قالیباف:
تحریم ها نه کاغذ پاره اند، نه فلج کننده/ مذاکره با آمریکا خط قرمز ما نیست/ بسیجی خواندن چاوز نتیجه آرمانگرایی کاسبکارانه است
3 ارديبهشت 1392 ساعت 18:07
ائتلاف سه گانه اصولگرایان، اولین ائتلاف انتخاباتی برای خردادماه ۹۲ است که از چندماه پیش و به یکباره در فضای انتخابات زده کشور بر سر زبان ها افتاد؛ ائتلافی متشکل از علیاکبر ولایتی، محمدباقر قالیباف و غلامعلی حدادعادل.
خط نیوز -محمد باقر قالیباف؛ شهردار ۵۲ ساله تهران؛ از اعضای ائتلاف پیشرفت با توجه به اهمیت دو حوزه سیاست خارجی و اقتصادی برنامه های خود را پیرامون این دو حوزه مهم مطرح کرد.
لازم به ذکر است این عضو ائتلاف سه گانه اصولگرایان با بیان اینکه هر سه عضو این ائتلاف همچنان قویا به این ائتلاف پایبندیم، عنوان کرده بود: ائتلاف سه گانه در قالب یک رویکرد جدید و بی نظیر، ائتلاف ایمانی و عقیدتی تلقی می شود که بر مبنای وحدت و همدلی پیرامون آرمان ها و ارزشهای انقلاب و نظام اسلامی و احساس مسئولیت حول مهمترین دغدغه ها و منافع و مصالح ملی کشور شکل گرفته است و ان شاالله به همین گونه نیز تداوم خواهد یافت.
*** در ادامه گزیده مصاحبه محمدباقر قالیباف با تسنیم را می خوانید؛
- باید تفکیکی میان «سیاست خارجی» و«دستگاه دیپلماسی» قائل شد. بعضی وقت ها این تفکیک را انجام نمی دهیم که باعث خلط مبحث می شود. یعنی به محض آنکه می گوییم سیاست خارجی، منظورمان می شود همان وزارت خارجه و دیپلماسی.در حالی که دستگاه دیپلماسی یه نهاد مجری است و دسته ای از سیاست های کلان را اجرا می کند؛ این نهاد و دستگاه طبیعتا در معرض تغییر و تحول است؛ حال آنکه سیاست خارجی در معنای اصول و چارچوب های تعامل یک کشور با محیط پیرامونی دارای سطح قابل ملاحظه ای از ثبات و تداوم است و با رفت و آمد دولت ها و مجریان دستگاه سیاست خارجی تغییر اصولی نمی کند.دولتها می توانند با شکل دادن به یک دیپلماسی عقلانی و کارامد مسیر تحقق اهداف را همواره کنند و یا آنکه با ناتوانی های خود به تحقق اهداف ضربه بزنند.
- یک نکته دیگر اینکه بعضا می شنویم که احساس می کنند همه مشکلات کشور به سیاست خارجی گره خورده است، این هم یک نگاه غلطی است. سیاست خارجی یکی از مهم ترین مولفه هایی است که ممکن است در اقتصاد ما و سیاست داخلی ما هم تاثیر داشته باشد؛ولی تقلیل همه چیز به سیاست خارجی و سرنوشت آن درست نیست. این دو نکته ای بود که می خواستم به آن اشاره کنم.
- در یک نگاه کلی اصول سیاست خارجی ایران برآمده از انقلاب اسلامی و ارزشها و آرمانهای مطرح شده در انقلاب و گفتمان امام راحل و مقام معظم رهبری بوده و هست.پیروزی انقلاب اسلامی در حالی صورت گرفت که ایران عصر طاغوت به عنوان یکی از حلقه های مهم امنیتی و نظامی بلوک غرب در جهان شناخته می شد.از این رو بود که استقلال و شکل دهی به یک بلوک مستقل از کشورهای مورد طمع غرب و شرق یکی از مهم ترین ارزشهای مورد تاکید انقلاب و بالاخص امام راحل بود.حمایت از مستضعفین،پیوند گسست از غرب و شرق،ایستادن بر روی پای خود،تلاش برای تحقق وحدت کشورهای اسلامی از دیگر ارزشهای برآمده از انقلاب اسلامی بودند که با استقرار انقلاب ،در قانون اساسی ما مدون و مصرح گشت و از آن پس به عنوان آرمانها و اصول جهت دهنده به سیاست خارجی ما عمل کرده است.
- من نگاهم این است که ارائه چارچوبی که دربردارنده همزمان آرمانهای برآمده از انقلاب اسلامی و واقعیات برآمده از موقعیت ژئوپلتیکی باشد همواره یکی از مهم ترین مسائل سیاست خارجی ایران بوده و هست.در حالی که دستگاه سیاست خارجی ایران در برخی مقاطع میل به سوی تقویت آرمانگرایی بدون توجه به ملاحظات و محدویت های ژئوپلتیکی داشته است و به دام شعارگرایی و اصالت دادن به تخاصم شده است؛ در برخی دوره ها نیز گرایش به سوی بی توجهی به آرمانها و اصول کلان جهت دهنده به سیاست خارجی و به نام عقلانیت و واقع بینی بوده است.نتیجه طبیعی هر دو گرایش تلاطم هایی در سیاست خارجی ما بوده است که به واسطه آنها تامین اهداف نظام و منافع ملی دچار مشکل شده است..پیش فرض این دوگانه نیز قرار دادن آرمانگرایی در مقابل واقع گرایی و باور به اصول در مقابل عقلانیت بوده است.
- در موقعیت کنونی هم این دوگانگی دیده می شود.من معتقدم برخی رویکرد ها صرفا آرمانگرایی است که مدعیان آن بیشتر شعاری هستند و شعار می دهند؛ بدون اینکه به اقتضائات عملی سیاست خارجی موفق توجه داشته باشند.عده ای هم در دستگاه های دیپلماسی ما از گذشته تا امروز معتقد بوده و هستند که ما برای داشتن یک سیاست خارجی موفق باید واقع گرا باشیم و از سیاست خارجی مان آرمان زدایی کنیم. متاسفانه تعبیرشان از واقع گرایی هم تسلیم شدن بود به واقعیت های عرصه جهانی. مرعوب شدن در برابر غرب و بیگانگان و وادادگی سیاسی و ارزشی نتیجه مستقیم واقع گرایی بی آرمان است.
- ما در عین اینکه باید واقع بین باشیم و مقدورات و محذوراتمان را بشناسیم،ولی حرکتمان و مسیرمان مبتنی بر آرمان هایمان باید باشد. آرمان گرایی واقع بینانه به معنای آرمان گرایی عقلانی است. تحقق آرمانها از رهگذر اتخاذ روش های عقلانی و واقع بینانه ممکن می شود؛ وگرنه ما در دامان رفتارهای هیجانی و شعاری می افتیم،بدون آرمان گرایی ها؛ما به دامان تسلیم در مقابل شرایط و دست شستن از اصول و مبانی هویتی انقلابمان خواهیم غلتید. راه ما نه وادادگی به اسم عقلانیت و واقع بینی و نه ماجراجویی و شعارزدگی به اسم آرمان گرایی است.
- پرونده هسته ای یک پرونده ملی و کلان است که طبعا همه دولت ها در چارچوب کلان نظام حرکت می کنند.در موضوع هسته ای باید تمایزی میان سطح استراتژی و سطح تاکتیک بگذاریم.استراتژی حرکتی نظام در موضوع هسته ای مشخص است:مقاومت با هدف تامین منافع در چارچوب حقوق قانونی.دستگاه سیاست خارجی در مقام مجری این چارچوب از طریق مجموعه ای از رفتارها و اقدامات باید در مسیر تحقق این اهداف حرکت کند.دیدگاه من این است که در سطح تاکتیکی ما در دوره ای به سوی رویکردی انفعالی که برآمده از اعتماد به غربی ها بود حرکت کردیم که نتیجه ای حاصل نشد و طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرد.این تجربه به ما نشان داد که طرف مقابل چندان قابل اعتماد نیست و حسن نظر ایران را تعبیر به ضعف کرده و در پی تحمیل اراده خود بدون عمل تعهدات خود است.واکنش افکار عمومی و محیط سیاسی ما به این تجربه،حرکت به سوی اتخاذ رویکرد مقاومت برای تامین اهداف بود که طی ۸ سال گذشته دنبال شده است که نتیجه آن تامین چرخه سوخت و غنی سازی تا ۲۰ درصد بوده است که واقعا دستاورد بزرگی است و نقطه اتکای ما در مواجهه با غرب.لذا معتقدم استراتژی مقاومت در مساله هسته ای،رویکردی مستحکم و هوشمندانه بوده است؛ولی ضعف عمده ما در سطح تاکتیکی بوده است. آرمان گرایی شعاری و وادادگی در پرونده هسته ای به ما ضربه زد. معتقدم به یک دیپلماسی کارامد هسته ای در سالهای آینده نیاز داریم.
- پذیرش و یا عدم پذیرش تعلیق غنی سازی چیزی نیست که بتوانیم امروز در مورد آن تصمیم بگیریم.نظام در مرحله ای تصمیم گرفت که تعلیق داوطلبانه غنی سازی را بپذیرد تا صداقت طرف مقابل سنجیده شود؛ ولی وقتی مشخص شد که طرف مقابل صداقت ندارد و در پی محروم کردن ایران از حقوق خودش است، جمع بندی آن بود که تعلیق باید شکسته شود که البته اقدامی غیر قانونی نبود.ایران داوطلبانه تعلیق کرد تا گام بعدی را طرف مقابل بردارد؛ ولی طرف مقابل قدمی برنداشت و این اقدام ما را تعبیر به ضعف کرد؛لذا اقدام معقول شکستن تعلیق بود.
- اینکه بگوییم مشکلات اقتصادی تنها زمانی حل می شوند که موضوع تحریم ها حل شود، معنای دیگرش آن است که بپذیریم همه مشکلات اقتصادی فعلی ما ناشی از تحریم ها و مسائل سیاست خارجی است. این حرفی است که عده ای الان در داخل مطرح می کنند تا نقش خود و سوء مدیریت اقتصادی را در شکل گیری وضعیت کنونی اقتصادی پنهان کنند.در دوران بعد از اصلاحات می دیدیم که عده ای می گفتند اگر مشکل ما با آمریکا حل شود؛سایر مشکلات هم حل می شود؛ در حال حاضر هم دیده می شود برخی آشکار یا پنهان عنوان می کنند که صرفا یک تعامل کامل با آمریکا مشکلات ما را حل می کند. این نگاه همان نگاه غلطی است که من در ابتدا به آن اشاره کردم.عده ای مشکلات امروز را به تحریم ها ربط می دهند تا نقش سوء مدیریت اقتصادی خود را کمرنگ کنند.زمانی تحریم ها را کاغذ پاره خواندند، ولی امروز منفعلانه پای خود را از مشکلات بیرون می کشند.
- من میوه تلخ آرمان گرایی کاسبکارانه و وادادگی بی آرمان را معضل سیاست زدگی در سیاست خارجی مان می دانم.سیاست زدگی یعنی اینکه سیاست خارجی ای که قرار است امنیت ما را تامین کند و پیشرفت کشور را هموار کند را خرج مسایل گروهی، جناحی و سیاسی، آن هم مسایل بسیار نازل و سطح پائین در کشور می کنیم؛ این هم نتیجه است. مثلا قضیه هولوکاست ما را به کجا رساند؟ ما هیچ گاه با یهود مخالف نبودیم، یک دین است؛ آنجایی که ما مخالفت کردیم با صهیونیست ها بوده است.ما ۳۰ سال حامی اصلی آرمان فلسطین بوده ایم ولی به واسطه هوشمندی امام و رهبری کسی نتوانست ما را متهم به ضد یهود بودن بکند.ولی یکباره بدون توجه به نتایج و پیامدها بحث هولوکاست مطرح می شود.این چه نفعی برای انقلاب و فلسطینی ها داشت.ببنید وقتی ما آن زمان به اسم آرمان گرایی؛ موضوع هولوکاست را مطرح کردیم و آن جنجال ایجاد شد؛ زمانی دیگر سخن از بسیحی بودن و بازگشت و رجعت اقای چاوز را مطرح کردیم.این نتیجه و برآیند آرمان گرایی خامی است که در طی زمان استحاله شده است.
- آن [واقعیت داشتن موضوع هولوکاست] را از تاریخ دان ها سوال کنید، آن اصلا موضوع بحث من نیست. من می خواهم بگویم وقتی لازم نیست و تامین کننده منافع ما نیست، می آئیم این را مطرح می کنیم. حتی یک ذهنیت درست می شود و یک بهانه در دست دشمن ترین دشمن انقلاب اسلامی که صهیونیست ها هستند می دهیم و آرمان های فلسطین را تحت تاثیر قرار می دهیم. دفاع از آرمان فلسطین جزیی از اصول سیاست خارجی ماست؛ نفی هولوکاست که جزیی از آن نیست و بنا به ماهیت جنجالی خود به جای کمک به ما برای پیشبرد اهداف و آرمانهایمان،به دشمن فرصت می دهد تا مظلوم نمایی کند،علیه ما اجماع درست کند و موضع برحق ما در موضوعی مانند موضوع هسته ای را تحت تاثیر قرار دهد. من می گویم با طرح سخنان کم ثمر پرهزینه، زمینه سوء استفاده دشمنان را فراهم ساختیم.منشاء این موضع گیریها هم سیاست زدگی است. این ها بیشتر مصرف داخلی دارد تا مصرف خارجی.ما از سیاست زدگی در عرصه سیاست خارجی بسیار آسیب دیده ایم.سیاست بازان نباید جایی در سیاست خارجی ما داشته باشند چون منافع ملی را قربانی رقابت های سیاسی داخلی می کنند.
- من گفتم مذاکره نه تابوست و نه راه حل همه مشکلات.مذاکره یک ابزار است.ما با آمریکا جایی که لازم باشد حتما مذاکره می کنیم.مذاکره با آمریکا هیچ گاه برای ما خط قرمز نبوده است. سال ۸۶ در مرکز مطالعات خاورمیانه این نکته را مطرح کردم که به جای تعریف رابطه مان با آمریکا در قالب تقابل صرف یا تعامل صرف باید به سوی رقابت با این کشور برای تامین منافعمان حرکت کنیم. تفاوت رویکرد رقابتی با رویکرد تقابل گرایی و ائتلاف گرایی در این است که نه مذاکره به خودی خود بد و نه به خودی خود خوب و مطلوب است.مذاکره با هر کشوری(از جمله آمریکا) تنها ابزاری برای تامین منافع و تحقق آرمانها است، مذاکره اگر در قالبی متوازن و برابر صورت گیرد تامین کننده منافع وآرمانهای ماست؛ در غیر این صورت ارزشی ندارد.
- [رهبری] در مشهد سال ۸۷ فرمودند که سفیر ایران در عراق با سفیر آمریکا در عراق با هم مذاکره کنند. ما از آن مذاکره ضرر کردیم و یا منفعت بردیم؟ نتیجه آن مذاکره شده یک دولت اسلامی؛ این مذاکره می شود همان رقابت هوشمندانه در عین حفظ مواضع.مذاکره ای متوازن و برابر که طرفین به اهداف خود می رسند. حالا ما بگوییم با آمریکایی ها حرف نمی زنیم، این معلوم نیست که لزوما تامین کننده اهداف انقلابی ما باشد.یا از آن طرف بیاییم بگوییم حل همه مشکلات کشور در گرو مذاکرات با آمریکا است؛ آن غلط است و این هم درست نیست.
- ما در سیاست خارجی صفر و صدی نداریم.مذاکره به عنوان راهی برای تامین اهداف، آرمانها و منافع ملی همواره در دستور کار است، نه باید آن را رد کرد و نه تقدیس.موفقیت مذاکره هم منوط به این است آمریکایی ها بپذیرند که با جمهوری اسلامی ایران به صورت برابر و متوازن گفتگو کنند؛ نه از موضع بالا.اینکه حضرت آقا می فرمایند من خوشبین نیستیم،به واسطه آن است که آمریکایی روحیه خودبرتربینی دارند و همواره تلاش دارند تا بدون توجه به موقعیت و منافع و اولویت های طرف مقابل مذاکره کنند.این چیزی که جمهوری اسلامی ایران نمی پذیرد.ولی ما با مذاکره اصولی، برابر و راهگشا مشکلی نداریم.
- بیداری اسلامی صورت گرفته هم از منظر آرمانها و هم از منظر منافع ملی،یک فرصت فوق العاده برای ما بوده و هست. به همین دلیل بود که جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا به حمایت از طرح مطالبات مردمی و خیزش ملت ها پرداخت.طبعا تحقق نتیجه مطلوب در این حوزه نیازمند تدوین یک سیاست خارجی نیرومند بوده و هست. ولی دستگاه سیاست خارجی ما در این حوزه خوب عمل نکرده است.در حالی که سیاست نظام بر مقوله بیداری اسلامی متمرکز شده است اما ما باز براساس سیاست زدگی و با پالس های بی ربط در حوزه سیاست خارجی، به آن بیداری انسانی می گوییم. این تضاد ها جز اینکه به انقلاب اسلامی ضرر بزند و ما را در تحقق اهدافمان دچار مشکل کند نتیجه دیگری ندارد.
- به هر صورت من اعتقادم بر این است که بیداری اسلامی صورت گرفته فرصت بسیار خوبی برای ماست تا تعاملات منطقه ای خودمان را به ویژه با دولتهای برآمده از اراده مردم بهبود ببخشیم. در حال حاضر از این ظرفیت ها به خوبی استفاده نمی شود.اتخاذ نوعی رویکرد منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران می تواند مسیری مطلوب به سوی تحقق اهداف و آرمانهای اسلامی، تامین منافع ملی و تحقق همگرایی منطقه ای ایجاد کند.در اینجا وقوع بیداری اسلامی یک فرصت برای پیشبرد سیاست منطقه گرایی از سوی ایران است که به رغم وجود دشواریهای در مقابل آن از امکان تحقق بالایی برخودار است و می تواند فرصت های جدیدی را برای ما ایجاد کند.
- ما نباید به دشمنانمان اجازه دهیم که در تلاش خود برای معرفی ایران به عنوان یک تهدید علیه کشورهای منطقه موفق شود.آمریکایی ها دائم تلاش می کنند که بر ایران هراسی بدمند.اسرائیل از این فضا به شدت استقبال می کند تا از تیررس خشم ملت های منطقه خارج شود.ایجاد تنازعات قومی، تاکید بر شکاف های مذهبی و قومی، سیاستی صهیونیستی است که ما نباید اجازه دهیم که به گسل های اساسی جهت دهنده به سیاست منطقه ای بدل شوند.ایران باید تعهد و علاقه خود برای همکاری و دوستی با همه کشورهای اسلامی و همسایگان را با بالاترین سطح به گوش آنها برساند و زمینه های تقویت روابط جدی با این کشورها را فراهم آورد.این می تواند ضمن رفع برخی تهدیدات، زمینه های مثبتی نیز برای ما برای عبور از فشارهای تحریمی غرب و ایجاد فرصت های جدید عمل کند.
- بنده اولویت های سیاست خارجی را در سه سطح می دانم: انسجام داخلی، ائتلاف منطقه ای و رقابت جهانی. یعنی ما برای شکل دادن به یک سیاست خارجی موفق باید به تقویت انسجام و توان داخلی مان بپردازیم،به جای تخاصم در سطح منطقه ای به سوی شکل دادن به ائتلاف های منطقه ای حرکت کنیم و نهایتا اینکه در سطح بین المللی رویکرد مان را معطوف به رقابت با هدف تامین حداکثر منافعمان کنیم. به نظرم ما توجه نکرده ایم که بدون انسجام داخلی و اقتصاد قوی نمی توانیم در عرصه بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشیم.منطقه گرایی راهبرد ما برای تحقق ائتلاف های منطقه ای است. وقتی می گویم منطقه گرایی منظورم جنوب غرب آسیا، شمال آفریقا، منطقه قفقاز و منطقه آُسیای میانه است. اینجا حتما موثر و حضور کاملا سازنده خواهیم داشت و این از ظرفیت های طلایی ما است.
- منطقه گرایی چارچوبی است که با استفاده از ظرفیت های آن می توان از موضعی قوی تر وارد تعامل و رقابت با قدرتهای بزرگ نیز شد.آمریکای لاتین از منظری برای ما اهمیت دارد،مانند تامین برخی نیازها و یا تقویت روابط جنوب-جنوب؛ ولی اما اولویت ما منطقه است که ظرفیت بزرگی است.حرکت به سوی فعال کردن حداکثری ظرفیت های همکاری منطقه ای،ایجاد بلوک های جدید همکاری در منطقه از نظر من نقطه ثقل یک سیاست خارجی موفق است.سطح بعدی مسئله نوع تعامل ما با قدرتهای بزرگ به ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا و نهایتا محور شرقی یعنی روسیه، چین و هندوستان است.طبعا منطق مواجهه در هر حوزه و با هر بلوک باید متفاوت باشد؛ چون نوع رویکرد و برخورد این کشورها با ما متفاوت است.در جایی باید رقابت کرد؛ در جایی مقاومت و نهایتا در جایی ائتلاف.ولی جوهر سیاست خارجی ما باید رقابت باشد.
کد مطلب: 12986
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcfv1dy.w6d0cagiiw.html