تا انتخاب یازدهم ؛
ماجرای خانه ششصد متری ولایتی در شمیرانات/ نظرسنجی و جامعتین عوامل تعیین کننده خروجی ائتلاف
21 ارديبهشت 1392 ساعت 12:15
یک عامل تعیینکننده نظرسنجی است. عامل تعیینکننده دیگر تصمیم جامعتین است؛ و لذا هر دو عامل، باید لحاظ بشود. درنهایت جامعتین هم که تصمیمگیری میکند، نمیآید روی آدمی تصمیمگیری کند که درصد پایینی از مردم به او رأی میدهند و از قبل شکستش معلوم است.
علی اکبر ولایتی پزشکی اطفال خوانده است. شانزده سال سکان وزارت خارجه را برعهده داشت. درتلویزیون در مورد تاریخ اسلام صحبت میکند و خود را معلم نیز میداند. مردی که با تمام این ویژگی ها میتواند لقب یک دولت سیار را یدک بکشد. وی سال گذشته در همین ایام برای اولین بار پیشنهاد ائتلاف سه گانه را مطرح کرده است و شاید در آن زمان کسی تصورش را نمیکرد که ولایتی یکی از جدی ترین احتمالات خروجی این ائتلاف باشد.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ ارگان رسانه ای علیرضا زاکانی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در مقدمه گفتوگویی با علی اکبر ولایتی در خصوص ائتلاف سه گانه حدادعادل، ولایتی و قالیباف می نویسد: ائتلافی که در روزهای اول بنا بود مبتنی بر نظرسنجی ها باشد و بعد از مدتی نظر جامعتین نیز برای تعیین خروجی این ائتلاف وزن پیدا کرده است. ائتلافی که قرار بود پیش از ثبت نام خروجی خود را معرفی کند و لی امروز زمزمه ها نشان دهنده ائتلاف در دقیقه ۹۰ است. ائتلافی که گویا قرار است خروجی ای به نام علی اکبر ولایتی را بسازد.
درادامه متن گفتوگوی پنجره با ولایتی نامزد انتخاباتی را خواهید خواند.
*اگر دکتر ولایتی بخواهند خودشان را معرفی کنند بهصورت مختصر چگونه خود را معرفی میکنند؟
بنده علیاکبر ولایتی متولد ۴ تیرماه ۱۳۲۴ دارای شناسنامه شماره ۶ و متولد رستمآباد پایین هستم. اجداد ما همه در همین محل بودند و بنده در خانه اجدادیمان به دنیا آمدم. در ۶ سالگی به دبستان رفتم و در ۱۸سالگی دیپلم طبیعی از دبیرستان جم قلهک گرفتم. در ۱۹سالگی در کنکور سراسری شرکت کردم و با رتبه ۴۹ دانشکده پزشکی دانشگاه تهران را انتخاب کردم. هفت سال دوره پزشکی عمومی را گذراندم و سال ۱۳۵۰ پزشک عمومی شدم. بلافاصله امتحان تخصصی دادم و پذیرفته شدم. تخصص اطفال را انتخاب کردم چون شاید روحیه من به لحاظ اینکه یک روحیه فرهنگی و عاطفی و شاعرانه است با اطفال بیشتر تطابق دارد تا با رشتههای دیگر. جراحی رشته بسیار حیاتی و معتبری است، ولی من ترجیحم برخورد با اطفالاست. به دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا در بالتیمور رفتم و دوره فوق تخصصی عفونی اطفال را دیدم. از سال ۵۳ عضو هیئتعلمی دانشگاه بودم و اکنون استادتمام یعنی فول پروفسور و استاد ممتاز دانشگاه شهید بهشتی پایه سیام هستم. قبل از انقلاب بنده، از دوره دبیرستان فعالیت سیاسی داشتهام. به همین دلیل من را بارها به ساواک در شمیران و تهران احضار کردند. در پروندهای که وزارت اطلاعات به من داد از سال ۱۳۴۱ که من ۱۷ سالم بود پرونده داشتم. آن روزهای انقلاب که روزهای تظاهرات مردم و کشتار مردم توسط ساواک بود، در شمیران با مسئولیت بنده ۴ بیمارستان مخفی درست کردیم برای پذیرفتن مجروحین انقلاب که اگر میرفتند به بیمارستانهای دولتی یا خصوصی، ساواکیها از اینها عکس میگرفتند، بازجویی میکردند و بعد از اینکه در بیمارستان بهبودی نسبی مییافتند، برای بازجویی به زندان میبردند.
*بیمارستانهایتان لو نرفت؟
نه، شاید هم در پروندهها بوده که بعدا به حساب ما برسند که دیگر اجل مهلتشان نداد. به محض اینکه اتفاقی میافتاد و تیراندازی میشد، تماس میگرفتیم و خون و امکانات دیگر را میگرفتیم. تلفن همه جراحها و متخصصین پزشکی را داشتیم، در رشتههای مختلف آنها بهکار فوریتهای پزشکی میآمدند و به محض اینکه اتفاقی میافتاد با یک تلفن همه سر کارشان حاضر میشدند. در روز ورود امام نیز در جایجای مسیر استقبال تا بهشت زهرا آمبولانس مستقر کرده بودیم. آمبولانسی که بنده در آن بودم شاید در فاصله چهارصد متری مکانی بود که امام در بهشت زهرا سخنرانی میکردند.
*دوست دارید دکتر صدایتان کنند یا پروفسور؟
علیاکبر؛ چه اسمی بهتر از این؟! ببینید کلمه پروفسور در ایران بین پزشکان معمول نیست؛ یعنی از باب تواضعی که مردم ما بهلحاظ فرهنگی دارند همین کلمه دکتر را میگویند. بین خود ما با آن تواضع و دوستی و گرمی که بین پزشکان هست بهتر است که همه لقب دکتر داشته باشند.
*برویم به بعد از انقلاب. بعد از انقلاب چه فعالیتهایی داشتهاید؟
اولین سمتی که در انقلاب به من پیشنهاد کردند در دولت شورای انقلاب و بعد از استعفای دولت موقت بهعنوان معاون درمان وزارت بهداشت بود. بعد از چند ماه در انتخابات مجلس اول انتخاب شدم و از ۷ خرداد ۱۳۵۹ تا ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ نماینده تهران بودم. در خرداد ۵۸ معاون وزیر بهداشت شدم و در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ شدم وزیر امور خارجه. حدود یک سال و نیم در مجلس بودم.
*که بعد از آن بهعنوان نخستوزیر معرفی شدید و رأی نیاوردید.
در مهرماه ۱۳۶۰ مقام معظم رهبری که تازه رئیسجمهوری شده بودند، بنده را بهعنوان اولین نخستوزیر معرفی کردند. خب بنده هم هیچ کار خاصی برای اینکه حتما در این کار موفق بشوم انجام نداده بودم. حضرت آقا مرا معرفی کردند و مجلس هم باید رأی میداد. این رأی را نتوانستم بهدست بیاورم که علت اصلی آن فعالیتهای سازمانیافته و بسیار تشکیلاتی و فشرده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مجلس بود که من نخستوزیر نشوم که خب نشدم. ۲۵ آذر ۱۳۶۰ بهعنوان وزیر امور خارجه معرفی شدم و ۴ دوره یعنی ۱۶ سال وزیر امور خارجه بودم و هر بار هم چه حضرت امام و چه مقام معظم رهبری تأکید داشتند که بنده وزیر خارجه بمانم، مجلس هم رأی داد و بالاخره عملکرد وزارت خارجه هم بحمدالله در طی مدت این ۱۶ سال قابل دفاع بود.
*آقای میرحسین موسوی در دوران نخستوزیریشان مخالف وزارت خارجه شما بودند؟
آقای مهندس موسوی اظهاری نمیکردند؛ ولی خود ایشان برای من تعریف کردند که هرگاه خدمت امام میرسیدم، ایشان میفرمودند ولایتی حالش چطور است و برداشت ایشان این بود که ولایتی باید بماند. یکبار هم من به امام عرض کردم که اگر حضرتعالی صلاح بدانید یک دوره در این سمت نباشم، هر طور که شما صلاح میدانید. ایشان فرمودند که اگر شما عوض شوید دنیا فکر میکند سیاست خارجه ما عوض شده است. ملاحظه کنید، این یعنی نام ولایتی با شکلگیری سیاست خارجه جمهوری اسلامی همراه است.
*آقای هاشمی زمان مدیریت شما در وزارت خارجه انقلتی نداشتند؟
خیر. ایشان هم میخواستند رویکرد سیاست خارجه ادامه پیدا کند. مبانی و اصول اصلی سیاست خارجه را چه در زمان حضرت امام و چه در زمان مقام معظم رهبری از رهبری نظام میگرفتیم و عمل میکردیم. در مذاکرات قطعنامه۵۹۸ به محض اینکه آتشبس شد و قطعنامه از سوی حضرت امام پذیرفته شد، خود آقای نخستوزیر نامهای به بنده نوشت که مسئولیت با من است و هر کاری که میخواهی انجام دهی باید با من هماهنگ کنی. با گذشت شاید یکی دو روز، حضرت امام در صحبتی که داشتند فرمودند که موضوع مذاکرات مربوط به قطعنامه به عهده وزارت خارجه است. بعد از سوی مهندس موسوی یک نفر آمد و گفت که کاغذ ما را پس بدهید.
*کپیاش را نگه نداشتید؟
نه، ما نمیخواستیم علیه کسی سندسازی کنیم و بنده عرض نمیکنم که آقای موسوی این کاری که کرد از روی سوء نیت بود. ایشان بالاخره رئیس دولت بود و میگفت که این کار مهم و حساس و حیاتی باید با رئیس دولت هماهنگ شود. اما امام این مسئولیت را مستقیم به بنده دادند.
*با این روحیه لطیف، بعد از بهبود یک کودک بیشتر خوشحال میشوید یا بعد از یک مذاکره موفق دیپلماتیک؟
یک زمان هست که بحث عواطف انسان است و یک زمان هست که مصالح ملی مطرح است. لبخند یک کودک رضایت عاطفی برای انسان ایجاد میکند. درمان کودک هم مسئولیت دارد؛ اما مسئولیت سیاست خارجه یک که به حیات یک ملت وابسته است خیلی سنگینتر است. هرکدام از جنسی متفاوت هستند.
*گفتید روحیه لطیف و شاعرانهای داشتید؛ اهل شعرگفتن هستید؟
بله اشعاری گفتهام. البته الان حضور ذهن ندارم. با مرحوم گلآقا مشاعرهای داشتم که شعرش را الان یادم نیست. زمانی گلآقا خواست ما را دعوت کند، دیدم که یک فکسی برای من فرستاده و دعوتنامه را بهصورت شعر فرستاده است. من هم جواب او را به شعر دادم، در همان بحر و با همان قافیه. آقای بشارتی و آقای میرمهدی هم شعر گفتهاند و یک اخوانیهای بین ما بود.
*اهل سینما یا کتاب هستید؟
بنده حساب تعداد کتابها و مقالاتی که خواندهام از دستم در رفته است، خیلی بالاست.
*آخرین کتاب؟
درباره احمدبنحنبل بود. این آخرین کتابی است که در ذهنم مانده است. ایشان هم ایرانی است. میخواستم جایی بیان کنم که بیش از هر ملت دیگری در میان بزرگان اهل سنت و شیعه و علمای اسلام در مذاهب مختلف ایرانیها نقش داشتند.
*آخرین فیلمی که دیدید؟
شاید همین فیلم آرگو بوده است، مربوط به لانه جاسوسی و بازیای که سر ما درآوردند.
* فکر میکنید الان وضعیت فرهنگی جامعهمان چطور است؟
بهصورت مبنایی، فرهنگ اسلامی و ایرانی ما فرهنگ ریشهدار و محکمی است که بسیار افتخارآفرین است و با تهاجمات دیگران تکان نمیخورد؛ مثل کوه دماوند است. این موضوع را اول گفتم که شهادتینم راجع به فرهنگ را عرض بکنم. بر این اساس ما مطالعه کردیم و کتاب نوشتیم، اما بالاخره این تهاجم فرهنگی یا ناتو و شبیخون فرهنگی که مقام معظم رهبری به آن هشدار دادند، بر روی جوانهای ما تأثیرگذار بودهاست.
*الان خیلی از نامزدها سطح اظهاراتشان را تا حد گشت ارشاد هم پایین آوردهاند.
بله، ما اصلا بهجای پرداختن به این چیزهایی که معلول است، باید دنبال علتیابی باشیم و بهجای کار سلبی باید کار ایجابی بکنیم.
*منزل شما در سعدآباد تهران است. این موضوع برخلاف سادهزیستی نیست؟
وقتی بنده ازدواج کردم از منزل پدری بیرون آمدم؛ چون منزل کوچکی بود و جا نداشتیم. یک خانه اجاره کردم. برای اینکه بتوانم خانه داشته باشم، سه جا کار میکردم. ماهی ۱۲۰۰تومان کرایه میدادیم.
* چه سالی؟
سال۵۳، یک خونه یه روز، مؤجر ما بلایی سرما آورد که من مصمم شدم به هر قیمت که شده، یک خانه بخرم. بالاخره ما سه نفر شدیم. با کسی که زمینی داشت شریک شدیم و یک ساختمان دوطبقه درست کردیم. تا سال ۶۰ یا ۶۱ بنده مطبم را فروختم. چون انفجارها و ترورهای منافقین پیش آمده بود و دیگر نمیتوانستیم به مطب برویم. یک خانه کلنگی در تجریش خریدم. برای این خانه کلنگی، یک میلیون تومان از آقای عسگراولادی وام گرفتم. و به هر حال خانهای ساختیم.آقای دعاگو که الان امام جمعه شمیرانات است، آن زمان رئیس کمیته بود. به من گفت خانه شما امنیت ندارد و مصلحت نیست شما اینجا باشید. گفتیم کجا برویم؟ کاخ سعدآباد شده بود محل کمیته. خانهای نزدیک به کمیته وجود داشت که متعلق به بنیاد شهید بود. من با آقای کروبی وارد مذاکره شدم که این خانه را با خانه قبلی معاوضه کند. آمدند خانه را ارزیابی کردند ۳۶میلیون تومان و خانه بنیاد شهید را ارزیابی کردند ۵۱ میلیون تومان.
*چه سالی؟
سال ۷۰ – ۷۱.
*مشکل امنیتی برطرف میشد؟
بله، ۱۵میلیون تومان ما باید سر میدادیم. مدت طولانی باید ماهی۷۰۰هزار تومان میدادیم.
*حالا قیمت خانهتان میدانید چقدر شده است؟
صبر کنید، عرض کنم. خانهای که گرفتیم ۱۰۰۰متر بود. ۲۲۴متر از این خانه را حسینیه کردیم. اخیرا که دیدم این حسینیه احتیاج به توسعه دارد، ۲۰۰متر دیگرش را هم وقف کردیم. پس، از ۱۰۰۰متر ۶۰۰متر برای ما مانده است. در دوطبقه بالا ۴تا از فرزندانمان که ازدواج هم کردهاند زندگی میکنند. ما هم که پایین مینشینیم، پس در این ۶۰۰متر ۵ خانواده زندگی میکنند.
*آقای دکتر چقدر احتمال میدهید مجبور شوید که تا چند وقت دیگر آنجا را ترک کنید و در پاستور ساکن شوید؟
من نمیدانم که کجا باید ساکن بشویم، اما بنده احساس مسئولیت کردم که در زمانی که ما با شرایط پیچیده خارجی و مشکلات داخلی مواجه هستیم، حتما یک دولت قوی و مقتدر باید بیاید. بنده در خودم این ظرفیت را میبینم که انشاءالله یک دولت قوی و مقتدر تشکیل بدهم و وزرای بنده و افرادی که مسئولیت قسمتهای مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را دارند، آدمهای قوی و شناختهشدهای باشند که بتوانند از عهده این کار مهم بر بیایند و کار حتما به دست کاردان سپرده بشود. کار اصلی بنده بهعنوان مدیر هیئت دولت، اگر انتخاب شدم، هماهنگی و مدیریت و استفاده از هر شخص کاردان است. تعهد و تدین جزء لاینفک کسانی است که ما بهکار میگیریم. کاردانی و تعهد هردو باید با هم جمع شوند. بنده معتقدم که هر وزیری باید در حوزه کاری خودش اختیارات ریاستجمهوری را داشته باشد و رئیسجمهوری نظارت بر کار او بکند. مدیریت من در وزارت خارجه در طی آن ۱۶سال هم همین بود. به معاونان اختیارات میدادیم؛ در حد یک وزیر کار میکردند و حتی درکمیسیونها هم شرکت میکردند.
*این روزها وزرا آزادی عمل زیادی ندارند. شما چنین اختیاراتی در زمان وزارتتان داشتهاید؟
بله که داشتم. علیالخصوص با توجه به اینکه بنده با تأکید رهبری زمان وزیرخارجه بودم و اگر آن تأکید نبود، شاید در دور دوم کابینه آقای مهندس موسوی دیگر وزیرخارجه نبودم. اختیار کامل داشتم و بر اساس مصالح کشور کارها را با حضرت امام و سران سه قوه و دولت هماهنگ میکردم.
*گویا در این دوره بسیار جدیتر از انتخابات ۸۴ هستید...
بله، علتش این است که از یک سو بنده احساس کردم تشتتی در میان اصولگرایان وجود دارد و دیگر اینکه میدان آینده، فقط میدان اصولگرایان نیست، همه به میدان میآیند، چه اصولگرایان سابق و چه به اصطلاح اصلاحطلبان. اگر معتقدیم که رشته کار باید در دست اصولگرایان باشد، اولین شرط این است که از تفرق جلوگیری کنیم.
عدهای میگویند که ما سیاسی نیستیم؛ اما بدانید همین کسانی که این حرف را میزنند سیاسیتر از دیگران هستند. سیاسیبودن منفی نیست. اصلا سیاست یعنی تدبیر امور در خانه، شهر یا کشور. آیا ممکن است کسی شهروند این کشور باشد اما بگوید من حاضر نیستم به سهم خودم در اداره این کشور سهمی داشته باشم؟ معنی این تفکر این است که دیگران برای شما تصمیم بگیرند. کسانی که میگویند «من سیاسی نیستم» به معنای عمیق این حرف فکر نکردهاند. میگویند من سیاسی نیستم اما حرف سیاسی میزنند! چرا برخی این شعار را میدهند؟ چون از زمان مشروطه تا امروز افرادی که عضو گروههای مارکدار سیاسی بودهاند، حرفی زدهاند اما طور دیگری عمل کردهاند. برخی از آنها احزاب خلقالساعهای را تشکیل دادهاند که مدتی بعد منحل شده است. برخی - مثل حزب توده – میخواستند وابستگی حزبی را جایگزین وابستگی اعتقادی کنند. طبیعی است که کسی نمیخواهد به این معنا سیاسی باشد. اما مگر ممکن است اسلام بدون سیاست باشد؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سیاست داشت و حاکم مدینه بود. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هم بر جامعه اسلامی حکومت کرد. اساس این دین بر همین اصل است که در سیاست دخالت کند. ما معتقدیم که سیاست بخشی از دین ماست.
مگر اصلاحطلبی واژه بدی است؟ اصلاح امور بسیار خوب است؛ اما عدهای این را تابلو کردند، هر کاری خواستند انجام دادند و حتی غیراصلاحی عمل کردند. کاری که کردند، اصلاح نبود، اگر نگوییم افساد بود. ویترین و مارکشان اصلاحطلبی بود، اما در جایی که صلاح میدیدند کار دیگری انجام دهند آن کار را انجام میدادند. بنابراین اصلاحطلبی را بدنام کردند. همینطور ممکن است برخی با افراطگرایی بگویند اصولگرای واقعی ما هستیم که حرف افراطی میزنیم یا افراطی عمل میکنیم؛ درحالیکه اینگونه نیست. اصولگرایی واقعی یعنی پایبندی به اصول حاکم بر این نظام. هر کس به این مبانی پایبند باشد اصولگراست و اصلاً هم اختصاصی و انحصاری یک گروه خاص نیست. ازاینرو ما دیدیم که با این تفرق ممکن است حکومت آینده در دست کسانی باشد که بعضا در اعتقاد عملی آنها به مبانی نظام ابهاماتی وجود دارد و البته نمیشود اختیار کشور را به دست چنین افرادی سپرد. از اینرو بنده پیشنهاد کردم که این ائتلاف تشکیل شود. جناب آقای قالیباف قبول کردند، جناب آقای دکتر حدادعادل هم قبول کردند. از آن به بعد هم این ائتلاف تشکیل شد و پیش رفت.
*آقای دکتر، شما ۱۶سال سابقه وزارت خارجه دارید. الان هم در فضای جامعه مباحث مختلفی مثل هولوکاست و نیز تحریمهادر رابطه با سیاست خارجه مطرح شده است، رویکرد شما در این مسائل چیست؟
مذاکرات مربوط به انرژی هستهای را باید مدبرانه هدایت کرد باید با دنیا سخن گفت؛ سخنی که دنیا بفهمد ما چه میگوییم. با دنیا باید به زبان بینالمللی و بنابر ایجاد یک رابطه مناسب و درست و سازنده و با احترام متقابل به حقوق برابر و حفظ حقوق هستهای سخن گفت. میشود تلاش کرد و اعتماد طرفهای مقابل را جلب کرد. باید بهقول و قرارهایی که با کشورهای دیگر میگذاریم پایبند باشیم. ببینید، باید به سه عامل عزت، حکمت و مصلحت توجه کنیم. عزت یعنی بههیچوجه از حقوق ملی، منافع ملی و ارزشهای جمهوری اسلامی کوتاه نیاییم. حکمت یعنی تدبیر؛ اعلا درجه تدبیر همان حکمت است. مصلحت یعنی اگر کلمهای که میگوییم برای مملکت هزینه برمیدارد بدون اینکه فایدهای داشته باشد، آن کلام را نگوییم. سخنگفتن یک آدم مسئول، مسئولیتزاست. کشورهای جهان روی کلمات ما مسئولان حساب میکنند. هرچه مسئولیت مسئول بالاتر باشد، آثارش بیشتر است. اگر آدم حسابشده حرف بزند، به مصلحت کشور است و اگر بیحساب حرف بزند به ضرر کشور است. این نکات، نکات مهمی است. درعینحال باید عرض بکنم، اگر انشاءالله بنده انتخاب بشوم و دولت را تشکیل بدهم، مذاکرات هستهای را انشاءالله با حفظ حقوق هستهای، یعنی استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای به نتیجهخواهم رساند و تلاش خواهم کرد که تحریمها را کم کنیم.
*رویکرد کنونی آقای سعید جلیلی را قبول دارید؟
من به افراد کاری ندارم. ببینید مذاکرات هستهای مدبرانه هدایت شده است و الهامگرفته از رهنمودهای مقام معظم رهبری است. مسئولیت اصلی تصمیمگیری در مسائل اساسی حکومت از جمله سیاست خارجی برعهده حضرت ایشان است. ما چرا نباید بتوانیم با کشورهای دیگر سخن بگوییم؟ چرا نباید تدبیر بکنیم که چگونه سخن بگوییم؟ معلوم است که هیچ شغل و سمتی در حوزه حکومتی حساستر از کار سیاست خارجی و حرکتهای بینالمللی نیست. ما به افراد باتجربه و آشنا به فنون مذاکره برای رسیدن به نتایجی که بهنفع کشور باشد نیاز داریم.
*آقای دکتر، در این چند وقت گذشته چندین نقل قول مختلف از زبان شما در رابطه با آقای هاشمی مطرح شده بود. رویکرد شما درباره آقای هاشمی چیست؟
بنده شما را ارجاع میدهم به دیگر سخنرانیها و مصاحبههایم. آنجا توضیح کامل دادهام.
*چرا شما گفتهاید، نظر جامعتین هم جداگانه مطرح بشود؟
در ائتلاف، مبنای مشروعیت، مقبولیت و کارآمدی است. مشروعیت در نظام جمهوری اسلامی در درجه اول از رهبری نشأت میگیرد. مقام معظم رهبری مصلحت نمیداند در تعیین افراد دخالت بکند و کاملا حکیمانه در این جهت حرکت میکند. ما باید به علما، بزرگان، مراجع و مجتهدین و کسانی که حامی انقلاباند تکیه کنیم.
بنابراین سخنان و تصمیمهای جامعتین که تبلور روحانیت کشور هستند در کنار علمای بلاد و مراجع تقلید برای ما بسیار تعیینکننده است؛ لذا اگر جامعتین، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت، در رابطه با ریاستجمهوری به تصمیم مشترکی برسند کاملا مطاع است و من از آن تبعیت میکنم. بخشی از رأی مردم تحت تأثیر شرایط عمومی کشور است.
بالاخره مردم مشورت میکنند. تبلیغات هم مؤثر است؛ اما نه چندان. چه بسیار افرادی که در دورههای گذشته کشور را با اعلامیه و پلاکارد پر کردهاند، اما رأی نیاوردهاند. ما افرادی را داشتیم که در انتخاباتی که ۲۷میلیون نفر شرکت کردند، کمتر از یک میلیون رأی آوردند؛ در حالیکه بسیار بیشتر از دیگران هزینه کرده بودند. مردم ما بسیار هوشیار هستند؛ درعینحال هم ممکن است بگویند چرا من به فلانی رأی دادم، اما آن فرد طور دیگری شد. برخی در ابتدا خود را به یک شکل نشان میدهند اما طور دیگری از آب درمیآیند. وقتی انسان هنوز قدرت ندارد به یک شکل عمل میکند و زمانی که قدرت پیدا کرد ممکن است طور دیگری عمل کند. مولانا میفرماید: «نفست اژدرهاست، او کی مرده است؟ از غم بی آلتی افسرده است» میگوید نفس انسان یک اژدها نیست، بلکه چندین اژدهای متعدد است. اژدها به مار بزرگ اطلاق میشود. زمانی که سرما شدید باشد همه فکر میکنند که مار مرده است؛ ازاینرو میگویند کسی که مار را از سرما نجات میدهد و در آستین خود نگه میدارد، عاقبت گرفتار میشود.
*مؤسس و پیشنهاددهنده این ائتلاف شما بودید؟
همینطور است. تمام صحبتهای من با آقای قالیباف تا زمان بهنتیجهرسیدن آن فقط یک ربع طول کشید. آقای حداد هم همینطور. در مجموع شاید ۳۰دقیقه به طول انجامید تا ائتلاف شکل گرفت.
*فکر نمیکنید استفاده از نظر جامعتین با اینکه خروجی براساس نظرسنجی باشد کمی تفاوتی دارد؟
نه، ببینید نظرسنجی عامل مهمی است. اما اگر قرار باشد فقط به نظرسنجی اکتفا بکنیم، در بین کسانی که مورد نظرسنجی قرارگرفتند افرادی هم هستند که آن مشروعیت را ندارند ولی درصد آرایشان بالاتر است، شما به همان اکتفا میکنید؟
*اگر خروجی نظرسنجی با خروجی جامعتین متفاوت باشد، خروجی ائتلاف هم دوتا میشود؟
یک عامل تعیینکننده نظرسنجی است. عامل تعیینکننده دیگر تصمیم جامعتین است؛ و لذا هر دو عامل، باید لحاظ بشود. درنهایت جامعتین هم که تصمیمگیری میکند، نمیآید روی آدمی تصمیمگیری کند که درصد پایینی از مردم به او رأی میدهند و از قبل شکستش معلوم است.
*منظورتان همین سه نفر است؟
بله، حالا این سه نفر یا یک نفر چهارم. مگر ما از ابتدا نگفتیم؟ این را گفتیم و تکرار کردیم که اگر اصولگرایان به یک نفر چهارمی رسیدند غیر از ما سه نفر، ما قبول داریم. این را همه گفتیم و بارها هم تکرار کردیم. پس این سه نفر دور هم جمع نشدند که بین خودشان قدرت تقسیم کنند بلکه جمع شدند که هسته اولیه بشوند برای هماهنگکردن اصولگرایان. به این دلیل بنده با آقای مهندس باهنر، آقای آل اسحاق، آقای پورمحمدی، آقای عسگراولادی و افراد مختلف صحبت کردم که سعی کنیم همه با هم باشیم.
* ۱۰درصد رأی هم گذاشتید برای کف نظرسنجی. اما برخی از این آقایانی که اسم بردید، ۱۰درصد هم رای ندارند.
نه، اینگونه نیست؛ گفتیم که اون کسانی آن رأی کمتری دارند اصلا مطرح نیستند. الان هستند کسانی که درصد رأی بالاتری دارند مشروعیت هم دارند و جزء سه نفر هم نیستند، خب باید نظر آنها هم جلب شود.
*آیا ممکن است با همان مبنای انتخاب کاندیدای نهایی براساس نظر افکار عمومی، هر سه نامزد در انتخابات ثبتنام کنند؟
هنوز مشخص نیست. باید ببینیم شرایط چگونه پیش میرود.
*ممکن است این مورد هم از پیشنهادهای شما باشد؟
اتفاقا همین هم میتواند یک تاکتیک باشد. اگر با هم مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که هر سه با هم ثبتنام کنیم، این کار را انجام میدهیم. بستگی به شرایط دارد.
*یکی از موضوعاتی که درباره ائتلاف مطرح شد این بود که امور سیاسی زیر نظر شما، امور فرهنگی زیر نظر آقای دکترحدادعادل و امور اقتصادی و اجرایی زیر نظر آقای دکترقالیباف باشد. این مسئله در عمل چگونه خود را نشان خواهد داد؟
این تقسیم کار براساس تجربیات ماست. بهدلیل مسئولیتهایی که در گذشته و حال داشتهام، یکی از گرایشهای ذهنی عملکرد و تفکر بنده را گرایش سیاسی میدانند. من تقریبا ۳۲ سال است که کار سیاسی میکنم یا در سمت وزارتخارجه یا در سمت مشاور مقاممعظمرهبری در امور بینالملل. باتوجه به این تجربیات، کار سیاسی و کارهای سیاسی- بینالمللی را به من میسپارند. فردی مثل آقای دکتر قالیباف که در شهرداری حضور داشته و کار اجرایی انجام داده است یا فردی مثل آقای دکتر حدادعادل که سالها در عرصه فرهنگ کار کرده، کاملا طبیعی است که در جایگاه خود قرار بگیرند. اما اینها فقط مربوط به زمان حال است؛ دولت ائتلاف میخواهد برنامه ارائه دهد و باید برنامهنویسیاش تخصصی باشد.
*این تقسیم کار برای بعد از ریاستجمهوری نیست؟
نه،این برای آن است که برنامه دولت آینده تدوین شود
کد مطلب: 13470
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdce7e8z.jh8xfi9bbj.html
خط نيوز
http://khatnews.com