سخنگوی جبهه پایداری :
فتنه خط قرمز ما برای رأی اعتماد است/جوانان با رفتاری مثل فرودگاه بهانه بدست کسی ندهند
3 آبان 1392 ساعت 17:09
جوانان متدین باید دقت کنند که مبادا رفتاری (رفتن به فرودگاه) از آنها سر بزند که بهانه به دست کسی بدهد. اگر از شرایط اطلاع داشتند، دلیلی نداشت بروند این کار را بکنند، ما هم نباید از این کارها بکنیم.
سخنگوی جبهه پایداری در گفتوگوی تفصیلی با مشرق گفت: مرزهای اصولگرایی و اصلاحطلبی پس از انتخابات به هم ریخت/ نگران روی کار آمدن ضدانقلابها هستیم/ رسانه نداریم چون پول نداریم/ اعتراض در فرودگاه بیفایده بود.اقدامات در فرودگاه را غیرضروری و بی فایده میدانم، خدمتی نکردند و بهتر از این میشد اعتراض را نشان داد؛ گو اینکه اکنون امت حزبالله بعد از نماز جمعه میروند راهپیمایی میکنند. جبهه پایداری انقلاب اسلامی جبهه سیاسی نوپایی است که از همان بدو تأسیس در ششم مردادماه سال 1390 و پس از واقعه معروف به خانهنشینی محمود احمدینژاد، با فراز و نشیب فراوان و حواشی متعددی همراه بوده است. این حواشی، با فرارسیدن موسم انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و انتخاب کامران باقری لنکرانی به عنوان نامزد این جبهه و سپس جایگزینی آن با سعید جلیلی، به اوج رسید. عدم همراهی این جبهه با سیاست انتخاب نامزد واحد اصولگرا که از سوی برخی از دیگر رقبای اصولگرای وی نیز تقویت شد، مرزبندیهای خاص با دیگر احزاب و جریانات اصولگرا و فراکسیونهای اصولگرا در مجلس، تغییر در اعضای شورای فقهی و خروج برخی اعضای اصلی از این جبهه، انتقاد از رویکردهای دولت یازدهم و مخالفت با برخی وزرای پیشنهادی رئیسجمهور و دهها موضوع دیگر، مسائلی است که اکنون با گذشت زمان و فرو نشستن برخی گرد و غبارها، راحتتر میتوان درباره آنها حرف زد. "سید امیرحسین قاضیزاده" سخنگوی جبهه پایداری انقلاب اسلامی، با تواضع و روی باز، دعوت "مشرق" را برای گفتوگوی تفصیلی پذیرفت و ساعتی را میهمان ما شد؛ شما هم میهمان این گفتوگوی تحلیلی و تفصیلی باشید. ***** * در ابتدای مصاحبه بپردازیم به بازخوانی جلسات رای اعتماد مجلس به کابینه یازدهم، آقای زاکانی بعد از جلسات رأی اعتماد به کابینه آقای روحانی بحثی را مطرح کردهاند در مورد لابیهای گسترده آقای باهنر در مجلس برای آقای زنگنه و دیگر وزرای کابینه یازدهم، چه اتفاقاتی در لابیهای مجلس برای رأی اعتماد به وزرا انجام گرفت؟ برنامه و ساختار فراکسیون اصولگرایان این بود که حداکثر هماهنگی را با فراکسیون رهروان ولایت در رابطه با رای اعتماد داشته باشد. در همین راستا، فراکسیون اصولگرایان برای ایجاد ارتباط و هماهنگی با رهروان، تلاش کرد تا آقای دکتر حدادعادل با آقای لاریجانی در این رابطه صحبتی داشته باشند. شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان با بعضی از اعضای شورای مرکزی فراکسیون رهروان نیز دراین زمینه صحبتی داشتند و تلاش شد که توافق نظری در این خصوص اتفاق بیفتد. اما شما وقتی که آرا را تجزیه و تحلیل میکنید، [رأی اعتماد] به سه ترکیب و یا سه جزء میرسید. یک 105 رأی میبینید و یک 120 رأی میبینید و یک 60 رأی، که این تفکیک نسبت مرز فتنه در آرای نمایندگان مشخص بود. در واقع از مجموع 285 رأیی که داده شده، یک 120 رأی و یک 105 رأی و یک 60 رأی میبینید که به نسبت مرز فتنه یعنی کسانی که ردپایی از آنها در فتنه دیده میشد و یا متهم بودند و یا اینکه بخشی از اتهامشان موضوع فتنه بود واکنش متفاوت نشان دادند. 120 رأی آنهایی هستند که به افرادی که اتهام فتنه دارند به هیچ یک رأی ندادند، و حدودا هشت نفر از وزرای پیشنهادی شامل این موضوع میشدند، 105 نفر به همه رأی دادند و بنایشان این بود که به همه رأی بدهند و 60 نفر باقیمانده به بعضیها رأی دادند و به بعضیها رأی ندادند. تکلیف 120 رأی و 105 رأی مشخص است، احتمالا 105 نفر کسانی هستند که قصد تشکیل فراکسیون اعتدال در مجلس را کرده بودند و موضع آنها حمایت کامل از دولت آقای روحانی بود. به نظر من آن 60 نفر کسانی هستند که وابستگیهای جریانی یا شخصی به برخی بزرگان اصولگرایان سنتی داشتند که موجب شد به آنهایی که به جریان اصولگرایی نزدیکتر بودند (نه اینکه خودشان اصولگرا باشند) رأی بدهند و بعضی دیگر رأی ندهند. طبیعتا این مجموعهای که آقای دکتر زاکانی فرمودند، شامل این 60 نفر میشود، یعنی مدیریت آن 60 نفر و تلاشی که بعضی از شخصیتها مثل آقای مهندس باهنر انجام دادند روی دایره این شصت نفر موثر بود که باعث شد بعضی از این افراد مثل آقای زنگنه و یا آقای آخوندی رأی بیاورند و آقای نجفی و آقای میلی منفرد رأی نیاورند. * تعداد نمایندگان فراکسیون رهروان ولایت که مسئله فتنه برایشان جدیتر بود چند نفر بود؟ با این تحلیل 20 الی 25 نفر از فراکسیون رهروان بودند که مسئله فتنه را اهمیت ویژه می دادند. * یعنی با فراکسیون اصولگرا در واقع شما چند تا رأی داشتید؟ ما روی هم 120 رأی داشتیم. * آن 60 نفری که شما فرمودید، همه زیر نظر آقای باهنر بودند؟ نمیخواهم این را بگویم. بالاخره نظر آقای باهنر برایشان مهم بود، البته تنها آقای باهنر نبودند. افراد دیگری هم بودند. * این 60 نفر نسبت به آقای لاریجانی و آقای باهنر چه تعاملی داشتند؟ آیا اختلاف نظری میان آقایان باهنر و لاریجانی وجود داشت؟ اعضای فراکسیون رهروان ولایت مجموعاً آقای لاریجانی را به عنوان لیدر خودشان قبول دارند پس بنابراین چه آن 25 نفر، چه آن 60 نفر و چه آن 105 نفر در موضعشان نسبت به آقای دکتر لاریجانی تفاوتی نمیبینیم، اما در موضوع اینکه تبعیت کامل داشته باشند در اعمال نظرات آنها در عرصه رأیگیری خب اینطور نیست، به هر حال برخی نمایندگان نظر مستقلی دارند، آنهایی که برای خودشان استقلال نظری دارند در مواقع مختلف خودشان تصمیم میگیرند. * اصلاحطلبان هم جزو این 105 نفر فراکسیون رهروان هستند؟ بله خیلی از دوستان اصلاحطلب هم عضو فراکسیون رهروان هستند، اگر به یاد داشته باشید طبق آماری که در اول دوره داده بودند 220 نفر اصولگرا به مجلس راه یافتند بقیه یا مستقل بودند و یا اصلاحطلب بودند، اما از 280 نفر نماینده مجلس 100 نفر عضو فراکسیون اصولگرایان شدند و 180 نفر هم عضو فراکسیون رهروان ولایت شدند، معنیاش این است که کسانی که میگفتند ما مستقل هستیم و یا اصلاحطلب هستیم در عضویت فراکسیون رهروان ولایت شدند. * با توجه به اظهارات جنابعالی، مشخص میشود که فراکسیون اصولگرایی به پنج تا شش نفر نمیخواست رأی اعتماد بدهد، این برداشت صحیح است؟ فراکسیون اصولگرا تصمیم گرفتند که به پنج نفر حتما رأی بدهند و به پنج نفر هم حتما رأی ندهند، پنج نفری که نمیخواستند رأی بدهند آقای زنگنه، آقای آخوند و آقای میلی منفرد، آقای نجفی، آقای سلطانیفر بودند که رأی نیاوردند و آن پنج نفری هم که بالاترین رأی را آوردند همان کسانی هستند که میخواستیم که حتما به آنها رأی بدهیم. بقیه وزرای پیشنهادی را هم به عهده تشخیص دوستان گذاشتیم. دلیل اینکه تصمیم گرفتیم به آن پنج نفر حتما رأی بدهیم و مشاهده کردید که رأی تاریخی آوردند که رأی این پنج نفر در طول انقلاب بینظیر است اینکه ما به دولت بگوییم که موضع تعاملی نسبت به دولت داریم. ما نمیگوییم چون رئیسجمهور کاندیدای ما نبوده است الان که رأی آورده است ما کلیت دولت را هم قبول نداریم، بحث ما سر عملکرد افرادی است که به عنوان وزرای پیشنهادی به مجلس معرفی شدند. ما هیچگاه نسبت به دولت موضع نگرفتیم، موضع ما نسبت به اشخاص بود و اگر دولت مثل آن پنج نفر که بیشترین آراء را کسب کردند، سایر افراد را هم معرفی میکرد فراکسیون اصولگرا حتما به آنها هم رأی میداد. همین دولت آقای روحانی که آقای دهقان، آقای رحمانی فضلی و آقای طیبنیا معرفی کرده است اگر آن ده تا پانزده نفر دیگر را حتی نه مانند آنها، مانند آقای پورمحمدی معرفی میکرد که دویست و اندی رأی دادند باز هم مجلس و فراکسیون اصولگرا به آنها رأی میداد، بخش اعظم فراکسیون اصولگرا به آنهایی که بالای 200 عدد رأی آوردند رأی دادهاند. * نمایندگان فراکسیون رهروان هم چنین نظری داشتند؟ در مورد سه وزیری رأی اعتماد نگرفتند، حتماً فراکسیون رهروان ولایت هم به آنها رأی ندادهاند که آنها افتادهاند و الان ما خوشحال هستیم که آن بخش اعظم این فراکسیون موضع اصولگرایانه گرفتهاند، حتی کسانی که تحت مدیریت آقای مهندس باهنر هستند هم به خیلی از این افراد مثل آقای میلیمنفرد رأی ندادهاند. ما اگر جنبه آقای زنگنه را بیان میکنیم بالاخره باید این جنبهاش را هم بیان کنیم، درست است که موضع اعضای فراکسیون رهروان در مورد آقای زنگنه را ما نپسندیدیم، اما موضع خوب آنها در مورد سه نفری که موفق به کسب رای اعتماد نشدند را می پسندیدیم و از این دوستان تشکر هم میکنیم. چون چارچوبها مشخص است اگر کسی دوباره از همان جنس معرفی شود فکر میکنیم، قطعاً مجلس باز هم رأی ندهد. * بعد از ماجرای رأی اعتماد، ظاهرا اختلافاتی در فراکسیون رهروان ولایت بهوجود آمده است، از رهروان ولایت کسی وارد فراکسیون اصولگرایی هم شده است؟ ببینید ما یک رویهای داریم این منطق را به رأی میگذاریم وقتی استقبال نسبت به آن بیشتر میشود اینطور فکر میکنیم که احتمالا این منطق پایدار و ثابت ما بیشتر مورد قبول واقع شده است. به نظرم در فراکسیون اصولگرایان رشد داشتیم. اقبالی که صحن علنی مجلس از مواضع فراکسیون اصولگرایان در جلسه رأی اعتماد نشان داد، رشد فراکسیون اصولگرایان را نشان میدهد. اما اینکه ما عضوگیری بکنیم و اعضایمان را زیاد کنیم را نرفتیم ثبت کنیم ولی این را نیز بگویم که کسانی هستند که در نظرات با فراکسیون اصولگرایی همراهی میکنند و در حال حاضر تعداد کسانی که ما را همراهی میکنند بیشتر شده است. * در حال حاضر برای رأی اعتماد به سه وزیر باقی مانده خط قرمزی هم وجود دارد؟ ما از اول هم گفته بودیم فتنه خط قرمز ما برای رأی اعتماد است، بیانیهای که فراکسیون اصولگرایان داد در همین خصوص بود، اعضای فراکسیون رهروان ولایت هم بارها مصاحبه کردند، سخنگویشان مصاحبه کرد و همین موضوع را تأکید کرد که فتنه خط قرمز است. بالاخره وقتی سخنگوی فراکسیون رهروان موضعی میگیرد ما به عنوان حرف فراکسیون برداشت میکنیم، سخنگویشان رسما اعلام کرد که فتنه برایشان مرز است و ما تعجب کردیم که چرا بعضیها که در فتنه نقش جدی و معلومی داشتند بعضی از دوستان در فراکسیون رهروان ولایت به آنها رأی اعتماد دادند، در حالی که جمعبندی کلیشان این بود که به آنها رأی ندهند و این سوال در حال حاضر مطرح است. * تخصص و کارامدی نزد نمایندگان مجلس در ماجرای رأی اعتماد، چه اولویتی داشته و دارد؟ خیلی مهم است. ما متأسفانه در این انتخابات از این نظر یک برگشت به عقب کردیم، به طوری که ما الان نگران این هستیم که ضدانقلابها سرکار بیایند یعنی داخل شاخصهای بدیهیتر گیر کردیم تا یک سطحی بالاتر را بخواهیم. مثل اینکه اول انقلاب است و انقلاب تازه به پیروزی رسیده است و یک عده با سابقه عضویت در حزب رستاخیز و کمونیست و دموکرات و... میخواهند بیایند و امور و کارهای مملکت را به دست بگیرند و ما باید نگران این باشیم که آنها نیایند تا بعد که ببینیم آن فرد چقدر کارآمد است یا کارآمد نیست چقدر توانمند است و یا توانمندی ندارد. ما در شرایط کنونی میخواهیم کار مملکت راه بیفتد و نمیخواهیم توقف ایجاد کنیم و اگر از آن زاویه بخواهیم نگاه کنیم بحثهای خیلی جدیتری است شاید، مجلس بخواهد محکم در این شاخصها بایستد که باید ایستادگی کند خوب تعداد بیشتری از افراد کابینه رأی نمیآوردند، مجلس خیلی تنازل کرده است. * برخی معتقدند که برخی اظهارنظرهایی که از بعضی از وزرا شنیده میشود از حوزه تخصصیشان دور است و مشخص میشود که وزیر خیلی به این مباحث احاطهای ندارد؟ چرا چنین وزرایی تأیید صلاحیت شدند؟ بحثی که در مورد کارآمدی فرمودید، خب ما در همین زمینه دو سه وزیری را مشاهده می کنیم که از یک حوزه تخصصی دیگری برداشتهاند و در یک حوزه دیگر گذاشتهاند. تمام آن اتهامات و درگیریهایی که مجلس با آقای احمدینژاد داشت به طریق اولی در این دولت، آدم شاهد است که تکرار میشود. دولت اصرار بر استفاده از افرادی را دارد که یا افکار عمومی با آنها مخالف است و یا مجلس؛ مثل حکمی که برای معاونت پارلمانی زده شده است، مثل حکمی که برای نجفی زده شد. مگر دعوای ما با آقای احمدینژاد سر چی بود؟ سر این بود که ما میگفتیم آقای احمدینژاد برای حفظ چند نفر مملکت را به چالش کشاندید، الان هم آن قضیه دوباره تکرار در حال تکرار است، استفاده از افرادی به غیر از تخصصهای خودشان یکی از معضلات ما بود. ما برای چه چیزی در دوره قبل به آقای علیآبادی برای وزارت نیرو رأی ندادیم، آقای علیآبادی حزباللهی بود، اصولگرا بود. ما به ایشان رأی ندادیم چون میگفتیم معنی ندارد شخصی را از ورزش بیاورید داخل وزارت نیرو استقرار دهید. حتی مجلس اصولگرا آن سختگیریی که نسبت به دولت اصولگرا داشت، آن سختگیری را در مورد دولت غیراصولگرا کنار گذاشته است و این انصاف رسانهها است که باید این مسئله را بازبینی کنند و به علت آن پی ببرند که چرا اینطور شده است. علت شکست اصولگرایان در این دوره از انتخابات نیز همین درگیری مداوم مجلس و دولت با هم بود که مردم را خسته کرد، حقیقت ماجرا این است. * درباره رأی اعتماد به سه وزیر پیشنهادی، پیش بینی جنابعالی چیست؟ نظر مجلس درباره وزرای پیشنهادی چیست؟ آیا اصولگرایان جلسهای برای بررسی سوابق این افراد تشکیل دادهاند؟ هنوز وارد جزئیات بررسی سوابق این افراد نشدهایم، قرار است فراکسیون اصولگرایان جلسه بگذارند با توجه به دانستهها افراد و اطلاعات به دست آمده، تصمیم بگیریم؛ بنابراین من نمیتوانم بگویم که ما به این سه نفر رأی می دهیم یا نه. چون فراکسیون هنوز در موردشان تصمیم نگرفته است. * با توجه به اینکه سه ماه از تشکیل دولت گذشته و اسامی این اشخاص در رسانهها مطرح بودهاند، نظر کلی مجلس درباره این افراد چیست؟ اسمی از آقای فرجیدانا نبوده است، در رابطه با عملکرد مابقی نیز فقط می توانیم به اظهارنظر در مورد عزل و نصبهای شان بپردازیم، با توجه به زمان گذشته، عملکرد معنی ندارد و نمی توانیم بگوییم عملکرد خوب بوده یا بد بوده است. عمل مثبتی در آن حوزه انجام داده اند یا نه؟ تنها نکتهای که میماند و ما بتوانیم قضاوت کنیم این است که از چه کسانی استفاده کردهاند، در این مدت یا چه تغییراتی دادهاند. این را میشود بحث کرد. بنابراین یکی سابقه این افراد است. به خصوص ارتباطشان با فتنه و میزان فعال بودن آنها. دوم تیمی که به کار گرفتهاند. آیا این تیم، تیم کاری و ایمانی هست یا خیر؟ سؤال پیرامون سه وزیر پیشنهادی بسیار زیاد هست و فکر نمی کنم هیچ کدام از این سه بزرگوار کار ساده ای داشته باشند، منتهی شرایط شان با همدیگر متفاوت است. یعنی بعضی ها سؤالات بیشتری پیرامون شان وجود دارد. بعضی ها کمتر. نکته دوم این که رفتار دولت به خصوص در نصب استاندارها، حساسیت هایی را در مجلس ایجاد کرده است. و بعد هم منصوب کردن بعضی از افراد همچون متحصنین مجلس ششم به عنوان معاونان وزیر، مدیران اجرایی که دوران اصلاحات در همراهی با متحصنان و مقابل نظام از مسؤولیتشان استعفاء دادهاند، از مسائلی است که مجلس به سادگی از کنار آن عبور نخواهد کرد. دور اول مجلس با خوش بینی به وزراء رأی داد، یعنی بنایش را بر صحت گذاشت مگر اینکه افرادی واقعاً مشکل داشتند ولی با گذشت زمان، دولت مقداری از آن خوش بینی را که در دور اول بوده، از بین برده است. ظاهراً اکثر انتصابات این دولت، اصلاحطلبانه است. خروجی دولت به سمت جریان اصلاحات و آقای هاشمی است و این مسائل نگرانی مجلس را تشدید کرده است. عملکرد سایرین به خصوص در حوزه انتخاب استانداران هم نگرانیهای مجلس را افزایش داده است؛ این را اضافه کنید به حوادثی که الان حول و حوش مذاکرات دارد در حال انجام است، اخبار ضد و نقیضی که شکل می گیرد و طبیعتاً عموم مجلس را در موضع ابهام و انتقاد گذاشته است. در فضای فعلی، شما کمتر موضع همراهی از مجلس می بینید. بیشتر موضع، موضع ابهام و یا انتقادی است. در مجموع، فکر میکنم شرایط این سه نفر نسب به قبل سختتر شده است به جای اینکه آسانتر شود. یعنی گذر زمان کارها را سادهتر نکرده بلکه سختتر کرده است. * پیشبینی میکردید آقای توفیقی معرفی نشوند؟ دولت کار عاقلانهای کرد، آقای توفیقی وضعیتش مشخص بود، مگر اینکه می خواستند شخصی را بفرستند روی مین بنابراین میبایست سه ماه دیگر با سرپرست وزارت علوم را اداره میشد. * در انتخابات ریاست جمهوری، تصور میکردید نامزد جبهه پایداری به این میزان رأی بیاورد؟ رفتارشناسی مردم ایران در انتخابات یک بحث جدی جامهشناختی دارد، تحلیلی که من انجام میدهم برداشت خودم است و اصراری هم نمیکنم که درست است؛ اما برای این موضوع قرائنی دارم که میگویم. ما خلأ یک حزب و جریان سیاسی دارای برنامه و دارای نیروی اجرایی همچون حزب جمهوری اسلامی ایران را که رئیسش شخصیتی مثل شهید بهشتی است و برنامههایش در عرصههای مختلف مشخص است، احساس میکنیم. بنابراین ما کانونهای مولدی برای اینکه اعتماد عمومی را نه به اشخاص بلکه به برنامهها و جریانها ایجاد کند، نداریم؛ مفاهیم کلی تحت عنوان اصلاحطلبی و اصولگرایی داریم که این مفاهیم هم در افکار عمومی به شدت به هم ریخته است. چون بسیاری از شخصیتهای اصولگرا میآیند و در صحنه سیاسی کشور حرفهای اصلاحطلبانه میگویند. در سامانه فکری شما آقای جنتی به عنوان وزیر ارشاد یک شخصیت اصولگرا محسوب میشود اما صحبتهایی که میکند در حوزه فرهنگ و هنر اصلاحطلبانه است به همین خاطر شما از این نوع صحبتها تعجب میکنید؛ پس بنابراین مرزهای اصولگرایی و اصلاحطلبی به هم ریخته است بخصوص در انتخابات مجلس نهم این شدت گرفت. برخی شخصیتها محوریت جریانات شدند، در صورتی که جریانها بایستی محور قرار گیرند و شخصیتها تابع آن باشند. یک سری افراد به نام آقای دکتر احمدینژاد، به نام آقای دکتر لاریجانی، به نام آقای دکتر قالیباف اینها شدند محور جریانسازی، شدن شخصیتهای سیاسی و یک سری هوادار برای خودشان پیدا کردند، البته در طول دو سال گذشته تلاشی در بین اصولگرایان و اصلاحطلبان اتفاق افتاد که دوباره جریانات بازسازی شوند اما در حال حاضر ما مخلوطی بین این دو را داریم؛ در چنین فضایی مردم براساس برهان خلف تصمیم میگیرند. یعنی از وضع موجود ناراضیاند از وضع اقتصادی، فرهنگی، سیاسی ناراضیاند و آن کسی که بیشتر مخالف این وضع شناخته شود، مردم به او رجوع میکنند، این را در رأی به آقای هاشمی رفسنجانی، در رأی به آقای خاتمی و در رأی به آقای احمدینژاد هم میبینیم. یعنی رأی به آقای احمدینژاد، رأی نه به آقای هاشمی بود و رأی به آقای خاتمی هم رأی نه به آقای هاشمی بود. چون آقای ناطق به عنوان کاندیدای وضع موجود تلقی شد، مردم بر اساس برهان خلف به کاندیدای مخالف وضع موجود رای دادند. درست مثل اینسری که آقای جلیلی به عنوان کاندیدای وضع موجود جا انداخته شد و گفتند که اگر بخواهد وضع موجود ادامه پیدا کند نمادش آقای جلیلی میشود، به این صورت در افکار عمومی جا انداختند و به آقای دکتر روحانی به عنوان مخالف وضع موجود رأی داده شد. این اتفاق نه رای به اصلاحطلبی است و نه رأی به اعتدال است، مردم براساس برهان خلف تصمیم گرفتند که به آقای روحانی رای دهند. به نظرم، با همین شرایطی که پیش میرود، با همین رفتاری که در حال حاضر دولت پیش گرفته است بخواهد ادامه بدهد و همچنین احزاب همین وضعی را داشته باشند که الان دارند، باز مردم چهار یا هشت سال دیگر بر اساس برهان خلف رأی خواهند داد. * شما تصور میکردید که نامزد جبهه پایداری در انتخابات این مقدار رأی را بیاورد؟ و توقعی که از نتیجه انتخابات داشتید منطبق بر واقع بود؟ نگاه کنید ما به طور اصولی نامزدی تحت عنوان جبهه پایداری در انتخابات نداشتیم. * یعنی شما آقای جلیلی را نامزد جبهه پایداری در انتخابات نمیدانید؟ من عرض کنم که جبهه پایداری رویکردش یک رویکرد تکلیفی است چهار استراتژی، 9 ماه قبل از انتخابات برای خودمان تعریف کردیم. اول، اینکه ما گزینه داشتیم. دوم، ما به گزینه اصلح در وضع موجود برسیم. سوم، اگر به گزینه اصلح نرسیم، گزینههایی همتراز باشند که بتوانیم معرفی کنیم. چهارم، از یک کسی یا جریانی احساس خطر بکنیم. مثلا فرض کنید سال 88 است ما اصلا با آقای احمدینژاد کاری نداریم ولی از طرف جناح فتنه احساس خطر میکنیم، وظیفهمان این است نسبت به وضع پیش آمده احساس خطر کرده و مردم را هوشیار کنیم. ما سعی کردیم موضوع اول شکل بگیرد که شکل نگرفت، یعنی آقای دکتر لنکرانی به عنوان گزینه اصلح جبهه پایداری در وسط ماجرا از صحنه کنار رفت، آقای دکتر جلیلی هم به خاطر دعوت ما نبود که آمد و پا به عرصه گذاشت ایشان براساس تشخیص خودشان به عرصه آمدند. آقای جلیلی تشخیص دادند که بیایند و مستقل هم آمدند و نخواستند به عنوان وابسته به یک جریان فکری - سیاسی در عرصه انتخابات شرکت کنند. شما این تفاوت را بین آقای عارف و آقای روحانی هم میبینید، آقای روحانی از اول میگفتند که من مستقل هستم، درست است که کسانی از ایشان حمایت میکردند ولی ایشان خودشان را مستقل میدانستند، آقای عارف میگفتند که من اصلاحطلب هستم و گزینه اصلاحطلبان هستم. برای اینکه این موضوع به اصطلاح در ذهن جا بیافتد این مقایسه شاید مقایسه خوبی باشد؛ ما در مورد آقای جلیلی استراتژی دوم را انتخاب کردیم، یعنی ما گزینه نداشتیم و در بین هشت گزینه موجود بررسی کردیم و انتخاب کردیم. * یعنی گزینه رسمی شما آقای لنکرانی بود؟ بله، اگر آقای دکتر لنکرانی میآمدند میتوانستیم بگوییم که جبهه پایداری گزینهای معرفی کرده است اما در مورد آقای جلیلی ما گزینه اصلح را انتخاب کردیم. اگر آقای جلیلی نبود احتمالا از آقای حداد حمایت میکردیم اگر آقای حداد نبود شاید به استراتژی سوم میرسیدیم، مثلا میگفتیم به اصولگرایان موجود رأی بدهید. * به چه کسی میرسیدید؟ چون در این مورد بحث نکردیم من نمیتوانم به شما چیزی بگویم. ولی قطعا در آنجا میگفتیم که بین دو اصولگرایی که وجود دارد به یک کدام رأی بدهید یا اینکه تلاش میکردیم اجماعی میان اصولگرایان باقی مانده صورت بگیرد، البته آقایان در آن ائتلاف سه نفره حرفشنوی از ما نداشتند که به مشورتهای جبهه پایداری گوش بدهند ولی در هر صورت ما میگفتیم که از بین اصولگرایان به یکی رأی بدهید. اما در مورد آقای جلیلی، برای ما استراتژی دوم اتفاق افتاد یعنی ما ارزیابی کردیم به همین خاطر هم یک فاصله 10 روزه بین انصراف آقای دکتر لنکرانی و معرفی رسمی آقای دکتر جلیلی به عنوان کاندیدای مورد حمایت جبهه پایداری افتاد. آن 10 روز زمانی بود که جبهه پایداری موضوع را ارزیابی میکرد بخصوص وقتی با آیتالله مصباح جلسه گذاشتیم و نظر ایشان را گرفتیم، تقریبا 10 روزی طول کشید که پس از آن جلسه تصمیم نهایی را اعلام کردیم. حالا اینکه شما سوال می پرسید که آیا تصور میکردید که 4 میلیون رأی میآورید یا نه پاسخ متفاوت است. نگاه کنید ما هیچ محاسبه سیاسی در کارمان نیست به همین دلیل هم محکوم هستیم، در حال حاضر محکومیت جبهه پایداری در رفتار سیاسیاش این است که به پیروزی فکر نمیکند به همین خاطر وحدتشکنی میکند و اعتراض دیگران این است که اگر شما محاسبه سیاسی بکنید جور دیگری رفتار میکنید. * نظر شما درباره نقدی که به جبهه پایداری درخصوص وحدت شکنی وجود دارد، چیست؟ مجلس نهم مجلس اصولگرا است و 220 نفر از اصولگرایان در فرآیند وحدت به مجلس آمدند 50-60 نفر از آنها بیشتر از جبهه پایداری نیستند خیلی از آنها نیز مشترک بودند، یعنی اگر بخواهیم بگوییم که فقط و فقط از جبهه پایداری به مجلس آمدهاند شاید 25-30 نفر باشند؛ پس در یک ساز و کار وحدتی 220 نفر نماینده اصولگرا به مجلس آمدند، این 220 نفر منهای 180 نماینده ای که از جبهه متحد به مجلس آمدند و جبهه متحد با همین نگاه از آنها حمایت کرده است الان رفتارشان در مجلس اصولگرایانه است؟! اگر هست چرا باز این اتفاقات میافتد؟ این تئوری صالح مقبول کمر انقلاب را 30 سال است که دارد میشکند، چون ما همیشه به آدمهایی تنازل کردهایم که این اشخاص خودشان را توانستهاند بهتر به ما معرفی کنند و شهرتی دست و پا کنند و هیچ تعهد روشنی به یک تفکر متقن سیاسی از خود نشان نمیدهند و همین اشخاص هستند که در دقایق 90 سیاسی چرخش میکنند. حالا اختلافات ما در مجلس بعضا بین دو اصولگراست که ما با آن کاری نداریم، ولی شما در حال حاضر شورای شهر تهران را ببینید این افرادی که چرخش کردند به یک اصلاحطلب مارکدار در شورای شهر رأی دادند، مگر با عنوان اصولگرایی نیامده بودند؟ شما سوال میکنید چرا در مجلسی که دست اصولگرایان است، به زنگنه رأی اعتماد میدهند؟ بالاخره فتنه مرز اصولگرایی است یا نه؟ فتنه مرز روشن اصولگرایی است، مرز روشن انقلابی و ضد انقلابی بودن است. آن کسی که در جریان فتنه فعال بوده است ضدانقلاب است، چون تا مرز براندازی رفته است و دنبال براندازی بوده است اما زورش نرسیده است که براندازی را انجام دهد، این خیلی روشن است. همان اتفاقی که مدتی پیش در شورای شهر تهران افتاد را مرور کنید، اگر اصولگرایانی که در لیست اصولگرایان بودهاند و توسط اصولگرایان رأی آوردند و به شورای شهر رفتند، اگر به آقای مسجدجامعی رأی نمیدادند الان آقای مسجدجامعی رئیس میشد؟ شما باز هم میگویید از این تیپ اشخاص باید حمایت کنیم که آنها بروند در دقایق 90 با زدوبند و فشار و... چرخش کنند. ما اصلا معتقد به این روش نیستیم، نباید مردم را گول بزنیم مردم می خواهند به آرمان اصولگرایی رأی دهند ولی متاسفانه ما به آنها مصداق اشتباهی معرفی میکنیم. ما اگر شفاف و خالص با مردم صحبت کنیم، آنها مطمئنا اعتماد می کنند، الان بله اقلیت هستیم، حتما شفاف بودن هزینه دارد ولی مردم وقتی انسجام در فکر و روش ما ببینند بعد از 10-12 سال اعتماد میکنند. ولی ما قاطی میکنیم مخلوط میکنیم، آدرس را اشتباهی میدهیم، چرا مردم از ما برمیگردند؟ چرا مردم از ما برگشتهاند؟ چرا مردم به اصولگرایان در همین انتخابات «نه» گفتند. بهخاطر اینکه ما چهرههایی را به عنوان اصولگرا به مردم معرفی کردیم که در آرمانشان اصولگرا نیستند، در رفتارشان اصولگرا نیستند. بعد مردم فکر میکنند اصولگرا یعنی همین! مثل آن چیزی که از اسلام به مسلمین داریم ارائه میکنیم. شما بروید به جهان غرب، اسلام را به رفتار وهابیهای سلفی میشناسند، آیا اسلام این است؟ منطق ما در عملیات سیاسی این است؟ به نظرم ما در ابتدای کار حتما در اقلیت هستیم، حتما این حرفهای ما مخاطبان خاص خواهد داشت، اما، اگر ما اصرار داشته باشیم به معرفی چهرههای منطبق بر آرمان و مردم لذت مدیریت آنها را بچشند، مدیریت جهادی، انقلابی، ایمانی را بچشند، صداقت در رفتار، پاکدستی را ببینند حتما آن را تایید خواهند کرد و به آن روی خوش نشان خواهند داد. البته خود جبهه پایداری گاهی اوقات در تشخیص مصادیقش اشتباه میکند، نمیخواهم این موضوع را رد کنم؛ اما بنای جبهه پایداری بر این است که به سمت معرفی مصادیق صحیح حرکت کند. ما برای این کار برنامه اجرایی داشته باشیم، حالا چه کار کنیم، چهقدر از سوابق را اندازهگیری کنیم، چه آزمونهایی داشته باشیم، چه معیارها و شخصیتهایی داشته باشیم که در تشخیص مصداق کمتر اشتباه کنیم. که این دو تا بحث است. * شما در اظهاراتتان در حاشیه یکی از جلسات دانشجویی فرموده بودید که ما توان اجرایی آقای جلیلی را تضمین نمیکنیم، واقعا با این پیش فرض از آقای جلیلی حمایت کردید؟ انتشار آن مصاحبه کار صحیحی نبود؛ کار غیراخلاقی یکی از سایتها بود، برای اینکه من سخنرانیام که تمام شده بود داشتم میرفتم که دو، سه نفر از دوستان جلوی ما را گرفتند و یک آقایی هم کنار ما ایستاد من هم چیزی در دستانش ندیدم که ضبط کند، بعد از ما پرسیدند شما چرا آقای لنکرانی را بر آقای جلیلی و زاکانی ترجیح میدهید؟ من در پاسخ گفتم که سابقه اجرایی آقای لنکرانی برای من روشنتر است، همین. * بعد از این که آقای لنکرانی به هر دلیلی انصراف دادند و با توجه به ابهام در سابقه اجرایی آقای جلیلی در 10 روزی که جبهه پایداری در حال بررسی بود، با توجه به سوابق روشن آقای حداد، چرا آقای جلیلی را نماینده گفتمان انقلاب اسلامی است معرفی کردید؟ مگر آقای حداد حرفی غیر از گفتمان انقلاب اسلامی میزدند؟ نگاه کنید این بحث، خیلی بحث طولانی و پرچالشی بین خود ما بود، ما بالاخره باید به یک جمعبندی میرسیدیم یا باید اظهارنظر نمیکردیم، که عدم اظهارنظر برای یک جریان سیاسی غلط است؛ آقای حداد در بین گزینههای ابتدای ما بود، ایشان جزء پنج گزینه اول جبهه پایداری بود، اما ما روی آن ائتلاف سه نفره حرف داشتیم، آن ائتلاف یعنی اینکه آقای حداد در نهایت باید کنار میرفت. آقای حداد ما را گره زد به یک موضوعی که از نظر ما مبنای سازو کار آن درست نبود، حالا این جای بحث دارد که چرا میگوییم مبنائا درست نبود و قابل استناد نبود. پس یک وضعیت مبهمی را آقای حداد برای ما ایجاد کرده بودند، در این خصوص که آقای حداد میماند یا نمیماند؟ فرض کنید که آقای جلیلی هم کنار برود، آقای حداد هم کنار برود، ما را منتقل میکند به وضعیتی که آن وضعیت برای ما ناخواسته بود. یک مسئله جدی دیگر درخصوص آقای حداد وجود داشت و ما با آن مشکل داشتیم، تیمهای اقتصادی، روشهای اقتصادی و کسانی که تئوریهای اقتصادی دولت آینده را بر فرض اینکه آقای حداد رئیسجمهور بشود تهیه و تدوین میکردند. خوب تیم اقتصادی که مورد تایید ما بود مثل آقای داوودی، آقای درخشان، آقای زاهدیوفا و امثال اینها بودند که اختلافنظرهای جدی با تیم اقتصادی آقای حداد داشتند، مثلا حاج احمد توکلی و اقای نادران و... از جمله کسانی بودند که تئوری های اقتصادی تیم آقای حداد را در دولت آینده می دادند و ما اختلافنظرهای جدی با آنها داشتیم و این اختلافات را هم در برخورد دولت آقای احمدینژاد می توانید مشاهد کنید، مثلا در مسئله هدفمندی و بحثهای دیگر. مثلا طرح تثبیت قیمتها که به نظر من خیلی به اقتصاد کشور صدمه زد دوستان ما در مجلس سوم طرح آوردند و به تصویب رساندند و مشکلات زیادی برای کشور درست شد. من در این حوزه صاحبنظر نیستم فقط بحثهایی را که به گوشم رسیده را منتقل میکنم، باید از خود دوستان اقتصادی بپرسید که با هم بحث کنند و ببینند چه چیزی اشتباه و چه چیزی درست بوده است. بنابراین دو موضوع وجود داشت. در رابطه با آقای جلیلی بحث ما درباره معیارها سابقه اجرایی به این معنایی که شما میگویید، نبود ما مرزمان، مرز گفتمان انقلاب بود. در مرز گفتمان انقلاب هم ما فقط دو نفر کاندیدا داشتیم یعنی آقای جلیلی و آقای حداد بودند و باید از بین این دو نفر یکی را انتخاب میکردیم، اگر از این دو نفر عبور میکردیم خیلی مرز بین اصولگرایانی که باقی میماندند و اصلاحطلبان و تیم آقای هاشمی کمرنگ و محو میشد و شما دیگر مرز روشنی نمیدیدید، چه در حرفهایی که میزدند و چه در استراتژیهایی که ارائه میکردند و چه در برنامههایی که ارائه میکردند. همه آنها میگفتند که ما ولایت فقیه را قبول داریم، برنامههای سیاسیاشان با هم چهقدر تفاوت داشت، برنامه حوزه فرهنگشان چهقدر تفاوت داشت، حوزه اقتصادشان چهقدر تفاوت داشت. همه آنها حوزه اقتصادشان «توسعهگرا» بود، همه آنها رفتار ما را در حوزه سیاست خارجی تهدید فرض میکردند، چیزی که رهبرانقلاب آمدند بعد از انتخابات جواب دادند. شما مناظرات را دوباره دوره کنید، تفاوت تیمهایشان را مرور کنید. فرضا اگر یکی از اصولگرایان محترم هم رئیس جمهور میشد خیلی تیمش با کاندیداهای جناح مقابل تفاوت نداشت، احتمالا به جز همین چهار پنج نفری که در فتنه درگیر بودند با کمی تغییرات تیمی مشابه کابینه فعلی دور هم جمع میشدند، بالاخره حجم زیادی از دولت را بعضی از اصلاحطلبهای معتدل و اشخاص وسط تشکیل میدادند و ما با این موضوع مشکل داشتیم، ملاک ما این است که وقتی یک کسی نماد یک چیزی میشود رفتار و عملش هم مبتنی بر آن باشد آن اطمینان را که آقای حداد و آقای جلیلی برای ما ایجاد میکردند آنهای دیگر برای ما ایجاد نمیکردند. * یعنی تنها دلیل عدم رسیدن جبهه پایداری به آقای حداد، این بوده است که ایشان شما را به یک ائتلاف گره زده است؟ نمیشد خارج از ائتلاف به عنوان یک شخص حقیقی از ایشان حمایت میکردید تا در افکار عمومی موج حمایتی از آقای حداد ایجاد شود؟ ما چند نفر را با هم مقایسه کردیم آقای فتاح، آقای جلیلی، آقای لنکرانی، آقای حداد و آقای میرکاظمی. اینها را با هم مقایسه کردیم بعضی از آنها حاضر نشدند که بیایند، بعضی از آنها میگفتند که اصلا حرفش را هم نزنید، اسمم را مطرح نکنید من راضی هم نیستم، آقای فتاح گفتند که آقای لنکرانی نسبت به من اصلح هستند چرا سراغ من آمدید، بالاخره قضیه آقای حداد این بود که ایشان وارد ائتلافی شدند که برای ما روشن بودکه اختلاف بین این سه نفر خیلی زیاد است و آنها اختلاف گفتمانی با هم داشتند. آقای دکتر لاریجانی که الان رقیب آقای حداد در مجلس مطرح میشدند جزء حامیان جدی آقای قالیباف بودند، فراکسیون رهروان ولایت که در رقابت با فراکسیونی که رئیسش آقای حداد هستند در مجلس شکل گرفته بود عمدتا طرفدار آقای قالیباف بودند، همین فراکسیونی که الان از داخلش صد نفر طرفدار اعتدال درمیآیند. ما میگوییم که اصلا جنس آقای حداد تفاوت داشت؛ در آن ائتلاف سه نفره، یک نفر نماد اصولگرایی سنتی بود و یک نفر به قول خودش اصولگرای اصلاحطلب بود و یک نفر هم یک اصولگرای شش دانگ بود. عملکرد این سه نفر در فتنه را با هم مقایسه کنید این سه نفر سه جور رفتار متفاوت داشته بودند، مثلا آقای حداد سینه سپر کرد و به میدان آمد و سخنرانی کرد، یک نفر نه سیخ بسوزه نهکباب، یک نفر هم اگر حرفی میزد به نفع فتنه صحبت میکرد. این سه نفر جنسشان با هم یکی نبود، در جریانات سیاسی نمیتوان براساس احتمالات تصمیم گرفت. * شما با این مبنا که اگر در انتخابات امر بین اصلاحطلب و اصولگرا دایر شود، دیگر نامزدهای اصولگرا به نفع کسی که رأی بیشتری در میان اصولگرایان داشت، از میدان رقابت خارج شوند، موافق هستید؟ جبهه پایداری این مبنا را قبول دارد؟ اگر اصولگرایی عملی باشد یعنی توحیدش، توحید فعلی باشد، عملی باشد قبول داریم، اما فرض کنید من بیایم حرف اصولگرایی بزنم اما رفتارم اصلاحطلبانه باشد، تیمم اصلاحطلب باشد، کارکردهایم به نفع اصلاحات باشد، خب ما این را قبول نداریم که اصولگرایی است. اصلا مشکل ما با آقای احمدینژاد هم همین بود، او افراد دو نقش را در کنار خود جای داده بود. اشخاصی که با هاشمی بودند، با موسوی بودند، با خاتمی هم بودند در دولت احمدینژاد هم بودند، تمام این مسائل مالی و فسادهایی هم که مطرح شد اگر دقت کنید زیر سر همین افراد بود. شما شناسنامه افرادی که در این حلقه هستند را نگاه کنید عمدتا اینجوری هستند، ما با این تلقیها و رفتارها مشکل داریم، به نظر ما یک فرد اصلاحطلب تمام عیار از این افراد فرصتطلب بهتر است، چون تکلیفش با مردم روشن است مردم می فهمند چه انتخابی کردند، میفهمند که درست فکر کردند یا غلط فکر کردند ولی کسی که تدلیس میکند، چهره خودش را پنهان میکند، آدرس اشتباهی به مردم میدهد، خیانت بزرگتری به مردم میکند. ما میگویم اصولگرایی، به حرفهای اصولگرایانه زدن نیست به رفتار اصولگرایانه است. هر کس رفتارش اصولگرایانه باشد من استدلال شما را در موردش قبول دارم. * با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر وحدت در دایره اصولگرایی، جبهه پایداری از ابتدای تشکیل شدنش تا به حال با چه کسانی یا چه گروههایی وحدت داشته است؟ نگاه کنید در همین مجلس اخیر که مرز بین طرفداران ناب انقلاب و کسانی که مقداری سکوت می کنند، (حالا از لفظ ناب انقلاب استفاده می کنیم ممکن است به یک سری از دوستان بر بخورد، مرز بین سکوت و عدم سکوت بگوییم بهتر است) خب در این مجلس ما چیزی تحت عنوان فراکسیون انقلاب اسلامی، فراکسیون جبهه پایداری و امثال اینها در مجلس درست نکردیم و زیر چتر آقای حداد رفتیم که روش ما را قبول ندارد. غیر از این است؟! ما ادعایی کردیم؟ چیزی خواستیم؟ ببینید جایی که ما اعتماد پیدا میکنیم به اینکه، اینها در روش و در مبنا واقعا رفتارشان منطبق بر آرمانهای انقلاب است قطعا از خودگذشتگی میکنیم. در مورد آقای جلیلی هم همینطور بود، ما اصرار نکردیم بر چیزی که خودمان قبول نداریم. ما در مورد آقای جلیلی با خیلیها وحدت کردیم و با خیلی از جریاناتی که حتی جبهه پایداری را قبول ندارند به وحدت رسیدیم. * میشود نام ببرید؟ مثل عدالتخواهها. * یعنی جبهه پایداری با عدالتخواهها، از لحاظ مبنایی مشکل دارد ولی در ماجرای انتخابات روی گزینه واحدی به توافق رسیدید؟ یعنی ما روی گزینه نهایی توافق نظر پیدا کردیم. آنها خیلی به ما نقد دارند، مگر آقای سلیمینمین کم نقد میکند. اما سر گزینه نهایی ما از آنها حمایت کردیم. اگر ما احساس کنیم نظام یک جایی نیاز به کمک دارد بدون ذرهای مطالبه قطعا در راستای حمایت انقلاب عمل میکنیم و همیشه هم از خودگذشتگی کردهایم. هیچوقت دیگران را دعوت به خود نکردیم که مثلاً بیایید به گزینهای که ما میگوییم رأی بدهید و تا به الان اینطوری بوده است. آیا برای ریاست فراکسیون اصولگرایان آقای مرتضی آقاتهرانی نمیتوانست کاندیدا شود؟ ولی چون چون آقای حداد حضور داشت ایشان حتی کاندیدا هم نشد. * به نظر شما آقای آقا تهرانی رای می آورد و توان مدیریت فراکسیون اصولگرایان را داشتند؟ حالا آن بحث دیگری است. نگاه کنید که ما چرا به آقای حداد رسیدیم؟ چون ما احساس کردیم آقای حداد مثل آن چیزی است که حزب جمهوری اسلامی به آقای رجایی رسید. آقای شهید بهشتی گفت: درست است که آقای رجایی از حزب ما نیست؛ اما کسی که بهتر این کار را میتواند اداره کند آقای رجایی است، ما هم دیدیم آقای حداد بهتر میتواند اداره کند، با اینکه آقای آقاتهرانی دبیرکل جبهه پایداری هستند ما از آقای حداد حمایت کردیم. این فکرها که ما باید گزینه خودمان را به جای آقای حداد قرار دهیم، اصلا در ذهن ما نبود و نیست؛ این رفتار در بقیه جریانات سیاسی واقعا کمرنگ دیده میشود، نگاه حزبی و باندی در داخلشان خیلی قویتر است. * با توجه به تاکید مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با دانشجویان مبنی بر اینکه «آرمانگرایی باید معطوف به نتیجه باشد، نمیشود آرمانگرا بود ولی نتیجه را نگاه نکرد»، آیا شما این نقد به جبهه پایداری در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را قبول دارید که نتیجهگرایی را در تصمیمات سیاسی خود جای نداد؟ خود شما به به عنوان یکی از اعضای جبهه پایداری آیا نقدی به عملکرد این جبهه در عرصه انتخابات دارید؟ در مبانی نه ولی در مصادیق بله. مصادیق ممکن است ما یک کمی مثلا فرض کنید که در تشخیص افرادی که معیارها را باید تعیین میکردند، مصادیق را باید تشخیص میدادند باید رفتار بهتری میداشتیم. این عملکرد را در مشهد چون دست خود ما بود، انجام دادیم و لیست جبهه پایداری هم در مجلس و هم در شوراها اکثریت پیدا کرد. ما در مجلس از کسی مثل آقای مهندس بنیهاشم حمایت کردیم که ممکن است اصلا رابطهای با جبهه پایداری ندارد اما ایشان را گزینه اصلح اصولگرا دیدیم و به مردم معرفی کردیم، ایشان به آقای باهنر خیلی نزدیکتر است تا با جبهه پایداری. در همین دوره شورای شهر مشهد از 25 نفر 19 نفر از لیست جبهه پایداری در مشهد رای آورد. حدود چهار، پنج نفر از کسانی که رأی آوردند از افراد جبهه پایداری هستند در حالی که بقیه لیست ما شامل افراد متدین و باسابقهای است که دوستان ما در بین گزینهها، آنها را به عنوان اصلح تشخیص دادند و هیچ تعلق خاطری به جبهه پایداری ندارند. البته شاید در شهرهای دیگر دوستان ما دقیق عمل نکرده باشند ولی ما در فارس هم شاهد همین رویکرد هستیم و دوستان ما الحمدلله موفق بودند، من نمیدانم مثلا در یزد، هرمزگان و... هم اینطوری بوده است یا نه. بالاخره تجربه رایآوری و رقابت هم کار مشکلی است. یعنی بخصوص با این پدیدههایی که در کشور دیده میشود. آقای روحانی در نظرسنجیهای ابتدایی که میخواستیم تصمیم بگیریم، کجای معرکه بود، آقای احمدینژاد دوره قبلش کجا بود، آقای خاتمی دوره قبلش کجا بود، یک جریان سیاسی که نمیتواند تمام تصمیماتش را برای سه روز آخر بگذارد. شما فرض کنید هیچ گزینهای معرفی نکنیم و بگوییم حالا همه بروند کار خودشان را انجام بدهند و ما با موضوع فرصتطلبانه برخورد کنیم. میخواهم بگویم موضوع مقبولیت هم چیزی نیست که شما بتوانید به آن تکیه کنید، حتی اگر درست باشد، که درست نیست. خدا رحمت کند حضرت آیتالله خوشوقت را به یک جمعی از دوستانی که به ایشان انتقاد کرده بودند گفته بود که اصلح خودش را برای هیچکاری عرضه نمیکند و به دنبال ایجاد بار به گردنش نیست اصلح را باید بروید پیدا کنید و تکلیف برایش ایجاد کنید و بعد هم برای او تبلیغ کنید تا به مردم شناسانده شود. خودم را مثال بزنم، بنده 10 سال پیش یک پزشک متخصص در مشهد بودم. به نظر شما حدود 10 هزار نفر من را میشناختند؟ نه. یک عده از جوانهای حزباللهی مثل شما آمدند تبلیغ کردند من را به مردم معرفی کردند و شناساندند، مردم هم رأی دادند. اگر آن زمان مبنا شهرت بود و قرار بود کسانی با شهرت انتخاب شوند قطعا من داخل آنها قرار نمیگرفتم. در همین دوره قبل مجلس نهم که من رأی اول در انتخابات شدم و در مشهد فاصلهام با نفر بعدی بیش از 100 هزار رأی بود در نظرسنجیهایی که انجام میشد من نفر هفتم، هشتم بودم. حتی آخرین نظرسنجی که مرکز تحقیقات بسیج انجام داده بود که با شروع تبلیغات تقریبا به ما ارائه شد من همان حدود بودم. منتهی بچه حزباللهیها و جبهه متحد و جبهه پایداری از من حمایت کردند و رأی اول شدم. هیچ کدام از این آراء هم متعلق به خودم نیست، این اتفاقنظر اتفاق افتاد و همه آمدند حمایت کردند، الان هم اگر همه آنها ما را حمایت نکنند رأی آخر میشوم. میخواهم بگویم که شما بروید شخص درست و مناسب را پیدا کنید سپس کاری کنید که همه روی گزینه مناسب اجماع کنند، تا مردم اعتمادشان جلب شود. * جناب دکتر، شما فرمودید با کسی که مبنایش درست باشد و روشش اصولگرا باشد، ائتلاف و وحدت میکنیم؛ شما آقایان زاکانی یا سروری و آقای فدایی را اصولگرا میدانید و از لحاظ مبنایی با خودتان یکی میدانید چرا جبهه پایداری در مجلس نهم اینها را در لیست خودشان قرار نداد؟ این را باید از بچههای تهران بپرسید. * شما به عنوان سخنگوی جبهه پایداری، نقدی به این مسئله ندارید؟ بین دوستان ما این موضوع مورد بحث است. یعنی بعضیها ممکن است که مخالف باشند و بعضیها موافق باشند. تیم تهران تصمیم گیرنده بود. * کدام یک از رسانهها به عنوان ارگان رسانه ای جبهه پایداری محسوب می شود؟ سایت جبهه پایداری است. روزنامه نداریم چون پول نداریم. آیتالله مصباح از انصراف آقای لنکرانی رضایت و اطلاع داشتند؟ اطلاع داشتند ولی راضی نبودند. * آقای لنکرانی چه دلیلی برای انصراف خود داشتد؟ واقعا خودشان به این نتیجه رسیده بودند؟ نگاه کنید مبنای جبهه پایداری مبنای حجت شرعی است، ما با بقیه تشکلها این تفاوت را داریم که شخص خودش باید حجت داشته باشد یعنی اینطوری نیست که ما الزاما تابعیت تشکیلاتی داشته باشیم. شما این را به وضوح در سخنرانی علامه مصباح در معرفی آقای دکتر لنکرانی میبینید. ایشان مفصل صحبت کردند و بعد دکتر لنکرانی را معرفی کردند، بعد از آن به بچهها فرمودند "این نظر شورای مرکزی است اما این حجت برای شماها نیست"، یعنی به اعضای طرفدار جبهه پایداری فرمودند این حجت برای شما نیست، شما اگر لازم است باید بروید هزینه کنید تحقیق کنید و به گزینه «اصلح» برسید. حتی آقای دکتر لنکرانی بعد از جمعبندی نهایی خدمت علامه مصباح رسید و پنج دلیل آورد که من نباید بیایم، علامه به ایشان گفته بودند که این دلایل شما هیچ کدام درست نیست شما فقط وقتی نمیتوانی نیایی که اصلح نسبت به خودت و یا کسی مثل خودت را معرفی کنی، در این صورت نمیتوانی بیایی، که ایشان رفته بودند خودشان با سه، چهار نفر صحبت کرده بود و آن سه، چهار نفر گفته بودند ما نمیآییم به هر ترتیب خود آقای لنکرانی آمدند ولی زمانی که آقای لنکرانی دید آقای جلیلی در عرصه ورود پیدا کرده است، تصمیم جدید گرفت. آن موقع هم اگر یادتان باشد یک هجمهای شد از سمت بچههای کفخیابانی، بچه حزباللهیها که کدام یکی؟ البته تمایل بچهها آن موقع به آقای جلیلی بیشتر بود، و شورای نگهبان هم نظر موافقی با آقای جلیلی داشت. علیرغم مخالفت شورای مرکزی و جبهه پایداری و همچنین مخالفت آقای علامه مصباح ایشان رفتند انصراف دادند. البته در مورد آقای لنکرانی ابهاماتی هم بود که شورای نگهبان با او موافقت کند و یا مخالفت، خوب طبیعتا یک آدم متدینی که دنبال کسب قدرت هم نیست و یک نفر هم در عرصه حاضر است چهکار باید بکند؟ * یعنی اقدامشان برای انصراف، کاملا انفرادی بود؟ به کسی هم اطلاعی داده بودند؟ بله، قبل از اینکه انصراف بدهند صبح رفته بودند قم و بعد از ظهر با من قرار گذاشتند و شب هم انصراف خود را اعلام کردند. * جبهه پایداری برای آینده با توجه اتفاقاتی که افتاده برای حامیانش و جذب افراد، برنامهای دارد؟ ما با بقیه تشکیلات متفاوت هستیم چون بقیه تشکیلات میروند و عضوگیری میکنند ولی ما ارتباطمان به صورت یک سرمایه اجتماعی است، یعنی ما یک مبنای اعتقادی داریم هر کسی که این مبنای اعتقادی را قبول داشته باشد، عضوی از این جبهه است. ممکن است که با ما ارتباطی نداشته باشد و در روستایی باشد، کار ما توسعه گفتمان است، پاسخ به شبهات است، خود این روش هم ریزش درست میکند و هم رویش درست میکند بدون اینکه ما بفهمیم که چهقدر رویش پیدا کرده و یا چهقدر ریزش پیدا کرده است ما در همین مبنا برنامهریزی میکنیم. * طرح خاصی مد نظرتان هست؟ بله. یک طرحی را داریم بررسی میکنیم که هم به صورت مجازی و هم به صورت حضوری بتوانیم به نیازهای فکری جامعه، آن هم از جنس سیاسی پاسخ بدهیم و بصیرتافزایی کنیم؛ بالاخره با آمدن دولت جدید ممکن است سوالهای جدید مطرح شود در حوزه سیاست خارجه، در حوزه رویکرد جریانهای مقاومت و از این قبیل موضوعات که طبیعتا باید کار جدیتری کرد. * آقای رجبی به جای آیتالله خوشوقت در شورای فقها قرار گرفتهاند؟ من سخنگوی رسمی هستم. وقتی خبری رسمیت پیدا کرد من آن را اعلام می کنم. بنده خبر رسمی در این زمینه ندارم. * جایگزین آیتالله خوشوقت، چه زمانی مشخص میشود؟ از شورای فقها دو نفرشان در قید حیات هستند الحمدلله، هر دو نفر باید تأیید کنند و بعد به ما بگویند که ما هم اعلام کنیم. * از سوی شورای مرکزی این پیشنهاد داده شده است؟ در شورای مرکزی چهار نفر معرفی شدند. با رویکردهای مختلف. آقایان حتماً گفتوگو کرده اند با این سه چهار نفر، بعد باید با هم جمع بندی کنند و به ما بگویند که ما اعلام رسمی بکنیم. برای معرفی جایگزین هنوز دبیر جبهه صحبتی با بنده نکرده است. بنابراین من به عنوان سخنگوی رسمی، نمی توانم خبر غیر رسمی را بگویم. * اصولگرایان برای انتخابات مجلس دهم چه برنامهای دارند؟ چه اقداماتی انجام شده است؟ اصولگرایان باید در رفتار خود بازنگری کنند و اجماع و وحدت و همدلی را در رفتارشان تجدید کنند. اصولگرایان ارزشی نیاز به یک بازبینی رفتار سیاسی دارند، باید بررسی کنیم که چرا اینها به جان همدیگر افتادهاند. این اوضاع حتما نیاز به میریت دارد. حتما باید یک جمعی، دور هم جمع شوند، شورایی، ریش سفیدانی، کسانی که اینها بیایند کمکم این فضا را مدیریت کنند، یک نخ تسبیح به قول آقا نیاز است. اگر واقعاً انسجام بین اصول گرایان اتفاق بیفتد، دیگران هم مجبورند شفاف رفتار کنند ، مانند اصلاح طلبان که در برخورد با افراد اصولگرا شفاف عمل کردند، نمونه اش نیز همین انتخاب شهردار تهران بود که با صراحت و شفافیت کامل به میدان آمدند. شما می بینید که هرچقدر آقای قالیباف دوطرفه کار کرد و سعی کرد تا اصلاحطلبان را نیز راضی نگه دارد ولی موقعی که به نوبت به خود ایشان رسید، با شفافیت از او عبور کردند و با قاطعیت در پی حذف ایشان بودند. غیر از این است؟ چقدر آقای قالیباف اصولگرایانه و اصلاح طلبانه عمل کرد؟ گفت که من اصول گرای اصلاح طلب هستم. حتی نخواست بگوید که من فقط اصولگرا هستم. اما اصلاح طلبان با او چه معامله ای کردند؟ شک نکنید آنها با سایر اصولگرایان هم همین رفتار را خواهند کرد. عرض من این است که ما نمی توانیم آدرس اشتباه به مردم بدهیم. باید از کسانی که اطمینان داریم در دایره اصولگرایی عمل می کنند حمایت کنیم چون عملکرد آنها پای اصولگرایان نوشته می شود. همانطور که اگر اصلاح طلب رأی بیاورد، رفتار، اعمال و اقداماتشان بنابر اصلاح طلبی نوشته می شود. همانطور که که رفتار مجلس ششم به نام اصلاح طلبان نوشته شد و هزینه اش را هم اصلاح طلبان پرداخت کردند. شورای شهر اول به نام اصلاحطلبان تمام شد و مردم با باطن واقعی این ها آشنا شدند؛ شما قضیه خانم راستگو را ببینید. باطن اصلاح طلبان را نشان داد. حرف ما این است که در عرصه سیاسی به آدم هایی که در عمل شناسنامه دارند باید به عنوان محوریت کار اعتماد کرد، ما در جبهه پایداری تصمیم گرفتهایم سلسله گفت و گوهای گستردهای را با بزرگان نظام شروع کنیم. خود این گفت وگوها یک مفاهمه ذهنی و ادبیات مشترک ایجاد می کند و کم کم مقدمات ایجاد یک هماهنگی انشاءالله شکل می گیرد. * هنوز این گفتوگوها برگزار نشده است؟ با بعضی از آقایان برگزار شده است، با بعضی از آقایان تکتک صحبت شده است، با برخی دیگر نیز به صورت جمعی نشستهایی داشته ایم. هدف هم این است که از بزرگان طراز اول نظام و بزرگانی از علماء، روحانیون و مراجع، شخصیتهای برجسته سیاسی که چهرههای تأثیرگذار سیاسی هستند شروع کنیم تا به هدف مورد نظر برسیم. انشاءالله این گفتوگوها هرچه بیشتر بتواند توسعه پیدا کند و موثر واقع شود. * ساز و کاری برای تشکیل چنین شورایی در نظر گرفته اید؟ ما فعلاً در حال گفت و گو هستیم، ساز و کار باید از داخل این گفت و گوها بجوشد. بالاخره ما روشهای موفقی هم داشته ایم، یعنی یک شورای هماهنگی داشتیم و یک هیأت داوری داشتیم. مثلاً در مجلس هشتم، هفت نفر هیأت مرکزی بودند که به انتخاب اصول گرایان بودند، پنج نفر نیز داورانی از علماء و بزرگان معنوی نظام بودند که داوری می کردند. ما مدل های موفقی داشته ایم و اصلاً مشکل ساختاری نداریم. ما فعلاً باید قلب ها را به هم نزدیک کنیم که این را به نوبه خودمان شروع کرده ایم. * برنامه ای برای کار تشکیلاتی و انسجام بخشی نیروهای ارزشی و اصولگرا دارید؟ نگاه کنید ما یک جبهه گفتمانی هستیم نه یک حزب سیاسی، جبهه گفتمانی یعنی تمام کسانی که آرمان های انقلاب را و جریان مقاومت را قبول دارند، بدون این که عضو جبهه پایداری باشند مخاطب و مورد استقبال جبهه پایداری هستند. درست مثل انتخابی که ما بعد از آقای لنکرانی نسبت به آقای جلیلی انجام دادیم. آقای جلیلی هیچ ارتباط تشکیلاتی و ارگانی و حزبی نه قبل از انتخابات و نه بعد از انتخابات با جبهه پایداری نداشت و ندارد ولی ما از او در انتخابات حمایت کردیم. حتی ما این رفتار را در مجلس و در خصوص انتخاب رئیس فراکسیون نسبت به آقای حداد نشان دادیم. بنابراین ما کار تبیینی و گفتمانی داریم. ما در سطح جامعه کاری مثل تبیین مواضع داریم، شبهات را پاسخ می دهیم. چون الان مسائل فرهنگی و سیاسی با یکدیگر قاطی شده اند و به هم گره خورده اند. شما الان نگاه کنید یک موضوع کاملاً دینی و اعتقادی مثل حجاب کارکرد سیاسی پیدا کرده است، علت حمله بعضی ها به حجاب یا مسائل اعتقادی اینچنینی مثل موضوع رابطه با آمریکا، رسیدن به اهداف سیاسی است و از این مسائل در حال حاضر کارکرد سیاسی پیدا کرده است. جبهه پایداری وظیفه دارد این موارد را شناسایی و در جهت روشن کردن افکار عمومی تبیین کند. * زمزمههایی مبنی بر اینکه آقای جلیلی در صدد تشکیل حزب و یا کار تشکیلاتی هستند به گوش میرسد، شما اطلاعی ندارید؟ بعید می دانم آقای جلیلی به دنبال کار حزبی باشند، ایشان هم مثل ما خیلی به حزب معتقد نیست؛ البته ایشان وابستگی تشکیلاتی به پایداری ندارد و ما از همه کارهای ایشان با خبر نیستیم. * آقای قاضیزاده نظر جنابعالی درباره حادثه ای که در فرودگاه رخ داد، چیست؟ نقل قولها متفاوت است، واقعاً برای من معلوم نشد که ماجرا چه هست. ما دو نقل شنیدیم. خانم باران کوثری که خود از طرفداران جنبش سبز و آقای روحانی بودند در این مورد میگوید که معترضان خیلی محترمانه اعتراض میکردند. عدهای رفتهاند و خواستهاند نظر خودشان را بدهند. البته تجمع اگر قانونی نبوده است که کار خلاف قانون درست نیست. باید مجوز میگرفتند. ولی صرف اینکه آمدهاند نظرشان را دادهاند. آن اعتراضی که آنها کرده اند با مصاحبه ای که من میکنم با مطالب نقدی که دیگران میکنند چه تفاوتی میکند؟ اما رفتار توهینآمیز نسبت به هرکسی از آحاد این ملت به خصوص مسؤولان تراز اول کشور کار غلطی است. برخی می خواهند در مملکت با پروندهسازی برای حزب اللهیها، حزباللهی را خشن و افراطی معرفی کنند. درست مثل زمان اصلاحات که میخواستند حزبالله را برجسته کنند و هر اتفاقی میافتد به آنها نسبت بدهند و بعد بگویند که اینها خشونتطلب هستند. جوانان متدین باید دقت کنند که مبادا رفتاری از آنها سر بزند که بهانه به دست کسی بدهد. اگر از شرایط اطلاع داشتند، دلیلی نداشت بروند این کار را بکنند، ما هم نباید از این کارها بکنیم، از آن طرف بوم هم نباید بیفتیم و کاملا منفعلانه عمل کنیم. * شما این اقدام را اشتباه تاکتیکی می دانید؟ من غیرضروری و بی فایده می دانم، خدمتی نکردند و بهتر از این میشد اعتراض را نشان داد. گو اینکه الان امت حزبالله بعد از نماز جمعه میروند راهپیمایی میکنند، محکوم میکنند و تذکر میدهند. * نظر شما در مورد مطالب منتشر شده از سوی برخی افراد منتسب به امام(ره) که جنجال فراوانی در روزهای اخیر به همراه داشت، چیست؟ این کارها این قدر زشت و سخیف و بی ارزش بود که حتی خود اصلاحطلبان هم به آن حمله کردند و به این تابوشکنیها واکنش نشان دادند. بزرگ کردن موضوعاتی چون رابطه با آمریکا و یا طرح موضوعات جنجالی از سوی افراد منتسب به امام(ره)، در حالی که همه میدانند امام(ره) این حرفها را نزده است، بخاطر این است که به مردم بگویند که ببینید بچههای امام هم دیگر برگشتهاند، همه خسته شدهاند. چون همه میدانند که امام(ره) این حرفها را نزده است، امام(ره) را که نمی شود پنهان کرد و حرف او را تدلیس کرد. تمام صحبتهای امام(ره) ثبت و ضبط شده است و نوشتههای امام موجود است و نامههای امام نیز در دسترس همگان است. خوشبختانه امام چهرهای پرکار بوده است و مطالب و نامههای زیادی از ایشان موجود است و حتی در همه مسائل دارای موضع مشخص و شفاف بوده است و همه اینها به صورت مکتوب در دسترس است. به نظر من اینها دارند به مردم میگویند که ما هم دیگر از حرفهایی که امام(ره) زده است خسته شدهایم، اصل پیامی که میخواهند به سطح جامعه برسانند همین است. دقیقا مانند زمان امیرالمومنین، مردم کوفه از آرمانهای علی (ع) برنگشتند، از بودن با علی (ع) خسته شدند. هیچ وقت معاویه را به عنوان شخص برتر از خودشان نپذیرفتند، اما نتیجه عملکردشان حکومت معاویه شد. الان نیز دو گروه هستند، یک عده آدمهای سکولار که به دنبال حذف آرمانها هستند و گروه دوم میگویند آقا بس است ما این قدر توان ایستادگی نداریم، بگذارید در رفاه زندگی کنیم. میخواهند به مردم القاء کنند که ما بریدهایم. تزریق یأس نسبت به ایستادگی و مقاومت در مسیر حضرت امام(ره) دقیقا چنین چیزی را نشان میدهد. چون امام چهره اش قابل انکار و حذف شدن و یا پنهان کردن نیست. مواضع انقلابی امام(ره)، مواضع ضدآمریکایی امام(ره) هرگز قابل پوشاندن نیست. * ارزیابیتان از مذاکرات هستهای چیست؟ من در مذاکرات از یک چیز بزرگتر میترسم، ترس من از دست آوردهای مذاکرات نیست. ترس بزرگتر من چه هست؟ نگاه کنید ما یک حکومت انقلابی و دینی تشکیل دادیم. شعارش لا اله الا الله است. لا اله الا الله هم اول نفی سلطه پذیری است. ما تحت سلطه هیچ کسی نمیرویم. تمام دنیا هم شعار ما را دید و شنید. اینها بهانهای جور کردند به نام انرژی هستهای. در انرژی هستهای اختیار ما را از خودمان گرفتند و دادند به شورای حکام که 36 عضو دارد. بعد 36 کشور گفتند که میخواهید ما کوتاه بیاییم؟ بروید با این شش کشور حرف بزنید و مشکلتان را حل کنید. ما چهار پنج سال نشستیم با این شش کشور صحبت کردیم. این شش کشور حتی روسیه و چین هم گفتند، شما با ما مشکل ندارید، با آمریکا بنشینید و مسائلتان را حل کنید. یعنی اختیار ما را گرفتند دادند به دنیا، از کل دنیا آوردند در 36 کشور، از 36 کشور دادند دست 6 کشور. حالا این شش کشور هم میگویند برو با یک کشور بنشین و حرف بزن. این کشور هم دارد به ما چه میگوید؟ ما یک ماه است داریم با هم حرف می زنیم. سه نشست هم داشتیم. صحبت داشتیم و تلفنی حرف زدیم. وزرای خارجه هر دو کشور باهم صحبت کردند، ولی بعد از هر نشستی که داشتیم، بلافاصله وزیر خارجه و یا رئیس جمهوری آمریکا مصاحبه کردند در آن چه گفتند؟ گفتند که ما هر اقدامی بکنیم با حفظ منافع و امنیت اسرائیل است! یعنی چه؟ یعنی ایران اگر میخواهی با ما به جمع بندی برسی باید مسألهات را با اسرائیل حل کنی. چیزی که از آن می ترسم در ادامه این روند، صلح کمپ دیوید است. نشاندن ایران به پای میز مذاکره با اسرائیل. من این طوری می بینم. البته دوستان ما می گویند که ما از این گسست هایی که به وجود آمده است، باید استفاده کنیم برای منزوی کردن اسرائیل یا میگویند آمریکا دارد با اسرائیلیها بازی می کنند. یعنی یکی به نعل یکی به میخ می زنند که فشار اسرائیل را کم کنند تا بتوانند با ایرانیها کنار بیایند. این یک تئوری است. برداشت ما این است که آمریکایی ها به لحاظ ایدئولوژی دست نشانده اسرائیل هستند. نظام سلطه، نظام غرب، پیاده نظام اجرایی تراستهای بین المللی است و محور منافعشان اسرائیل است. الان بشار اسد مسأله اش را با اسرائیل حل کند، دست از سر سوریه بر میدارند. این حرف را رسما به بشار گفتهاند؛ اگر قرار باشد یک روزی جمهوری اسلامی در شعار نه غزه نه لبنان تبلور پیدا کند و ما آرمان فلسطین را کنار بگذاریم، چیزی به نام جمهوری اسلامی میماند؟ اینها جای نگرانی دارد. اگر ما در جریان مذاکرات این پیام را به دنیا بدهیم که به عنوان یک کشور، تک و تنها و تحت فشار تمام تحریمها و فشارها، توانستیم آن چیزی را که میخواهیم به دست بیاوریم و اینها هم هیچ غلطی نتوانستند بکنند، ما برندهایم. نتیجه مذاکرات اگر این بشود خب ما برنده هستیم. اما اگر نظام غرب در انجام مذاکرات، دنبال تحقق این باشد که ما را منتقل کنند کمکم به آمریکا و از آمریکا ما را منتقل کند به اسرائیل، طبیعتاً چیزی نیست که ما میخواهیم و این پیروزی نیست. وقتی شما می بینید خانم شرمن قبل از این که برود گزارش به اوباما بدهد، اول میرود به تلاویو و گزارش به نتانیاهو میدهد، خب این یعنی چه؟ ما نگرانیم و امیدواریم بالاخره سربازان نظام در این جنگ دیپلماتیک. بدانند که به خاطر تغییر تاکتیک، اشتباه استراتژیک نکنند و تغییر تاکتیک در جهت پیشبرد اهداف استراتژیک باشد. * نظر شما درباره پروتکل الحاقی و مذاکرات هستهای چیست؟ من مصاحبه کردم و اعلام کردم هر وقت آمریکا و اسرائیل پروتکل الحاقی را پذیرفتند، ما هم میپذیریم. * شنیده شده برخی از نمایندگان اعلام کردند که اگر تمامی تحریمها برداشته شود، پروتکل الحاقی امضاء میشود، نظر شما چیست؟ این پذیرش زورگویی است. این پذیرش ظلم است. چگونه می شود ملتی بگوید من به جز خدا بندگی کسی را نمی پذیرم، بعد ظلم را بپذیرد؟ ملت ایران به ما اجازه می دهند که ظلم را بپذیریم؟ الان بسیاری از کشورها در آژانس انرژی هستهای هم نیستند. حالا چرا ما باید پروتکل الحاقی را قبول کنیم؟ من نمیدانم رفقایی که از این صحبتها میکنند، از سر مصلحت اندیشی است یا چیز دیگر! * تیم هستهای یا همان تیم مذاکره کننده اعلام کرد محتوای مذاکرات، محرمانه است و همین حرف باعث شد انتقادات زیادی نسبت به تیم هستهای در رسانهها دیده شود، نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟ من نگران نیستم. چون کشوری که ولایت دارد ذلت ندارد. امام میفرمودند مملکتی که شهادت دارد، اسارت ندارد. حالا این که محرمانه باشد یا غیرمحرمانه و محتوا چه باشد، بالاخره یک ساختارهای قانونی در کشور وجود دارد. این ها نظارت می کنند و آن تیم مذاکره کننده در کلانش، خارج از این چهارچوبها نه می تواند تصمیمی بگیرد و نه می تواند اقدامی بکند. ما نگران نیستیم. به اضافه این که مجلس هم هست و بالاخره کمیسیون امنیت هم باید دقت و رصد کند که بحمدالله بچههای کمیسیون امنیت هم دارند کار خودشان را خوب انجام میدهند. البته اگر ضرورت ایجاب میکند که محرمانه باشد باید محرمانه باشد. ولی اگر ضرورت ایجاب نمیکند با افکار عمومی در میان بگذارند؛ منتهی آقایان میگویند ما برای این که جلوی خرابکاری اسرائیلیها را بگیریم، محتوای مذاکرات را منتشر نمیکنیم. ولی ظاهراً طرف غربی هنوز با رژیم صهیونیستی سلام و علیکش خشک نشده، سریع زنگ میزند و گزارش میدهد. اگر طرف غربی نمیخواهد محرمانه باشد، چرا ما می خواهیم محرمانه باشد؟ اگر طرف غربی در حال افشای مذاکرات است، تیم هستهای مردم ایران را نامحرم نداند و آنها نیز محتوای مذاکرات را با مردم درمیان بگذارند. ممنون از وقتی که در اختیار مشرق گذاشتید.
کد مطلب: 22012
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcgxz9x.ak9xq4prra.html