روایتی از شهادت و کفن و دفن مظلومانه امام حسن مجتبی علیه السلام/
امامی که خیانت یاران به صلح با معاویه وادارش کرد
1 دی 1393 ساعت 12:06
خط نیوز ؛ مشهور میان مورخان و علمای مسلمان این است که امام مجتبی(ع) بر اثر زهری که از سوی معاویة بن ابی سفیان توسط جعده به آن حضرت خورانیده شد، در روز پنج شنبه ۲۸ صفر سال پنجاهم هجرت در سن ۴۸ سالگی به شهادت رسید. همان طوری که شیخ مفید(ره) متوفای قرن پنجم، سال ۴۱۳ هجری، و مفسر ادیب و توانمند شیخ طبرسی(ره) در قرن ششم سال ۵۴۸ هجری در دو کتاب خود و علامه بزرگوار حلی در قرن هشتم سال ۷۲۶ هجری بر آن تصریح کرده اند.
مرحوم شیخ طبرسی - روایتی را از طبرانی نقل می کند و می گوید: «ایشان در کتاب «معجمه » نوشته است: امام مجتبی(ع) در ماه ربیع الاول سال ۴۹ هجری به وسیله زهر به شهادت رسیده است.
و در این جا قول سومی وجود دارد و آن این که: «امام حسن(ع) در روز پنجشنبه، هفتم ماه صفر سال پنجاه هجری رحلت نموده است.
مرحوم علامه مجلسی این قول را به شیخ ابراهیم کفعمی صاحب مصباح و بلد الامین نسبت داده است.
ابن قتیبه دینوری می گوید: چیزی از رحلت امام مجتبی(ع) نگذشت که معاویه اقدام به گرفتن بیعت از مردم شام برای پسرش یزید کرد و این را طی بخشنامه ای به همه جهان اسلام اعلام نمود.
مراسم کفن و دفن
آن گاه که امام حسن(ع) دار فانی را وداع گفت، عباس بن علی(ع)، عبدالرحمن بن جعفر و محمد بن عبدالله بن عباس به کمک امام حسین(ع) شتافتند و آن حضرت با کمک آنان جنازه برادر را غسل داد، حنوط کرد و کفن نمود، آن گاه به مصلا (جایگاه خاص، جهت نماز گزاردن بر مردگان) که در نزدیکی مسجد النبی بود منتقل نمودند، که آن مصلا را «بلاطه » می نامیدند. در آن جا بر جنازه آن حضرت نماز گزاردند، سپس جنازه را جهت تجدید عهد و دفن، نزدیک مزار رسول خدا(ص) بردند.
ممانعت از دفن در حرم پیامبر
فرماندار مدینه، مروان بن حکم به همراه آشوبگران جلو آمدند و فریاد برآوردند: شما می خواهید حسن بن علی را در کنار پیامبر دفن کنید؟ از طرف دیگر عایشه سوار بر استر به جمعشان پیوست و فریاد زد: چگونه می شود کسی را که من هرگز او را دوست ندارم، به میان خانه من داخل کنید.
مروان گفت: آیا سزاوار است عثمان در دورترین نقطه مدینه در قبرستان دفن شود و حسن بن علی در جوار پیامبر خدا(ص) هرگز نمی شود، من شمشیر به دست می گیرم و حمله می کنم و ممانعت خواهم نمود.
عده ای از امویان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و می خواستند فتنه ای به پا کنند که امام حسین(ع) با بردباری جنازه برادرش را به سوی بقیع برگرداند و بنی هاشم را آرام نمود و در جوار جده اش فاطمه بنت اسد در بقیع دفن نمود و از خون ریزی و فتنه به همان وضعی که امام مجتبی(ع) وصیت نموده بود جلوگیری کرد.
امام حسین(ع) رو به مروان کرد و فرمود: اگر برادرم وصیت کرده بود که در کنار جدش پیامبر(ص) دفن شود، می فهمیدی که تو کوچک تر از آنی که بتوانی ما را برگردانی و جلو دفن جنازه او را در میان حرم پیامبر(ص) بگیری.
ابن شهر آشوب می افزاید: به هنگام بردن جنازه امام مجتبی(ع) به سوی بقیع غرقد، افراد شرور و پست به پشتیبانی امویان به جنازه آن بزرگوار تیراندازی کردند، به طوری که هنگام دفن هفتاد تیر از بدن آن حضرت جدا نمودند.
ابن عباس(ره) خطاب به عایشه (در حالی که چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: «واسو اتاه فیوما علی بغل و یوما علی جمل، تریدین ان تطفئی نورالله و تقاتلی اولیاءالله ارجعی فقد کفیت الذی تخافین و بلغت ما تحبین و الله منتصر لاهل البیت و لو بعد حین; چه بیچارگی و بدبختی! امروز سوار بر استر شدی و یک روز سوار بر شتر گشتی (اشاره به جنگ جمل). تو می خواهی نور خدا را خاموش کنی و با اولیای خدا بجنگی. برگرد، آنچه دیگران می خواستند انجام دادی و ماموریت خویش را به پایان رساندی، خداوند اهل بیت(علیهم السلام) را یاری خواهد کرد، گرچه زمانی بگذرد.
و بعضی سخن ابن عباس را چنین نقل کرده اند: «جملت و بغلت و لو عشت لفیلت!» آن روز سوار بر شتر گشتی و امروز بر استر سواری، و اگر زنده بمانی [برای مبارزه با نور خدا و اهل بیت] بر فیل نیز سوار خواهی گشت.
و در قسمت هایی از زیارات جامعه، خطاب به امامان معصوم(علیهم السلام) ماجرای شهادت آن بزرگوار را از زبان امام صادق(ع) چنین نقل می کند:
یا موالی... انتم بین صریع فی المحراب قد فلق السیف هامته و شهید فوق الجنازة قد شکت بالسهام اکفانه [اکفانه بالسهام]...; ای سروران من...! شما کسانی هستید که بعضی جسدتان در میان محراب عبادت در حالی که فرقتان شکافته بود، به شهادت رسیدید و بعضی از شما شهیدی هستید که دشمنان اسلام بر جنازه شما تیراندازی کردند، به طوری که کفنتان سوراخ سوراخ گردید....
در روایت فوق، ابتدا اشاره به نحوه شهادت علی بن ابی طالب(ع) شده است و سپس ماجرای تیرباران شدن جنازه امام مجتبی(ع) را بیان می کند و در ادامه آن، ماجرای شهادت امام حسین(ع) و دیگر ائمه را بیان می دارد.
انعکاس شهادت امام مجتبی علیه السلام
شهادت مظلومانه سبط اکبر رسول خدا(ص) پرده نفاق را از چهره کریه معاویه کنار زد; پرده نفاقی که ذوالفقار امیرمؤمنان(ع) در صحرای صفین قادر بر دریدن آن نگردید. شهادت امام مجتبی(ع) کاری کرد که عمرو بن نعجة گفت: رحلت حسن بن علی[ع] اولین خاک ذلت و خواری بود که بر سر عرب پاشید و سیاه بختش گردانید.
الف) واکنش مردم
امام باقر(ع) نسبت به انعکاس شهادت آن بزرگوار فرمود: «مکث الناس یبکون علی الحسن بن علی و عطلت الاسواق; به هنگام شهادت امام مجتبی(ع) مردم گریه و زاری داشتند، حزن آنان را فرا گرفت و عزاداری نمودند و بازارها را تعطیل کردند.
ب) حضور همگانی
جهم بن ابی جهم می گوید: چون امام حسن مجتبی(ع) رحلت نمود، بنی هاشم همگی بسیج گردیدند و به تمام شهرها و روستاهای اطراف مدینه که در آن ها، انصار زندگی می کردند رفتند و خبر شهادت آن حضرت را با حزن و اندوه اعلان داشتند، به مجرد شنیدن خبر رحلت آن بزرگوار، زن و مرد، کوچک و بزرگ همگی در تشییع جنازه شرکت نمودند، به طوری که بر اثر کثرت جمعیت در میان بقیع اگر سوزن به روی زمین می افتاد به زمین نمی رسید.
پ) مردم مکه و مدینه
ابن ابی نجیح می گوید: «در مکه معظمه و مدینه منوره یک هفته عزای عمومی بود و همه مردم اعم از زنان، مردان و فرزندان خردسال، در فقدان آن حضرت اشک می ریختند..»
ت) مردم بصره
ابوالحسن مدائنی می نویسد: عبدالله بن سلمه جهت رساندن خبر رحلت جانگداز امام مجتبی(ع) برای زیاد بن ابیه وارد بصره شد، که به محض پخش خبر شهادت آن حضرت، آه و ناله مردم بلند شد. ابوبکره برادر زیاد مریض بود، چون صدای گریه مردم را شنید از همسرش میسه بنت شحام پرسید: چه خبر شده؟ با بی پروایی گفت: «حسن بن علی درگذشت و مردم از دست او آسوده شدند!»ابوبکره با خشم و ناراحتی گفت: «ساکت باش! وای بر تو! خدای سبحان او را از شر بسیاری آسوده کرد، و لیکن مردم با فقدان او خیر بسیاری را از دست دادند، خداوند حسن بن علی را رحمت کند.
ث) همسر معاویه
ابن قتیبه نیز می نویسد: «خبر رحلت امام مجتبی(ع) چون به معاویه رسید، او و بعضی از همراهانش سجده شکر به جا آوردند و تکبیر گفتند، و لیکن فاخته همسر معاویه سخت ناراحت گردید و معاویه را بر شادمانی اش نکوهش نمود و فریادش به «انا لله و انا الیه راجعون » بلند شد.
ج) معاویه و یارانش
در آن زمان عبدالله بن عباس در شام به سر می برد، چون خبر خوشحالی معاویه را در رحلت امام مجتبی(ع) شنید بر او داخل شد و چون بر زمین نشست، معاویه گفت:
حسن بن علی مرد و هلاک گردید! عبدالله گفت: بلی، آن گاه چند مرتبه تکرار کرد: «انا لله و انا الیه راجعون » سپس گفت: معاویه! شنیدم اظهار خوشحالی و شادمانی کرده ای! آگاه باش! قسم به خدا با مرگ حسن بن علی هرگز قبر تو پر نمی گردد و کوتاهی عمر با برکت او بر عمر تو نمی افزاید. او رحلت نمود و حال آنکه وجودش بهتر از تو بود. اگر امروز ما گرفتار فقدان آن وجود مبارک شده ایم، قبلا به چنین مصیبتی در رحلت رسول خدا(ص) مبتلا گشته بودیم، و لیکن خداوند سبحان با تعیین جانشین نیکو، آن را جبران نمود. در این هنگام عبدالله فریادی برآورد و گریه زیادی کرد به طوری که هر کس در آن جا بود تحت تاثیر قرار گرفت و اشکش جاری گشت، حتی معاویه خبیث هم گریان شد.
راوی گفت: «هرگز مانند آن روز، مجلسی را چنان متاثر و گریان ندیدم»
چ) بنی هاشم در مدینه منوره
حاکم در مستدرک می نویسد:
«چون امام حسن مجتبی (ع) در گذشت، زنان بنی هاشم یک ماه در سوگ آن حضرت عزاداری و نوحه سرایی نمودند»
عبیده بنت نائل از عایشه بنت سعد نقل می کند: «زنان بنی هاشم به مدت یک سال برای حسن بن علی عزاداری کردند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه به نقل از مجله فرهنگ کوثر،تیرماه ۱۳۷۶،ش ۴ ص ۸۲ نویسنده مقاله :احمد زمانی
کد مطلب: 32503
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcc1pq1.2bqix8laa2.html