اظهارات آیت الله مومن درباره رهبری، جنتی، روحانی،محافظه کاری هاشمی و بازگشت به دنیا
رهبری آیت الله خامنه ای لطف خدا بود/رهبری بهتر از ایشان نداشته و نداریم
3 بهمن 1393 ساعت 17:41
آیت الله مومن گفت: به نظر من بهتر از آیت الله خامنهای برای رهبری نداشته و هنوز هم نداریم .این لطف خدا بود که به ذهن ما خطور کرد. پشیمانی که هیچ،حتی احتمال اشتباه هم نمیدهیم. ایشان تمام همتشان را برای این کار گذاشتند.
به گزارش خط نیوز ، آیتالله محمد مومن شاگرد امامخمینی(ره)، از اعضای شورای نگهبان قانون اساسی و شورای خبرگان رهبری میهمان این هفته برنامه «شناسنامه» بود.
آیتالله مومن در ابتدای این برنامه، گفت: پدر بزرگ ما پیرمردی بود که تعلیمات دینی نداشت، اما آدم متدینی بود و به کربلایی حسین مومن معروف بود. این لفظ مومن برای خانواده ما در شهر قم معروف بود و ماند.
وی افزود: پدر من سواد دینی نداشت ولی فرد متدینی بود. او میگفت وقتی من مشرف شدم کربلا از سیدالشهدا خواستم که تو طلبه شوی اما از لحاظ مالی مشکل داشت. من فرزند بزرگ و تنها پسر خانواده بودم و باید در کشاورزی به او کمک میکردم. آن روزها اینگونه نبود که هر خانواده یک بچه و نصفی داشته باشند. تعداد اولادی که پدرم از یک زن آورد ۱۲ نفر بود. الحمدالله با اینکه همه در زمان طاغوت بزرگ شدیم هیچکدام بیبند و بار نبودیم و آخرین برادرم در سال ۵۷ شهید شد. من میخواستم طلبه شوم ولی وضع مالی ما آنگونه نبود که بتوان این کار را انجام داد اما به لطف ائمه از سن ۱۹ سالگی توانستم وارد حوزه شوم.
این عضو شورای نگهبان قانون اساسی در پاسخ به سوال رنجبران که در خصوص استعداد ریاضی او و چرایی نرفتن به سوی علوم مهندسی پرسید، گفت: ادبیات عرب و تعمق در احکام و روایات اسلام نیازمند استعداد و توجه است. من یادم است استادی که خوب از او استفاده کردم فردی بود که اهل آذربایجان شرقی بود و خیلی آدم فهمیدهای بود. از الطاف خداوند به من این بود که با وضعی که آن زمان حوزه در خصوص استاد پیدا کردن داشت، من توانستم سال ۱۳۳۵ یعنی ۵ سال بعد از آغاز آموزشم درس خارج بخوانم. آن زمان اینگونه بود که بعد از ۳ سال خواندن کتب ادبیات عربی و ۵ سال خواندن فقه و اصول به درس خارج میرسیدند. امروزه هم بعد از ۱۰ سال درس خارج میخوانند.
آیتالله مومن گفت: لطف خداوند بود که برای خواندن درس خارج فقه شاگرد امام خمینی(ره) شدم. مرحوم حاج آقا مصطفی مدرس فلسفه ما بود. او شاگرد امام بود و فرد ممتازی در فلسفه بود. ما برای اینکه فلسفه منظومه ملاصدرا را بخوانیم از او تقاضا کردیم که به ما تدریس کنند.
وی در مورد رابطه آقا مصطفی با پدرش امام خمینی(ره) گفت: زمانی که من در کلاسهای امام خمینی(ره) شرکت میکردم ۶۰ سالش بود ولی آقا مصطفی حدود ۳۰ سال سن داشتند و جوان بود. او در جلسات درس شرکت میکرد و با صدای بلندی که داشت مباحثه میکرد. در جلسه درس امام خمینی(ره) نیز شرکت میکرد و بدون توجه به رابطه پدر و فرزندی به مباحثه میپرداخت البته کمال احترام را در برخوردها داشت اما در مسائل علمی تعارف نداشت و سوالهایی که در ذهنشان بود را مطرح و بحث میکرد.
این عضو شورای خبرگان رهبری درخصوص آخرین دیدارش با آقا مصطفی گفت: من وقتی در سال ۴۲ در نجف بودم یک ویزای اقامتی عراق داشتم و برای همین هر ۶ ماه یکبار باید به آنجا میرفتم. طبعا وقتی امام خمینی(ره) در آنجا بود من زیاد به آنجا میرفتم. آقا مصطفی به من لطف داشت و با من رفیق بود. امام خمینی(ره) هم لطف داشت و در درسهایشان شرکت میکردم. در سفر یکی به آخر مانده من در سال ۴۸ هنوز خدا به من فرزند پسر نداده بود، من سه ماه در آنجا ماندم. آقا مصطفی به منزل من میآمد و تا سال ۴۹ با او ملاقات داشتم. در سفر آخرم در سال ۴۹ یک مشکلی برای مرحوم آقا مصطفی پیش آورده بودند و از عراق به سوریه یا لبنان رفته بودند و من ایشان را ندیدم. البته خدمت امام خمینی(ره) رسیدم.
آیتالله مومن در پاسخ به این سوال که آیا با حسین فرزند آقا مصطفی رابطه دارد، گفت: خیر، رفت و آمد نزدیک با آنها نداریم. آشنا هستیم و در برخی جلسات با یکدیگر شرکت کردیم اما او بعد از انقلاب و بعد از قضایایی که برای برخی پیش آمد، جنبه حضورش با طلبهها به ان صورت مطلوبی که باید نیست.
وی در پاسخ به این سوال که آیا شما در سال ۴۲ پیام آیتالله حائری را به آیتالله حکیم رساندید گفت: نه اینطور که میگویید، بوده چیزی ولی اینگونه نبوده است. من به عنوان مقیم عراق رفت و آمد داشتم. بعد از اینکه امام تبعید شدند، من در درس آقای داماد و حاج آقا مرتضی حائری شرکت میکردم. یک بار وقتی میخواستم به عراق بروم آقای حائری از من خواست که پیشش بروم و گفت به من گفتند امام موسی صدر در نجف مشرف هستند. در آنجا از طرف من به ایشان بگو که خدمت آقای حکیم بروند و بگویند آقای خمینی که تبعید شدند از مراجع هستند و بودن ایشان خارج از قم و در ترکیه اهانت به مرجعیت شیعه است و برای اینکه شما جلوی ادامه یافتن این توهین را بگیرید، درخواست کنید که جلوی ادامه حضورشان را در ترکیه بگیرند و از آنجا برگردند.
این عضو شورای نگهبان قانون گفت: چون امام موسی صدر از نجف رفته بودند دیگر امکان ملاقات فراهم نشد و من خدمت حاج نصرالله خلخالی رفتم. او به امام خمینی خیلی ارادتمند بود ولی گفت این کار تاثیری ندارد. گمان نمیکنم ایشان این پیغام را به آیتالله حکیم رسانده باشند.
آیتالله مومن در پاسخ به این سوال مجری که در مورد بعهده گرفتن ماموریت رساندن پیغام اعلام مرجعیت امام خمینی(ره) از سوی جامعه مدرسین بود، گفت: نه اینگونه نبود. زمان آیتالله بروجردی بود که ایشان مرجع شدند. جریان این نامه به زمان بعد از فوت آیتالله حکیم بعد از سال ۴۸ یا ۴۹ برمیگردد. در آن زمان عدهای از مدرسین و بیشتر جامعه مدرسین تصمیم گرفتند مرجعیت امام خمینی را امضا و اعلام کنند. ۱۳ نفر از بزرگترها این نامه را امضا کردند و این به لحاظ این بود که وقتی مرجعیت یک فرد در جامعه اعلام شد دیگر نتوانند برای این فرد مشکل به وجود آورند و بحث زندان و اعدام را پیش بکشند. در همان سال بود که مرحوم آیت الله سعیدی در زندان به شهادت رسید و من میخواستم بروم عراق، جامعه مدرسین به من نگفت که این نامه را ببرم. در آنجا خدمت امام رسیدم. امام منزل کوچکی داشت. من و امام خمینی تنها شدیم و من این مسئله را به ایشان گفتم. امام با من دعوا کرد که چرا این کار را کردند و من توضیح دادم که آنها تشخیص دادند که دربرابر شاه باید مرجعی وجود داشته باشد که محکم جلویش بایستد و آنها تشخیص دادند که این مرجع شما هستید.
وی در مورد زندان و تبعیدش در سال ۵۲ گفت: در این سال بنا شد که ۲۵ نفر که بیشتر از قم و جامعه مدرسین بودند را تبعید کنند. البته از غیر قم هم بود مثلا مقام معظم رهبری از مشهد تبعید شدند. تمام این ۲۵ نفر را تبعید کردند به غیر از ۲ نفر که یکی از آنها من بودم. همان روزی که همه را گرفتند آمدند خانه ما که من را بگیرند اما من نبودم. در منزل پدرم به دنبال من آمدند. وقتی پدرم جریان را متوجه شد گفت حق نداری به خانه بروی و باید همینجا بمانی. من عبا و عمامه در آوردم و به پشت بام رفتم. آنها به خانه ریختند تا من را بگیرند اما چون خانه پدرم ۲ در داشتند فکر کردند من فرار کردم. حدود ۱۰ روزی در همانجا ماندم و از خانه بیرون نرفتم. فردی هم بود که از شهربانی برای ما خبر میآورد و میگفت شهربانی دنبال من است.
این عضو شورای نگهبان قانون گفت: این ماجرا گذشت تا نوروز سال ۵۳ شد و من برای مباحثه به خارج از خانه میرفتم. از ان ۲۵ نفر فقط من و آیتالله انصاری شیرازی باقی مانده بودند. روز ۱۹ فروردین ۵۳ دوباره سراغ من امدند. اتفاقا من در خانه پدرم بودم اما اینبار آنجا نیامدند و منتظرم ماندند. وقتی به خانه آمدم من را به شهربانی بردند و انجا نمازم را خواندم و بعد به دنبال آیتالله انصاری رفتند. آدمی که سراپا تقوا و تواضع بود. در شهربانی یک شب زندانی بودیم. فردا من را فرستادند شهداد کرمان و ایشان را فرستادند الشتر خرم آباد.
امام خمینی(ره) دستور داد دادگاه روحانیون تشکیل شود تا حیثیت روحانیون محفوظ بماند
آیتالله مومن درباره حضورش در دادگاه ویژه روحانیت به ریاست آیتالله مشکینی به عنوان منشی گفت: دادگاهی را امام خمینی(ره) فرموده بود تشکیل شود و خود روحانیون مسئول دادگاه باشند. سر این کار این بود که برخی مسائل در مورد روحانیون دست دیگران نیافتد و حیثیت روحانی خلافکار محفوظ بماند. ما در قم این دادگاه را تشکیل دادیم و روحانیون خلافکار را محاکمه میکردیم که بیشتر با ساواک در ارتباط بودند. در لیستی که از ساواک به دست من افتاده بود اسامی آنها بود. مرحوم منتظری زمانی به من زنگ زد و پروندههای ساواک را که در اختیار کمیته بود را به من سپرد. دو تن از طلاب که اکنون جزو فضلا و علما هستند، رفتند و پروندهها را خواندند و اشاخصی که جزو روحانیون بودند را در پروندهها پیدا کردند. ما پروندهها را در یک اتاق جمع کردیم تا بعد از اینکه وزارت اطلاعات تشکیل شد به آنها دادیم.
وی در مورد چرایی حضور در شورای خبرگان به عنوان نماینده مردم سمنان در دور اول و دوم این شورا گفت: سمنانی ها با من رفیق بودند. امام جمعه فعلی سمنان با من هم حجره بود. ما با سمنانیها رفیق شدیم و با اینکه من گفتم اهل سمنان نیستیم من را به عنوان نماینده خود به مجلس خبرگان فرستادند.
در ادامه مجری و سردبیر برنامه «شناسنامه» گفت: برخی میگویند اعضای مجلس خبرگان بر کار رهبری نظارت دارند و برخی میگویند نه اینگونه نیست و نظارت ندارند بلکه فقط مطلع میشوند. شما کدامیک از اینها را قبول دارید؟
آیتالله مومن در پاسخ به این سوال گفت: نظارت هست و هیاتی هم برای این کار داریم. از سال اول این را تشکیل دادیم. خیلی هم حرف زدیم تا این را تثبیت کنیم. خیلی ها میگفتند شما این حرفها را میزنید برای شما بد تمام میشود.
مجری برنامه شناسنامه گفت: برخیها سعی میکنند کشمکشهای سیاسی را به مجلس خبرگان بکشانند. بخصوص برخی بزرگان هم برای انتخابات سال آینده ابراز نگرانی میکنند.
آیتالله مومن گفت: این کار درست نیست. این حرفها را که میزنید، به من بگید من نگرانی ندارم چون من جزو پیرهای شورای نگهبان هستم. رفتم من به شورای نگهبان به زور امام خمینی(ره) بود و هرچه کردم نشد که نروم. در ۲۵ تیر ۱۳۶۲ اولین بار بود که رفتم و ۳۰ سال است که انجا هستم و هرچه به آیتالله خامنهای اصرار کردم ایشان گفتند باید انجا باشم.
مجری گفت: گویا شما به احمد آقا گفتید که دیگر نمیخواهید در شورای نگهبان باشید اما امام مخالفت کرده بودند. جریان این مخالفت را هم بگویید خوب است.
این عضو شورای نگهبان قانون اساسی گفت: ما به عنوان عضو شورای خبرگان از سمنان انتخاب شده بودیم. حاج احمد آقا آمد پیام امام را راجع به خبرگان بخواند. ما با او رفیق بودیم. او گفت من همه حرفهای تو را به امام گفتم. من چندین نفر را واسطه کرده بودم که دست از سر ما بردارد. آخر به احمدآقا پیغام دادم من همان طلبه حوزه هستم و الان نیز مایل هستم درسم را ادامه دهم و مسئولیت شورای نگهبان را به کسان دیگری بسپارد که هستند. احمد آقا گفت امام گفته میخواهی درس بخوانی که چه کار کنی؟ میخواهی به اسلام خدمت کنی خوب این سفره گسترده است و باید بشینی و کار کنی.
وی افزود: من برای خبرگان نگران نیستم. امتحان خبرگان را به من واگذار کردند.
مجری گفت: میگویند شما خیلی به لحاظ علمی در طراحی سوالات سخت میگیرید.
آیتالله مومن گفت: من از همان کتابهایی که خواندن جاهایی که مهم است را طرح سوال میکنم. باید خود متن را بنویسند و ترجمه کنند و بگویند متن چه چیزی را توضیح میدهد. امتحان گیرنده هم که ما نیتسیم بلکه چند تن از فضلا هستند که از قم مییند. کسی هم که نمیتواند تقلب کند. خودشان میآیند جواب میدهند و زمان کافی هم برای پاسخ دادن دارند. حداقل نمره ای که باید بیاورند باید ۱۲ باشد. سه امتحان گرفته میشود که باید مجموع نمره ۳۶ را بیاونرد. بعد از آن چندتن از علما از انها امتحان شفاهی میگیرند. وقتی بلد باشند پاسخ دهند صلاحیت دارند. ما هم به هیچکس ظلم نمیکنیم.
کد مطلب: 32946
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcd9n0s.yt0xo6a22y.html