تحلیلی بر نگاه امیدواری برخی چهرهها به خارج
چرا همچنان مرغ یک طیف سیاسی یک پا دارد؟
4 دی 1397 ساعت 11:25
بسیاری از اهداف بلندمدت و میان مدت امریکا با متحدان اروپایی و منطقهای در کشور سوریه به بنبست رسیده است چراکه محور مقاومت اعم از جمهوری اسلامی ایران و گروههای آزادیبخش ملی با اهداف و طرحهای امریکاییها مخالف بودند
به گزارش خط نیوز به نقل از جوان آنلاين: در هفته اخیر بسیاری از مقامات و استراتژیستهای مشهور غربی به افول قدرت ایالات متحده در عرصه جهانی اعتراف و یکی از عوامل تحدید قدرت این کشور را اقدامات و رویکرد جمهوری اسلامی ایران عنوان کردهاند، به ویژه آنکه دولت امریکا شش سال بعد از آغاز بحران کشور سوریه رسماً دستور خروج نیروهای نظامی خود را از این کشور صادر کرد. بسیاری از اهداف بلندمدت و میان مدت امریکا با متحدان اروپایی و منطقهای در کشور سوریه به بنبست رسیده است چراکه محور مقاومت اعم از جمهوری اسلامی ایران و گروههای آزادیبخش ملی با اهداف و طرحهای امریکاییها مخالف بودند و یکی پس از دیگری ایدههای امریکا در این منطقه با شکست روبهرو شد. وین مدسن تحلیلگر و روزنامهنگار امریکایی اخیراً میگوید: «امریکاییها باید به خانه برگردند و ایده غیرمعقول ابرقدرت بودن جهان را فراموش کنند. جهان در حال تحول و ائتلافها و اتحادهای منطقهای جدیدی در حال ایجاد است.» استفن کینزر عضو ارشد بنیاد «واتسون» نیز میگوید: «در قرن ۲۱ امریکا نمیتواند بر جهان مسلط شود. اگر امریکاییها بتوانند خود را با این واقعیت وفق دهند، برای ثبات جهانی امید وجود دارد، اما اگر ما نپذیریم و ضعف نسبی قدرت خود را قبول نکنیم، شاید رنجش و دلخوری ما به طرق خودویرانگری علیه خودمان تمام شود.» همچنین هارولد رود تحلیلگر امریکایی در اظهار نظری که در وبگاه «الگماینر» منتشر شد، میگوید: «ما امروزه در موقعیتی هستیم که نه تنها در جهان اسلام بلکه در کل دنیا، امریکا را به سان ببر کاغذی میبینند.» امید در گرماگرم سقوط در گرماگرم شکستهای پیاپی ایالات متحده امریکا از جمهوری اسلامی ایران و افول روبه رشد این کشور در عرصه بینالمللی و به رغم هزینههای ناشی از اعتماد برجامی به امریکا، همچنان یک جریان داخلی بر باورهای فریز شده خود درباره غرب و امریکا پافشاری میکند و خواهان انعطاف بیشتر کشور در برابر خواستههای موشکی، منطقهای و حقوق بشری این کشور است! اساساً ترس از امریکا جزء لاینفک باورهای طیف غربزده داخلی است و انتشار این ترس درونی به جامعه برای پیشبرد اهداف جناحی و حزبی یک شگرد مرسوم در سالهای اخیر است و رهبران این جریان کماکان اعتقاد دارند با استفاده از چنین شگردی میتوانند جامعه را به ابزار فشار خود علیه حاکمیت تبدیل کنند. «ترساندن جامعه از تحریم» نیز در قاموس چنین روشی باید مورد ارزیابی قرار گیرد، البته با این پیشدرآمد که معیشت مردم به اصطلاح به گروگان گرفته شده تا مردم بتوانند به خوبی نقش اهدا شده توسط تئوریسینهای این جریان را اجرا کنند. تحریم ضدایرانی تاکنون دو بعد روانی و فیزیکی داشته که معمولاً بعد روانی آن بیش از آثار اجرایی بر جامعه ایرانی تاثیر داشته است. به عنوان نمونه کشور مهاجم با عملیات روانی آثار تحریم را آنقدر بزرگ جلوه میدهد که مخاطب در کشور هدف از ترس مواجه شدن با تحریم بیشتر وحشت میکند تا اعمال خود تحریم! ریچاد نفیو نیز در کتاب خود (هنر تحریمها) بارها به نقش یأس و ناامیدی از یک نوسان مقطعی مانند گرانی مرغ در بازار اشاره و تأکید میکند که این میزان یأس عمومی در هیچ یک از برنامههای تحریمی قبلی دیده نشده بود. به اذعان امریکاییها این یأس توانست برای افزایش حس فشار و نبود آسایش در درون ایران کمک کند. همانطور که در ادامه اشاره خواهد شد یکی از ابعاد جنگ رسانهای-تبلیغاتی نظام سلطه علیه جامعه ایرانی جهت پیادهسازی پروژه ناامیدسازی جامعه ایرانی در حال اجراست. سانسور تجربه تلخ کشورهای تعاملکننده با امریکا جریان غربباور داخلی برای نقش پذیرکردن مردم، سرنوشت شوم برخی از کشورهای تعامل کننده با امریکا را نیز مورد سانسور قرار میدهد به عنوان نمونه پیامدهای اعتماد به امریکا توسط لیبی، عراق و حتی کره شمالی و سایر کشورها را نه تنها مورد بازخوانی قرار نداده بلکه از اینکه کشور در مسیر تکراری آنها حرکت کند ابایی نداشته و حتی آن را به عنوان یک ضرورت مطرح میکند! خلع سلاح و «رفع نگرانی» درباره سلاح کشتارجمعی و برنامه تسلیحاتی، شیمیایی، هستهای و موشکی عراق موجب شد از ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱ عراق مورد بازرسیهای گسترده، برنامه نفت در برابر غذا واقع شود. چنین وضعیتی نه تنها شرایط آن روز کشور عراق را بهبود نبخشید بلکه استمرار بهانهگیری غرب، تداوم تحریمها و جلوگیری از واردات حتی کالاهای اساسی و دارویی به بهانه کاربرد دوگانه را به دنبال داشت و حتی به مرگ بیش از ۵۰۰ هزار عراقی و بسترسازی برای حمله به عراق منجر شد. در هفتههای گذشته جماعت غربباور همراه با رسانههای ضدانقلاب با هدف «ایجاد رعب در جامعه ایرانی» نسبت به آینده کشور، بحث فروش نفت ایران در برابر دریافت غذا از عراق را مطرح کردهاند و در روزهای اخیر اینگونه تأکید میکنند که سازوکار مالی کشورهای عضو اتحادیه اروپا تحت عنوان SPV نیز با هدف اجرایی شدن سیاست «نفت در برابر غذا» ست. فارغ از اینکه «دیپلماسی سازش» چه هزینههایی را تاکنون با خود برای جامعه به همراه داشته است، باید در نظر داشت که غربزدههای داخلی همگام با رسانههای فارسی زبان وابسته به سرویس جاسوسی غربی با تکرار کلیدواژههای اینچنینی که «ایران در شرایط نفت در برابر غذا» قرار گرفته، به دنبال تزریق روحیه ناامیدی و یأس به جامعه نسبت به آینده انقلاب» است و راه گریز از چنین شرایطی را پذیرش بسیاری شروط دولت امریکا مطرح میکند. این جریان بهدنبال آن است که شکلگیری چنین سیاستی (نفت در برابر غذا) را حاکمیت اسلامی نه دشمنیهای دامنهدار خود وانمود کند. جالب است بدانیم به سبب نظام تحمیلی ایالاتمتحده و متحدانش درآمد نفت عراق در سال ۲۰۰۲، ۴۰درصد نسبت به سال ۲۰۰۱ کاهش یافت و بیش از ۲ میلیارد دلار قراردادهای مربوط به کالاهای مورد نیاز انسانی که همه آنها تصویب شده بود، متوقف شد و امروز اروپا با فرصت سوزی در اجرای تعهدات برجامی و غیر برجامی (بعد از خروج ترامپ از برجام) در پازل امریکا بازی کرده و تلاش میکند شرایط مشابهی را برای کشورمان رقم بزند. توقعات آرمانی از یک طیف؟! همه اینها در حالی است که دولت همچنان با فرصت سوزی حداقل هشت ماهه اروپا مدارا میکند. بارها گفته شده که برای خنثی کردن طراحیهای امریکا- اروپا جهت اجرای ناامیدسازی جامعه ایرانی نسبت به آینده انقلاب، باید ضربالاجل کوتاه مدت برای اروپاییها تعیین شود و حتی اجرای برخی از تعهدات طرف ایرانی به حالت تعلیق درآید که البته پیششرط تحقق چنین مطالباتی هراس نداشتن از امریکاست. قاعدتاً تا مادامی که جریانی خود از تهدیدات و تحریمهای امریکا و کشورهای غربی هراس دارد نمیتوان انتظار رفتار و رویکردهای انقلابی و حداقل رفتارهای مبتنی بر مولفههای عقلانی از آن داشت. منبع: روزنامه جوان
کد مطلب: 56505
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcammnm.49niw15kk4.html