آیت الله جوادی آملی؛
چه کسانی در دنیا دست به هر شرارتی می زنند؟
23 بهمن 1393 ساعت 15:23
برخیها از انسانها منزه از فساد و خونرویزی هستند چون در فطرت انسانها عدل طلبی و پرهیز از ظلم و فساد است و این گروهی که فطرت خود را آلوده نساختند حسن فاعلی دارند.
به گزارش خط نیوز، حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی در درس تفسیر خود بیان کرد: کسانی که فطرت پاک خود را پر از دسیسه و نیرگ کردند و به این واسطه آن را دفن کردهاند در چنین افرادی مقتضی فساد وجود دارد اما گر به معاد ایمان بیاورند یا به طور کلی اصلاح میشوند و یا اینکه شرارت آنها کمتر است اما اگر چنین افرادی به معاد ایمان نداشته باشند به هر شرارتی دست میزنند مانند فرعون که در این آیات به او اشاره شده است.
حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات ۲۸ تا ۳۳ سوره «غافر» روز سهشنبه، ۲۱ بهمن ماه، بیان کرد: در قرآن کریم از فرعون چندین کلمه نقل شده است که برخی از آنها عادی است و برخی دیگر کلمات کفر آمیز فرعون میباشد.
بخشی از کلمات کفر آمیز و مبالغه آمیز فرعون مربوط به ادعای ربوبیت که گفت «انا ربکم الاعلی» بخش دیگر آن مربوط به داعیه الوهیت است که گفت «ما علمت لکم من اله غیری» بخشی دیگر نیز مربوط به این است که آنچه من نمیدانم وجود ندارد همانطور که این تعبیر در مورد خدای سبحان نقل شده است چرا که او لایتناهی است و به کل شی محیط است اگر چیزی را نداند یعنی نیست اما این در مورد سایر موجودات درست نیست چرا که محدود هستند. اما آنچه به عنوان قول عادی و غیر کفری فرعون نقل شده است در همین آیات است آنجا که میگوید «قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ؛ گفت: من جز آنچه را میبینم و به درستى آن اطمينان دارم به شما نمىنمايم، و شما را جز به راه درست راهنمايى نمیکنم.»
وی ادامه داد: برخیها از انسانها منزه از فساد و خونرویزی هستند چون در فطرت انسانها عدل طلبی و پرهیز از ظلم و فساد است و این گروهی که فطرت خود را آلوده نساختند حسن فاعلی دارند. در مقابل این گروه کسانی هستند که بر اساس «قد خاب من دساها» فطرت پاک خود را پر از دسیسه و نیرگ کردند و به این واسطه آن را دفن کردهاند بنابراین قسی القلب شدند. البته افراد این گروه دو دستهاند دستهای که مقتضی فساد و شرارت در آنها وجود دارد لذا چون به معاد اعتقاد داشتند یا دست به شرارت نمیزنند و یا هم شرارت آنها کم است، دسته دوم این گروه افرادی هستند که معتقد به معاد نیستند در این صورت در آنها هم مقتضی فساد است و هم مانع فساد که معاد باشد معدوم است و بیان شده است که فرعون نیز جزء همین دسته است او هم متکبر بود هم به معاد ایمان نداشت. و حضرت موسی در جریان رویارویی با فرعون هم از فرعون هم کسی که مانند فرعون متکبر، قسی القلب و منکر معاد به خدا پناه برد چرا که این چنین افرادی دست به هر شرارتی میزنند «وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ».
آیتالله جوادی بیان کرد: در جریان فردی که به موسی ایمان آورده بود و ایمان خود را کتمان کردهبود باید گفت که بر اساس روایات کتمان ایمان با کتمان علم متفاوت است چرا که کتمان علم مضموم است و در مورد آن آمده است «من آتاه علما نافعا فکتمه فالجمه الله یوم القیامه بلجام من النار» کسی که خداوند به او علم نافعی عطا کرد اما او به جای این که این علم را منتشر کند تا افراد جامعه از آن استفاده ببرند آن را کتمان میکند خداوند در روز قیامت دهانه آتشین به دهانش میبندد که چرا این علم نافع را در دنیا منتشر نکردی. اما ایمان اینطور نیست چرا که ایمان در برخی از مواقع خطر قتل را به همراه دارد. مؤمن آل فرعون هم ایمان خودش را کتمام کرده است نه علمش را اما به هر حال به نحوی نیز این ایمان را با استدلال و سخنی که گفته است نشان داده است. او علوم حقه را انکار نکرده بود بلکه ایمانش را کتمان کرده است که تقیه کرده است و تقیه برای همه در جای آن جایز است.
وی اضافه کرد: سخن مؤمن آل فرعون این است که اگر موسی که ادعای نبوت میکند دروغ بگوید کذب او دامنگیر او خواهد شد. نکتهای که در این قسمت سخن مؤمن آل فرعون وجود دارد را باید با آیات ۴۴ به بعد سوره حاقه فهمید در آنجا آمده است «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ؛ اگر پيامبر پاره ای سخنان را به افترا بر ما ببندد با قدرت او را فرو میگیریم» هیچ پیامبری نیامده است که خلاف بکند مگر خدای سبحان او را به عذاب الیم گرفتار کند. البته مساله مهم در اینجا این است که این فرض محال است چرا که چنین چیزی اتفاق نیافتده و نمیافتد. بنابراین خیلی فرق است بین کسی که ادعای پیامبری دارد و کسی که پیامبر است چرا که بر فرض محال اگر پیامبر دورغ بگوید و آن چیزی را که حقیقت ندارد به خدا نسبت دهد خدا به او مهلت نمیدهد اما در متنبی اینطور نیست. خیلی از کسان بودند که ادعای پیامبری کردند و اتفاقی برای آنها نیافتد چرا که این جهان، جهان آزمون است و همیشه کسانی هستند که ادعای ربوبیت، خالقیت، نبوت در عالم میکنند اما خداوند به آنها مهلت میدهد اما به نظر میرسد در مورد پیامبران اگر خطا و اشتباه بکنند این مهلت وجود ندارد.
این مفسر قرآن کریم بیان کرد: کسی که واقعاً پیامبر است و از طرف خدا آمده است باید معجزهای خدایی داشته باشد مانند همه آن معجزاتی که پیامبران داشتند و معجزه یعنی چیزی که خارق العاده باشد و از دست بشر بر نیاید. این عدم توانایی بشر برای انجام معجزه زمانی نیست بلکه همه زمانها را شامل میشود یعنی مثلاً هیچ کس نیست که مانند حضرت ابراهیم در آتش انداخته شود و نسوزد به اذن خدا. هیچ کس نبوده و نیست و نخواهد بود که مانند حضرت موسی و عیسی معجزه کند. معجزات اینها برای همیشه معجزه است و هیچ علم تجربی توانایی انجام، اثبات و یا رد آن را ندارد چرا که این حوزه، حوزه تجرید است و تجرید جایی است که علم تجربی کارایی ندارد. هیچ وقت علم تجربی در کنار علم تجریدی نیست چرا که حوزه کاری آنها متفاوت است تجرید از جنس ماده نیست که بشود روی آن آزمایش کرد. بنابراین هیچ عالم علم تجربی نمیتواند علوم تجریدی عقلی از قبیل اثر داشتن دعا در عالم را رد کند چرا که او هیچ وقت نمیتواند چنین مسالهای را اثبات یا رد کند. علم تجربی نمیتواند راههای دیگر در عالم را نفی کند. بنابراین هیچ علم تجربی نمیتواند بگوید مثلاً دعای باران برای بارش اثر ندارد چرا که این مساله از حوزه و حیطه کار او خارج است.
وی افزود: مؤمن آل فرعون در ادامه گفت که حضرت موسی برای شما بینات آورد و این بینات همان معجزه است چرا که معجزه شاهد و دلیل پیامبری است. و وجود مبارک حضرت موسی به فرعون فرمود که تو هم میدانی و برای تو روشن شده است که اینها معجزه است اما همانطور که قبلاً نیز اشاره شد چون دستگاه نظر از عمل جداست ممکن است یک بحثی، مطلبی برای انسان به صورت صد در صد ثابت شود اما توانایی انجام آن را نداشته باشد چرا که آن چیزهایی که باید با او کاری انجام دهد فلج است. مانند اینکه انسانی مار را ببیند که به طرف او میآید اما چون فلج است توانایی فرار را نداشته باشد. قوه عمل، اراده، عزم برای انجام کار است و با قوه نظر فرق است. بنابراین باید نفس بین این دو قوه و نیرو توازن برقرار کند و اگر چیزی را فهمید عمل کند. اگر در جریان جهاد درونی بین این دو نیرو اختلافی حاصل شد و این نیروی تصیمیم گیرنده در جهاد درونی شکست خورد و به اسارت در آمد انسان ممکن است چیزی را بر اساس آیه یا روایت صد در صد بفهمد اما معصیت کند.
کد مطلب: 33547
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcbzsbf.rhbfapiuur.html