آمارها از وجود بیش از 100 هزار دانشآموز معتاد خبر میدهد؛
دسته گلهای مدارس!
24 خرداد 1399 ساعت 10:20
مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزشوپرورش صریح و شفاف از آمار ۱۰ هزارنفری دانش آموزان معتاد خبر میدهد. همانها که مرحله تجربه اولیه مصرف را پشت سر نهاده و وارد مرحله مصرف دائم شدهاند.
به گزارش خط نیوز به نقل از رسالت؛ مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزشوپرورش صریح و شفاف از آمار ۱۰ هزارنفری دانش آموزان معتاد خبر میدهد. همانها که مرحله تجربه اولیه مصرف را پشت سر نهاده و وارد مرحله مصرف دائم شدهاند. زمینهساز انتشار این آمار، گفتههای مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر بود که از اعتیاد یا مصرف تفننی مواد محرک در میان نوجوانان و جوانان آماری ارائه دادند که قطعیت وجود این آسیب اجتماعی در جمعیت دانش آموزان کشور را به تأیید صددرصدی رساند. ۳۳ درصد دانش آموزان مصرف ماده مخدر گل را بیضرر میدانند آماری که دیگر قابلانکار نبود زیرا طبق قوانین، ستاد مبارزه با مواد مخدر بهعنوان یگانه نهاد متولی اعلام آمار رسمی از وضعیت اعتیاد کشور معرفی شده است. پیشتر قائممقام این ستاد اعلام کرده: «چهار دهم درصد از دانش آموزان مصرف شیشه داشته و ۱/۱ درصد هم اکستازی مصرف میکنند.» مطابق گفتههای رئیس کارگروه کاهش تقاضای موادمخدر و الکل در مجمع تشخیص مصلحت نظام، «گل» دومین ماده مخدر پرمصرف کشور و در عین حال شایع در میان برخی نوجوانان و جوانان است و شیوع و گستردگی آن به چندین و چند عامل باز میگردد که سادهترین علتِ پرتکرار، «دسترسی راحت به این نوع ماده است و بالطبع سوداگران در فضای مجازی و کانالهای مختلف هم برای تبلیغ و فروش گل بهعنوان یک ماده مخدر سهلالوصول از هیچ کوششی فروگذار نیستند و بهراحتی و بدون واسطه آن را به دست مصرفکنندگان میرسانند و سرانجام موضوع کلیشهای و نخ نمایِ قیمت پایین این نوع ماده مخدر است که یک دانشآموز یا دانشجوی جوان و نوجوان بهراحتی و با پول توجیبی معمولی و نه خیلی بالا میتواند آن را تهیه و مصرف کند.» حتی بیش از ۳۳ درصد دانش آموزان تصور میکنند مصرف مخدر گل بیضرر است و با یکبار مصرف، معتاد نمیشوند. افزایش اعتیاد به گل در بین دانشآموزان واکنش رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران را هم برانگیخته، «سیدحسن موسویچلک» گلایه کرده است از اینکه، فرصتی برای گفتوگوهای اجتماعی فراهم نشده و مدارس و خانوادهها دوشادوش هم شادی گریزند و از این رو نوجوانان و جوانان به میانبرها روی میآورند، میانبر چیست؟ مصرف موادمخدر ارزان و در دسترس! در کشور ۱۰ هزار دانشآموزان معتاد داریم مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزشوپرورش هم صریح و شفاف از آمار ۱۰ هزارنفری دانش آموزان معتاد خبر میدهد. منصور کیایی به ایسنا گفته که این تعداد دانشآموز، مرحله تجربه اولیه مصرف را پشت سر نهاده و وارد مرحله مصرف دائم شدهاند. وی سپس از رقم۱۰۰ هزارنفری دانشآموزانی پرده برمیدارد که در معرض خطر اعتیاد قرار دارند به این معنا که یا تجربه مصرف داشته، یا در معرض آسیب اعتیاد هستند! اما بهتر است کمی به عقب بازگردیم، به سال ۱۳۸۷ که آموزشوپرورش برای نخستین بار شمار دانش آموزان معتاد کشور را ۳۵هزار نفر اعلام کرد و این رقم سال ۹۲ با ۷۵هزار دانشآموز مصرفکننده مواد مخدر، همگان را در بهت و حیرت فرو برد و بهمنماه همان سال،علیاصغر فانی، وزیر وقت آموزشوپرورش در برخورد با اعتیاد دانشآموزان بر توجه توأمان به مسئله پیشگیری و درمان تأکید نمود که سرانجام به بهانه محدودیت منابع مالی، هیچ طرح و برنامهای بهمنظور مقابله با اعتیاد دانشآموزان اجرایی نشد تا اینکه سال ۱۳۹۴ علیرضا جزینی، قائممقام ستاد مبارزه با مواد مخدر با ارائه آمار ۱۳۰هزار دانشآموز معتاد، زنگ هشدار را به صدا در آورد، حال آنکه طبق قانون برنامه پنجم توسعه، اعتیاد در میان جمعیت جوان و نوجوان کشور باید کاهش مییافت و نتایج تحقیقات ستاد مبارزه با مواد مخدر حکایتگر این واقعیت عریان و گزنده بود که «زمینه گرایش به مصرف مواد در بین دانش آموزان نیز افزایش یافته و از نیم درصد به ۲ درصد رسیده است.» برخورد انفعالی و دفعی آموزشوپرورش با مقوله اعتیاد اینکه چنین آمارهایی تا چه اندازه دقیق است حتما موافقان و مخالفانی دارد، ولی آنچه بر سرش توافق است، وجود دانشآموزان مصرفکننده است، دانشآموزانی که به قول «عبدالله شیرزاد»- کارشناس آموزش، هیچ سازوکار مناسبی برای درمان و بازگشت آنان به تحصیل تدوین نشده، حال آنکه آموزشوپرورش باید بهجای برخورد انفعالی و دفعی، ابتکار عمل را در دست گیرد. اعلام وجود دانشآموز معتاد برخلاف تصور مدیران، آسیبی به وجهه آموزشوپرورش نمیرساند چون اعتیاد در جوامع امروزی پدیدهای پیچیده و چندعاملی است. هیچکس معلم و مدیر و معاون مدرسه را متهم به ترویج اعتیاد نکرده است و نمیکند. اما آنچه در این جریان بسیار حائز اهمیت بوده، بودجه پیشگیری از اعتیاد است که سال۹۵ حدود ۱۵ میلیارد تومان و بودجه حوزه دانشآموزی هفت میلیارد تومان بود و حمید صرامی، مشاور دبیرکل ستاد مبارزه با موادمخدر به باشگاه خبرنگاران جوان گفته بود که هفت میلیارد تومان بودجه برای ۱۳.۵ میلیون دانشآموز، یک میلیون فرهنگی و ۲۶ میلیون پدر و مادر کافی نیست، بعد هم پرویز افشار، معاون کاهش تقاضا و توسعه مشارکتهای مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر در گفتوگو با ایرنا عنوان کرده بود که باید ۴۰درصد جمعیت دانشآموزی تحت پوشش برنامههای پیشگیرانه اعتیاد قرار میگرفتند اما به دلیل کمبود نیروی انسانی فقط ۱۵درصد از آنها تحت پوشش قرار گرفتند و این بودجه در سالهای بعد هم افزایش چشمگیری نیافت، در عین حال، سرانه آموزش هم در کشور ما فاصله معناداری با کشورهای پیشرفته دارد. بر اساس آمار سازمان «همکاریهای اقتصادی و توسعه» میانگین سرانه دانشآموزی در آمریکا ۹۳۱۳ دلار و در کشور ما این رقم در بهترین حالت ممکن شاید به حدود ۶۰۰ دلار برسد و این یعنی، سرانه دانشآموزی ما یک پانزدهم میانگین جهانی است. تازه بماند که آموزش مهارتهای زندگی که یکی از اصول آن یادگیری «نه گفتن» است، هنوز بهطور رسمی وارد چرخه آموزش مدارس نشده و در اینجاست که باید پرسید: چرا چنین است و چنان؟ آیا نباید به نگرش غلط و ساختاری نظام تعلیم و تربیت گوشه و کنایهای زد و برای بار هزارم یادآور شد که ذهن دانشآموزان همانند ظرفهای خالی است و صرفا نباید با جمع و تفریق رادیکالها و معادلات چندمجهولی و چگونگی پدیدایی عنصرها پر شود؟ آن هم در جهان معاصری که آسیبهای اجتماعی همچون دیو هفتسر، خودنمایی میکنند و گروهی از دانش آموزان به علت نداشتن اعتمادبهنفس، ناامیدی و برای پر کردن اوقات فراغت و فرار از فشار درس به مصرف روانگردانها گرایش پیدا میکنند، از طرفی مدرسه هم برای کودکان و نوجوانان جاذبهای ندارد، مدرسهای که بعضی کلاس های درسش ۳۰ تا ۴۰ دانشآموز دارد و تمام انرژی معلم صرف کنترل و مدیریت کلاس درس میشود و فرصت نمیکند تا سرفصل ارائهشده را پیش ببرد. چه برسد به ارتباط عاطفی که باید جزء لاینفک آموزش باشد. چهبسا که خود معلم هم با مصائب فراوانی روبهروست و دغدغههای معیشتی، حوصله و صبری برایش باقی نمیگذارد تا به دانش آموزان مهارتهای زندگی بیاموزد و پای درد دلهایشان بنشیند. اما از همه اینها که بگذریم به تحول در ساختار نظام آموزشی میرسیم، گرچه «محسن حاجی میرزایی»، از هنگامیکه پای در دفتر وزارت گذاشته، چندین بار بر لزوم تحول در نظام آموزشی تأکید کرده اما هیچ تحولی یکشبه اتفاق نمیافتد. کاهش کیفیت آموزش در مدارس دولتی و هدایت دانشآموزان به مدارس خصوصی و گسترش شیوه های نامناسب کلاسداری ازجمله معلم محوری و عدم تربیت مورد انتظار در زمانهای مقرر سنی بهخصوص دوره ابتدایی که دوره تادیب و تربیت است به فرسایش نیروی انسانی یا همان معلم و دلزدگی دانشآموز منجر شده است. میان معلم و دانشآموز ارتباط عاطفی برقرار نیست در همین زمینه، «حفیظ الله مشهور»، بهعنوان معلم و کارشناس آموزش در گفتوگو با «رسالت» به این مسئله اذعان دارد که خانواده و سیستم آموزشی دو عامل مهم و اثرگذار در افزایش و یا کاهش آمار اعتیاد است اما سیستم آموزشی ما آنقدر درگیر تدریس علوم پایه و فرمول و حفظیات شده و آینده تحصیلی و شغلی دانشآموز را به این مباحث گره زده که برای پرداختن به آسیبهای اجتماعی که در کمین نوجوانان است، مجالی باقی نمانده و همچنان، گفتن از اعتیاد و مسائل مرتبط به آن در مدارس یک تابو محسوب میشود. البته در محتوای کتاب تازه تألیف سلامت و بهداشت پایه دوازدهم بهصورت محدود به مسئله اعتیاد و مواد مخدر اشاره شده است اما این کتاب جزو منابع کنکور نیست و در اکثر موارد تدریس آن به دبیران غیرتخصصی واگذار شده و موردتوجه دانش آموزان نیز قرار نمیگیرد و در حد یک سؤال و جواب امتحانی به آن بها داده میشود. طرحی هم به نام کلاسهای آموزش خانواده چند سالی است در مدارس اجرا میشود که در اکثر موارد به دلیل عدم استفاده از مدرسان کارآزموده و کمبود بودجه برای دعوت از مشاورین متخصص با استقبال خانوادهها روبه رو نشده و از این ظرفیت برای آگاهسازی خانوادهها بهره کافی برده نشده و نکته نگرانکنندهتر آن است که افزایش آمار بازنشستگان در سالهای اخیر و عدم جذب معلم به نسبت نیاز آموزشوپرورش به دلیل نبود اعتبار لازم باعث شده این کمبود با افزایش تراکم دانش آموزان کلاسها جبران شود. از سوی دیگر کسری بودجه آموزشوپرورش باعث شده که به نام تحول در آموزشوپرورش از ساعات آموزشی تعدادی از دروس کاسته شود بدون آنکه تغییری در حجم مطالب آموزشی داده شود بهطوریکه معلم از جلسه اول همیشه باید حواسش باشد تا کتاب درسی ناتمام نماند. در این میان ارتباط عاطفی معلم و دانشآموز، پرداختن به مشکلات غیردرسی و صمیمیتهایی که پیشگیریکننده بسیاری از مشکلات است رنگ میبازد و همه چیز در ارائه و رفع اشکالات درسی خلاصه میشود. در سیستمهای آموزشی غیرمتمرکز معلم آزادی عمل بسیار بیشتری در انتخاب شیوه تدریس، نوع ارزشیابی و بهتبع آن برنامهریزیهای درسی و غیردرسی کلاس را داراست اما نظام آموزشی ما متمرکز بوده و تکتک وظایف معلم، محتوای تدریس، شیوه ارزشیابی و … از بالا برایش مشخص میشود. سرنوشت دانشآموز را در هر دوره تحصیلی به محفوظات کتابها گره زدهایم و حتی اگر معلم بخواهد از این شیوه عدول کند با اعتراض خانوادهها مواجه میشود. اگر در مدرسهای کلاس درس ریاضی و علوم یک هفته بدون معلم باشد با اعتراض گسترده والدین مواجه میشود اما اگر در همان مدرسه کتاب تفکر و سبک زندگی ورق نخورد، معلم فناوری، دانشآموز را به کارگاه نبرد و یا از ساعت درس هنر برای تقویت ریاضی استفاده شود هیچ اعتراضی شنیده نخواهد شد.هرگاه سیستم آموزشی ما بتواند مستقل از کنکور و با بهرهگیری از تجارب کشورهای پیشرو در آموزش دنیا هدفگذاری نموده و تحولی جدی در برنامهها و محتوای آموزشی خود پدید آورد، میتوان به خروجی این سیستم در شکوفایی استعداد دانش آموزان و تربیت شهروندی مفید و مقاوم در برابر آسیبهای اجتماعی امیدوار بود.» این معلم با اشاره به آموزش مهارتهای زندگی تأکید میکند: نظام آموزشی ما دچار شعارزدگی مفرط شده بهطوریکه خود شعاردهندگان نیز باورشان شده که مسیر فعلی و تفکر حاکم بر تولید محتوا و برنامههای آموزشی، دانشآموز را طبق آنچه در سند تحول آمده به حیات طیبه میرساند. اما واقعیت آن است که حیات طیبه بدون آموزش مهارتهای زندگی معنا و مفهومی ندارد و تحول واقعی هنگامی اتفاق میافتد که در نوع نگاه برنامه ریزان درسی، تغییری ایجاد شده باشد. واقعیت امروز سیستم آموزشوپرورش ما این است که بجای آمادهسازی دانشآموز برای زندگی، او را برای کنکور آماده میکند. بجای کشف و شکوفا کردن استعدادها و آموزش مواجهه با آسیبهای اجتماعی و تربیت یک شهروند خوب از او یک ماشین تستزنی میسازد و تربیت یک داوطلب کنکور خوب بجای یک شهروند خوب در مدارس ما هدفگذاری میشود. وقتی رتبههای برتر کنکوری شاخص طبقهبندی مدارس میشوند، آموزش مهارتهای زندگی و دروس مرتبط با این مهارتها فدای کلاسهای تقویتی کنکور میشوند. یک بررسی مختصر و ساده نشان میدهد که در بسیاری از مدارس کتابهایی چون سواد رسانهای، کارآفرینی و مدیریت خانواده به هیچ عنوان موردتوجه قرار نمیگیرند و گاه ساعات این دروس به نام معلمین دروس اختصاصی هر رشته ابلاغ میخورد تا از ساعت آموزشی آن بهعنوان کلاس تقویتی کنکور بهره گرفته شود و عجیبتر اینکه چنین مواردی با هیچ واکنشی از سوی آموزشوپرورش مواجه نمیشود، شاید به این دلیل که ادارات آموزشوپرورش مناطق مختلف نیز بر سر تعداد رتبههای برتر کنکور با یکدیگر رقابت میکنند.» «مشهور»، عدم جذابیت مدارس و برنامههای درسی را از دیگر اشکالات نظام آموزشی دانسته و میگوید: «در بسیاری از کشورهای پیشرفته، مدارس خارج از ساعات آموزشی رسمی نیز تعطیل نیستند و امکانات مدرسه ازجمله کتابخانه، زمین بازی و کارگاه در اختیار دانشآموز است. در این صورت دانشآموز میتواند ساعات بیکاری خود را در محیطی امن بگذراند. اما مدارس ما به لحاظ فیزیکی و امکانات، محدود به چند اتاق و نیمکتهای درهمفشرده است و حتی از امکانات سرمایشی مناسبی نیز برخوردار نیستند. تقریبا تمامی مدارس ما فاقد فضای استاندارد کتابخانه و کتابهای غیردرسی مناسباند و به علت تراکم بالای دانش آموزان در کلاسها و عدم وجود امکانات و حجم بالای محتوای آموزشی امکان بهرهگیری از شیوهها و فنون تدریس خلاقانه و دانشآموز محور بسیار محدود بوده و همه این عوامل دلزدگی دانشآموز از مدرسه را در پی دارد. از سوی دیگر، کمبود مشاور در مدارس هم مزید بر علت شده و مدارس متوسطه دوم چند سالی است که مشاور ندارند و با انتقال همان مشاوران اندک به مدارس متوسطه اول و درگیر کردن بیش از حد آنها در پروسه انتخاب رشته درواقع نقش مشاور در مدرسه از نقش تربیتی به تحصیلی تغییر یافته است و در کنار همه این عوامل، گرفتاری خانوادهها و عدم مهارت والدین در برخورد با فرزندان باعث میشود که دانشآموز زمان زیادی را با دوستان خود در کوچه و بازار و کافیشاپ سپری کند و درحالیکه مهارتهای اولیه در انتخاب دوست، مهارت نه گفتن به درخواستهای نامعقول و … را نیاموختهاند و ناخواسته درگیر آسیبهایی چون اعتیاد و بزهکاریهایی میشوند که میتواند آینده آنها را تباه نماید.» سن مصرف مواد مخدر از ۱۴سالگی به دوره ابتدایی رسیده است «رعنا محبی» از دیگر معلمان و کارشناسان آموزشی است که در تحلیل ناکامی آموزشوپرورش بهمنظور فائق آمدن بر آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد به «رسالت» چنین توضیح میدهد: «بیتردید نظام تعلیم و تربیت بهعنوان یکی از متغیرهای تأثیرگذار در کنار دیگر عوامل و پدیدهها نقشآفرین است اما عدم تبیین این مسئله از سوی آموزشوپرورش به نبود مشاور در این ساختار عریض و طویل بازمیگردد، درواقع به جای اینکه مشاور را در تمامی دورهها از ۶ ساله ابتدایی تا متوسطه اول و دوم مستقر کنیم، فقط بهصورت مقطعی در برخی دورههای تحصیلی، از این ظرفیت بهرهمند میشویم. سالها پیش، مشاور مختص دوره متوسطه دوم بود اما در حال حاضر با تغییر نظام هدایت تحصیلی، آنان در دوره متوسطه اول هم مستقر شدهاند درحالیکه مشاور باید فارغ از ایفای نقش در زمینه هدایت تحصیلی، مباحث تربیتی هم ارائه کند اما خلأ این مسئله به دلیل نبود نیروی انسانی لازم و نگرانی از بالا رفتن هزینهها، سبب شده مأموریت مشاور به حاشیه رانده شود. نکته بعدی این است که ما تحت تأثیر کنکور، پررنگ بودن نقش دانشآموز را فقط در حیطه تحصیلی دیدهایم درحالیکه باید برای مشاوران تبیین شود که بخش مهمی از شرح وظایف آنان، بحث هدایت خانوادهها، مباحث تربیتی و ارتباط با دانشآموز و مهارتآموزی در حیطه مواجه درست با رفتارهای پرخطر و آسیبزا ازجمله اعتیاد است. همچنین ساختار نظام آموزشی ما بهگونهای است که فقط به آموزش مفاهیم و فرمولهای ریاضیوار و کتب درسی توجه دارد، به دلیل اینکه صرفا «کنکور محور» هستیم و از دوره ابتدایی برای رفتن دانشآموز به دانشگاه برنامهریزی میکنیم! حتی دغدغه والدین در دوره ابتدایی، تقویت بنیه علمی دانش آموزان برای عبور از سد کنکور است و در سایه چنین نگرشی، دیگر اهداف نظام تعلیم و تربیت قربانی گذر از سد کنکور میشود و در این میان مهارتهای زندگی هیچ جایگاهی نزد خانوادهها و آموزشوپرورش ندارد. چون تصور میکنند در امر تعلیم و تربیت نباید به برخی مسائل بهصورت عریان ورود کرد که این مسئله اشتباه است، ما باید برخی از واقعیتهای اجتماعی و رفتارهای پرخطر نظیر اعتیاد را بپذیریم و حتی در برنامه درسی دانش آموزان بگنجانیم، درعینحال به معلمین و عوامل اجرایی مدرسه این توانمندی و آموزش را ارائه بدهیم تا بتوانند در مدرسه نقشآفرین باشند و دانش آموزان را در برابر آسیب ها آماده کنند. از طرفی وزارتخانه در بخش شوراها دارای ساختاری است که تحت عنوانِ «انجمن اولیا و مربیان» شناخته میشود و هرگاه نشست مشترکی با خانوادهها برگزار میکند، در ذهن والدین اینگونه تداعی میشود که مدرسه مشکل مالی دارد اما اگر این تفکر اصلاح شود و مشاورین و عوامل پرورشی مدرسه و عوامل اجرایی با خانوادهها نشستهای تعاملی داشته باشند، میتوان تا حدودی آسیبهای اجتماعی را مدیریت و از این مسئله پیشگیری کرد اما نشستهای پراکنده و مقطعی و بیبرنامه حاصلی ندارد. ما در آموزشوپرورش دارای معلم پرورشی هستیم اما این معاونت صرفا به مناسبتها میپردازد، از سوی دیگر نظام تحول بنیادین را تعریف کردهایم که در این نظام، به ساحتهای تربیتی توجه شده اما در مقام عمل، اینگونه نبوده است. تحول در حوزه آموزشوپرورش هنوز اتفاق نیفتاده و همچنان کنکور محور هستیم و تمرکزمان بر روی آموزش فرمولهای ریاضی و کتب درسی و مهارت تستزنی است تا دانشآموز بتواند در کمترین فرصت به شیوه تندخوانی، پاسخگوی سؤالات چهارگزینهای باشد! اما در این جریان، نقش معاون پرورشی و بستههای تربیتی کجاست؟ کدام کتاب را در مواجهه با رفتارهای پرخطر ازجمله اعتیاد تعریف کردهایم؟ آموزشوپرورش در این حوزه دچار خودسانسوری است و واقعیتها را کتمان میکند.» «محبی» با تأکید بر اینکه باید بپذیریم سن مصرف مواد مخدر از ۱۴ و ۱۵ سالگی به دوره ابتدایی رسیده، میگوید: «آموزشوپرورش باید در این جریان، سهم خود را با تولید بستهها و محتوای تربیتی و توانمندسازی معلمین ایفا کند و معلم هم باید آگاه باشد که در کنار آموزش فرمول ریاضی و سایر کتب درسی، دارای نقش تربیتی است که این نقش را باید بهموقع و به هنگام در جریان کلاس درس ایفا کند البته ناگفته نماند که آموزشوپرورش انگیزهای برای معلمان باقی نگذاشته و آنچنان مشکلات معیشتی و مدیریت کلاسهای پرتراکم و برنامههای حجیم، آموزگاران را در برگرفته که دیگر مجالی برای پرداختن به مبحث تربیت ندارند. تازه بماند که تعطیلات کرونا و آلودگی هوا هم بر نگرانیهای معلم میافزاید و نمیداند چطور باید کتب درسی را تمام کند. چراکه فقط نگرش هزینهای بر آموزشوپرورش حکمفرماست. ضمن اینکه دانش آموزان در نظام آموزشی، فرصتی برای شادمانی و سرگرمی ندارند. جالب است که از زمان برنامه پرورشی برای جبران عقبماندگی سایر دروس استفاده میکنیم و این یعنی تحولی در نظام آموزشی ما رخ نداده است. نظام ارزشیابی توصیفی و آموزش را نباید به حال خود رها کرد و اتفاقا کسب مهارت علمی هم لازم است اما مهارتهای زندگی را هم باید بیاموزیم. گرچه یک سری کتابها تولید شده که نیرویی برای تدریس آن وجود ندارد مثل کتاب «کار و زندگی» و عملا به حاشیه رانده شده ، کتابی که نمره ندارد و جایگاهش در نظام ارزشیابی، نامشخص است. بنابراین باید در برنامه هفتگی، مهارتهای زندگی هم ساعت مشخص و معلم مخصوص به خود را داشته باشد و واضح و روشن بگوییم موادمخدر صنعتی و سنتی چیست و مصرف آنچه پیامدهایی میتواند داشته باشد و حتی آزمونی برگزار کرده و نمره این مهارتها در کارنامه تحصیلی و سوابق تربیتی دانش آموزان درج شود.
کد مطلب: 64032
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcew78p.jh8exi9bbj.html