مثبت بود اما در نهایت تفاهم روی یک فرد صورت نگرفت و چهار نامزد بیرون آمد.
فدایی در بخش دیگری از «شناسنامه» گفت: اختلاف آقای ناطق و آقای احمدی نژاد از همین جا آغاز شد و ما هم از دست احمدی نژاد ناراحت شدیم. قرار این بود که همه دست به دست هم دهیم که یک نفر معرفی شود و همه بهنفع یک نفر کنار روند و کمک کنند. باز هم قرار شد از بین چهار نفر یک نفر انتخاب شود، اما بازهم این اتفاق نیفتاد.
وی ادامه داد: نقطه اختلافی آقای احمدی نژاد و آقای لاریجانی هم از سال ۸۴ کلید خورد و این شکافها به وجود آمد. البته تلاشهای زیادی برای کم کردن این شکافها انجام شد. شاید بخش زیادی از انرژی ما در مجلس هفتم برای ایجاد وحدت و وفاق بین نیروها گرفته شد. ما هشت سال بهصورت شبانهروزی تلاش میکردیم اختلافات به حداقل برسد و به وحدت و وفاق برسیم. نقش افراد مختلف در این شکافها متفاوت است. آقای احمدی نژاد رئیس قوه بود و ۹۵ درصد کشور دست وی بود و امکانات زیادی داشت و بیشتر میتوانست مؤثر باشد، مثلاً در انتخابات مجلس هشتم ما با نظر ایشان جلسهای را تشکیل دادیم و گروه ۵+۶ شکل گرفت، اما ایشان خودشان لیست جداگانهای دادند! خوب، این موضوع بیاعتمادی و آسیب زیادی ایجاد کرد.
احمدینژاد اسم من را از لیست تحت حمایتش در انتخابات مجلس هشتم درآورد
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در مورد تعامل گروههای مختلف اصولگرا در هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد گفت: یکی از کسانی که آقای احمدی نژاد از لیست تحت حمایتشان برای مجلس هشتم درآوردند نام من بود، اما ما هیچوقت این موضوعات را به روی ایشان نیاوردیم و حتی در افکار عمومی اینطور جا افتاده بود که ما هر دو، یکی هستیم. ما برای خدا و مصلحت کشور این کار را انجام میدادیم، اما ببینید با ما و امثال ما چطور رفتار شد.
فدایی در بخش دیگری از «شناسنامه»گفت: من یکی از عوامل رأی نیاوردن اصولگراها را در انتخابات یازدهم، رفتار و کردار آقای احمدی نژاد میدانم. مواضع مدیریتی ایشان در یکی دو سال آخر فضا را برای رأی نیاوردن مهیا کرد. ایشان تصویر خوبی از اصولگرایی ارائه ندادند.
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در مورد اتفاقات سال ۸۸ هم گفت: آیا میتوان بحث از امامت کرد و سقیفه و غدیر و عاشورا را مطرح نکرد؟ یک واقعیتی اتفاق افتاده و طی آن ظلم بزرگی به ملت ما شده و جایگاه و اعتبار نظام و انقلاب آسیب دید. فتنه ۸۸ بین مردم تفرقه ایجاد کرد، برای کشور مشکلات اقتصادی ایجاد کرد و دشمن را علیه ما جری کرد. خوب، ما بیاییم و بگوییم چون بهدنبال وحدت هستیم این اتفاقات نیفتاده است؟ اتفاقاً ما میگوییم اگر میخواهیم وحدت اتفاق بیفتد، نباید کاری کنیم که وحدت به هم بخورد. چهچیزی وحدت را به هم زد؟ تبعیت نکردن از قانون!
وی ادامه داد: فتنه مدیریت شده و برنامه ریزی شده بود. از داخل یک عدهای فکر میکردند میتوانند ظرفیت نظام سلطه را بهعهده بگیرند و آن را مدیریت کنند. اما در نهایت این نظام سلطه بود که آنها را مدیریت کرد. حالا کسانی که در این ماجرا نقش داشتند، بهجای توبه از مردم طلبکار شدهاند؟
فدایی در پایان برنامه هم گفت: من بهعنوان خادم نیروهای خدمتگزار نظام و مردم میگویم باید به این سؤالات جواب داد که اگر در این سی و چند ساله پیشرفت داشتهایم بهخاطر دعواها و اختلافات بوده یا همبستگی؟ در این چند سال هرجا اختلاف کردهایم ضعیف شدهایم یا قوی؟ دشمن از این اختلافات استفاده کرده یا مؤمنین؟ این انقلاب بهبرکت خون شهدا و عنایت الهی درست شده و ما باید تقوای الهی را پیشه کنیم نهاینکه بهدنبال قدرت باشیم. قدرت ابزاری است برای انجام وظیفه و تکلیف. اگر قدرت باعث شود من از اصول و ارزشها دست بردارم که با اهداف ما در تضاد است. اگر ما معیارهای دینی و ارزشی را در نظر بگیریم اختلافی به وجود نمیآید. اگر ما با ارزشهای دینی و تبعیت از دین و عمل کردن در مسیر ولایت گام برداریم مشکلی پیش نمیآید. مشکل فاصله گرفتن از این ارزشهاست. وقتی فاصله گرفتیم اختلاف پیش میآید.
وی ادامه داد: البته بین دنیاگرایان تفاهم میشود که این تفاهم و توافق مانا نیست.
کد مطلب: 22637
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcjame8.uqe8tzsffu.html