پرویز سروری در گفتوگوی تفصیلی؛
"راستگو" مردانه ایستادگی کرد/ بعضی با بدهبستان رأی خریدند
27 شهريور 1392 ساعت 11:22
قالیباف گفت: «هرکه به حجت شرعی نرسیده، برای خودش جهنم میخرد اگر به من رأی بدهد؛ من دارم مواضع و مطالبم را میگویم اگر دیدید که من بهتر هستم برای شهرداری تهران، به من رأی دهید در غیر این صورت به من رأی ندهید».
بعد از فروکش کردن هیجانات سیاسی شورای اسلامی شهر تهران برای انتخاب رئیس شورا و انتخاب شهردار پایتخت، برای بررسی و شنیدن ناگفتههای شورای شهر چهارم، به سراغ «پرویز سروری» یکی از اصولگرایان با تجربه شورا رفتیم؛ نمایندهای که تجربه نمایندگی مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی را نیز در کارنامه خود دارد. سروری، دل پُری از اختلافات اصولگرایان داشت و ایجاد مشکل در شورای شهر و همچنین شکست در انتخابات ریاست جمهوری را تنها در اختلافات بیمبنای اصولگرایان میدانست؛ از سوی دیگر، نسبت به سیاسیشدن شورا نگران بود و هشدار داد در صورت ادامه رفتار سیاسی اصلاحطلبان، باید منتظر انحلال زودهنگام شورای چهارم باشیم ولی از آخرین جلسه شورا راضی بود و میگفت اصلاحطلبان به اشتباه خود پی بردند و از عملکرد خود پشیمان شدند. از مردانگی و ایستادگی «الهه راستگو» مقابل رفتارهای فاشیستی اصلاحطلبان تمجید کرد و گفت که «محمدباقر قالیباف» بدون هیچ معامله و زد و بندی، با «رأی پاک» توانست باردیگر شهردار تهران شود. متن زیر حاصل گفتوگوی با ایشان است. * چرا اصولگرایان بعد از 10 سال تلاش و فعالیت در شورای شهر تهران بهدور از حواشی سیاسی، در شورای شهر چهارم دچار مشکل شدند؟ سؤال خوبی است. به نظرم این سؤال باید حتماً در جامعه اصولگرایان به صورت جدی مورد بحث قرار بگیرد و اصولگرایان هم به دور از فرافکنیهای بیحاصل که امروز متأسفانه طیفهای مختلف اصولگرا انجام میدهند، بپذیرند در جاهایی اقداماتی را انجام دادهاند که این اقدامات باعث شد با همه خدماتی که در این 10 سال در شوراها بهویژه در تهران انجام داده و تهران را بدون حاشیه اداره کرده و خدمات ارزشمندی را ارائه کنند، نتیجه آن شود که ما امروز به یک وضعیتی دچار شویم که متأسفانه شورا به طرف یک فضای دو قطبی و به تعبیری سیاسیشدن و آلودهشدن به تنشها و چالشها و مباحث بیخاصیت سیاسی دچار شود. علت اختلافاتی است که ما داشتیم. شما ببینید، در انتخابات شورای شهر تهران، حدود 60 یا 70 لیست از اصولگرایان در دست مردم بود، با این تکثر و اختلاف، همین که 15 یا 17 تا اصولگرا توانستند به شورای شهر راه پیدا کنند، معجزه است. اصلاحطلبان با یک لیست برای شورای شهر وارد رقابت شدند ولی اصولگرایان با 60 - 70 آمدند. مردم چه کار باید بکنند؟ سبد اصلاحطلبان فقط یک لیست داشت، نتیجه آنکه اصلاحات به هدف خود میرسد و برداشت خود را جمع میکند. لیست اصولگرایان به نظرم غارت سیاسی شد. ما از مدتها قبل، شاهد زخم، کدورت و احساس بدبینی در جریان اصولگرا بودیم اما در مجلس نهم رسمیت پیدا کرد؛ عملکرد غلط اصولگرایان، رقابتهای درون گفتمانی که متأسفانه از مجلس نهم کلیدش زده شد، باعث کاشت اختلاف و برداشت کینه در اصولگرایی شد. میگفتند رقابت درون گفتمانی باشد، اصلاحطلبان هم حضور ندارند و حیات سیاسیشان به پایان رسیده است؛ ما فقط خودمان حضور داریم، این حرفها و توجیهات را آوردند و شروع به رقابت کردند. به روی همدیگر زخم زدیم و چنگ روی صورت همدیگر کشیدیم. نتیجهاش را در انتخابت 92 برداشت کردیم، در ریاست جمهوری دوباره با نامزدهای مختلف وارد میدان شدیم و در شورا هم با لیستهای گوناگون آمدیم، نتیجه آن شد که میبینید. من برخلاف این تحلیلی که میگویند مردم از اصولگرایان رویگردان شدند، بارها و بارها گفتهام این حرف و تحلیل اشتباهی است، دلیلش هم انتخاب شوراهاست. هر جا ما یک یا دو سه لیست وراد شدیم، رقابت را بردیم. اینکه بیشتر از هفتاد درصد کرسی شوراها دست اصولگرایان افتاده است دلیلش چه میتواند باشد؟ اگر مردم رویگردان شدند و در ریاست جمهوری به اصولگراها رأی ندادند، باید در انتخابات شوراها هم همین اتفاق میافتاد! مردم گیج و سرگردان شدند، حیران شدند چه کار کنند. ما در یک سبد، 10 نوع میوه گذاشتهایم طبیعی است که هر کسی با هر سلیقهای یک میوهای بر میدارد. یکی به آقای الف رأی میدهد و یکی به آقای ب؛ نتیجه آنکه آرای ما تقسیم شد. اگر ما یک نامزد را مطرح میکردیم این اتفاق نمیافتاد. در شوراها هم همینطور شد. در انتخابات شورای شهر چهار در تهران اتفاق بینظیری افتاد، تهران از طرف اصولگرایان لیست باران شد، من حساب کردم در حدود 65 لیست با کم و زیادش در تهران وجود داشت. تقریباً همه گروههای اصولگرایی لیست دادند. برای جلوگیری از بههمریختگی اصولگرایان لیستی بهوجود آمد تحت عنوان خدمتگزاران و عملاً توانست طیف وسیعی از اصولگرایان را به یک شکلی متقاعد بکند آن هم نه اینکه لیست ندهند، بلکه مشترکاتشان را در لیست بالا بیاورند، ولی در کنار لیست خدمتگزاران، تقریبا همه گروهها لیست جداگانه دادند. اما تلاش کردیم که این گروهها با همدیگر مشترکات را افزایش بدهند و توانستیم لیست خدمتگزاران را به مردم معرفی کنیم. * اصولگرایانی که در خدمتگزاران جمع شدند، متشکل از چه گروههایی بودند؟ گروه آقای چمران، گروه آقای قالیباف، گروه پایداری، رهپویان و ایثارگران هم بودند. * اصولگرایان سنتی هم وارد وحدت شدند؟ سنتیها حاضر نشدند وارد ائتلاف بشوند. با سنتیها جلسات مختلفی داشتیم ولی به توافق نرسیدیم و آنها رفتند لیست مستقل دادند. پایداری، گروه آقای چمران، تحت عنوان آبادگران، آقای قالیباف هم لیست مستقل دادند، فقط آن مشترکاتی که ما پذیرفتیم در این لیست باشد نیاوردند، این نشان میدهد اگر ما یک لیست داشتیم، 31 نفر را میفرستادیم به شورا. این تجربهای است در مقابل ما برای آینده، میخواهم بگویم که این نکتهای است که نشان میدهد مردم به عملکرد ما رأی منفی دادند، نه به اصولگرایی. اصولگرایان در جاهایی که وحدت داشتند، مردم به آنها رأی دادند. در تهران، آنجا که ما مشترکات را بالا بردیم و نمایش وحدت دادیم مردم رأی دادند. یعنی از لیست ما حدود 15 نفر رأی آوردند. آن 15 نفر، افرادی بودند که در همه لیستها حضور داشتند. مردم اعلام کردند به وحدت رأی میدهیم نه به تفرقه. به مفردات لیستها با وجو اینکه افراد توانمندی هم بودند، رأی ندادند. این خیلی نکته امیدوارکنندهای است که مردم به وحدت رأی میدهند ولی به تفرقه رأی نمیدهند، این را ما باید بپذیریم. * آقای سروری در این دوره از انتخابات شورا، افرادی حضور داشتند که از ابتدا توسط هیئت نظارت مجلس رد صلاحیت شدند ولی دوباره تأیید صلاحیت شدند و حتی توانستند وارد شورای شهر هم بشوند، چه اتفاقی افتاد و این افراد چگونه وارد شورا شدند؟ نکته دردآوری است، هیئتهای نظارت بالاخره میخواهند تأثیرگذاری قانونی داشته باشند یا نه. به نظرم، این مسئله را باید در مجلس حل کنیم، اینکه یک نفر میآید امروز رد میشود و فردا تأیید میشود یعنی چه! بعضی از این افراد طبیعی است که بعد از رد صلاحیت به دلیل اشتباهات و اطلاعات غلط تأیید صلاحیت میشوند، ولی اینکه طیف وسیعی از افرادی که توسط هیئتهای اجرایی رد صلاحیت میشوند و بعد توسط همان هیأتهای اجرایی تأیید میشوند و دوباره در هیئت نظارت رد میشوند و بعد دوباره تأیید میشوند، اینها معنا ندارد. دوباره پرونده به هیأت استان میرود، آنجا هم رد میشود ولی دوباره تأیید صلاحیت میشود، نگرانکننده و دردآور است. من خودم عضو هیأت نظارت دوره سوم بودهام، من معتقدم هیأتهای نظارت مجلس فاقد توانمندی کافی برای کار هستند دلیلش هم این است که مجلس تغییر میکند و افراد جدیدی میآیند، افراد جدید تا بخواهند آن فرآیند را به دست بگیرند طول میکشد، از سوی دیگر،. مجلس شورای اسلامی محل لابی است. به اصطلاح امکان لابیگری با نمایندگان افزایش پیدا میکند و نمایندگان هم در معرض فشارهای مختلف هستند. شاید اگر نظارت را به شورای نگهبان واگذار کنیم آسیبهایش کمتر باشد. شورای نگهبان مثل مجلس، محل لابیگری نیست و تجربه کافی پشت سر شورای نگهبان وجود دارد ولی نماینده مجلس ممکن است تجربه کافی را نداشته باشد، نمایندهای است که با رأی نمایندگان میآید و میشود عضو شورای نظارت، معلوم نیست از عهده کار برآید. شورای نگهبان 30 سال است که تجربه دارد، عوامل اجرایی، ساختار و سازمان دارد و ساماندهی شده است. من فکر میکنم تجربه چند دوره برگزاری انتخابات شوراها نشان داده است که هیأتهای نظارت مجلس، فاقد توانمندی کافی برای این موضوع هستند. من فکر میکنم که شورای نگهبان صلاحیت و قابلیت بهتری برای مدیریت انتخابات شوراهای شهر را دارد. * پس شما فرمایش آیتالله جنتی در نماز جمعه را مبنی بر اینکه هیئتهای نظارت مجلس در انتخابات شورا به درستی عمل نکردند، تأیید میکنید؟ بله. نکته دیگری که مهم است و مجلس باید به این موضوع حساسیت نشان بدهد، چه در شورای نگهبان و چه در هیأتهای نظارت نباید این اتفاق بیافتد، یا شورای نگهبان دارد اشتباه میکند و باید اشتباهش را رفع کند یا هیأتهای نظارت دارند اشتباه میکنند، این باید یک شکل قانونی پیدا کند. اینکه افرادی در هیئت نظارت رد بشوند و بعد بیایند در یک مقام بالاتری با فراغ بال بتوانند شرکت کنند و مورد تأیید قرار بگیرند، این امر پسندیدهای نیست؛ به عنوان مثال، فردی توسط هیئت نظارت رد صلاحیت میشود و نمیتواند وارد شورای شهر شود ولی میآید در بالاترین مسؤولیت شهرداری قرار میگیرد. خب این یعنی چه؟ بالاخره ما باید این را حل کنیم که یا آن هیئت نظارت اشتباه کرده و نباید رد میکرده است یا اگر درست رد صلاحیت شده است چه معنایی دارد که فرد در یک مسؤولیت بالاتری از آن مسؤولیت، قرار بگیرد. مجلس باید بنشیند و واکاوی کند تا قانون مستحکمتری برای بحث نظارت و تأیید و رد صلاحیتها تنظیم کند. * چرا اصولگراها در این دوره از شورا، روی افرادی سرمایهگذاری کردند که نه ثبات فکری و سیاسی دارند و نه تجربه مسائل سیاسی؟ چرا روی کسانی سرمایه گذاری شد که ممکن است در لحظه آخر تغییر جهت دهند؟ ببینید اولاً انسان موجود ناشناخته است، واقعاً انسانها به این سادگی قابل شناسایی نیستند. ما در لیست خودمان تلاش کردیم که شایستهسالاری حفظ شود و تلاش کردیم واقعاً افراد توانمند برای این کار انتخاب شود. فکر هم میکنیم که این اتفاق افتاده است یعنی غالب افرادی که از این مجموعه راه پیدا کردهاند به شورای شهر، افراد منظمی هستند. بعضی از اینها در لیست ما نبودند بعد از اینکه رأی آوردند، آمدند به ما اعلام آمادگی کردند و گفتند که ما هرچند که در لیست شما نبودیم، مستقل بودیم ولی ما خودمان را اصولگرا میدانیم. اینها وارد جلسات اصولگرایی شدند و شب انتخاب رئیس شورا هم با ما صحبت کردند و قاطعانه گفتند که رأی ما آقای چمران است و همراه هستیم و میرویم رأی دیگران را هم برای شما جمع میکنیم ولی بر خلاف قولشان رفتند کار دیگری کردند. تقریباً افرادی که در لیست ما بودند جز یک نفر کاملاً در هماهنگی عمل کردند، هماهنگی میان ما، مثل احزاب و گروهها نیست که بیاییم به اوامر صادر کنیم و دیگران عمل کنند. ما در مجموعه خود اقناعی عمل میکنیم، یعنی میآییم ساعتها وقت میگذاریم و به این نتیجه میرسیم که باید این کار را بکنیم. برخلاف آن داستانی که برای خانم راستگو پیش آمد که حزب میگوید چون من گفتم باید به فلانی رأی بدهید باید رأی میدادید و چون ندادید خائن هستید. ما در جریان اصولگرایی این طوری عمل نکردیم. دلیلش را هم شما میبینید که در انتخاب رئیس شورا حتماً یکی دو نفر از اعضای ما رأی به آقای احمد مسجدجامعی دادند. ما برخورد حذفی با آنها نکردیم. تحقیر و توهین نکردیم اما میبینیم که در مواجهه با خانم راستگو، برخورد سانترالیستی و برخورد شبهفاشیستی صورت میگیرد که میگویند چون ما گفتیم باید به فلانی رأی بدهی باید رأی بدهی والا از حیّز انتفاع ساقط میشوی. ما ساعتها نشستیم، بحث کردیم و اثبات کردیم که باید این طوری شود و این آدم به این دلیل باید رأی بیاورد. آدم شایسته و توانمندی است و سابقه دارد و کارنامه دارد، رأی بدهید. ما در مجموعه خودمان انسجام داشتیم و همان 16 یا 15 هم نشان میدهد که ما با حداکثر انسجام جلو رفتیم. در انتخاب رئیس شورا اتفاقی افتاد که آن اتفاق باعث شد یکی از افرادی که به نوعی در لیست ما بوده است به نظر من اشتباه کرد و نتیجه به این شکل رقم خورد اما در انتخاب بعدی جبران شد و ما توانستیم 17 به 14 شهردار را تعیین کنیم. * شما فرمودید اصولگرایان بهواسطه اقناع به انسجام رسیدند، در کنار این اقناع و انسجام، در روز رأی گیری، اعتماد هم میان اصولگرایان بود؟ بله الحمدلله هم در انتخاب ریاست شورا و هم در انتخاب شهردار و هم در انتخابات کمیسیون،ها ما الحمدلله این انسجام و اعتماد را بهخوبی ملاحظه کردیم. * یعنی ر روز رأیگیری همه اصولگرایان رأی خود را به یکدیگر نشان دادند؟ خودشان به صورت خودکار این کار را انجام دادند، برای اینکه میگفتند ما میخواهیم چهار سال با همدیگر کار کنیم، نمیخواهیم فردا کسی حرف و حدیثی داشته باشد. خودشان اعلام میکردند و رأیشان را نشان میدادند. * شما در مصاحبهای گفته بودید «رایزنیها و لابیها از فضای کارشناسی خارج شده است و وارد فضای کاسبکارانه شده است». توضیح بدهید چه مسائلی قبل از انتخابات رئیس شورا و شهردار اتفاق افتاد؟ آیا اعضای شورای شهر دنبال شروط کاسبکارانه بودند یا افراد خارج شورا؟ همه مصادیق بود، ببینید یکی از نامزدها در جلسهای که با دوستان ما داشت اعلام کرد ما میخواهیم در ائتلافی وارد شویم و طبیعی است که ائتلافی هم باید ملزومات خودش را داشته باشد. من حاضرم اگر شهردار شوم، بعضی از مناطق، سازمانها و بعضی از معاونتها را با شما معامله کنم؛ شاید لفظ معامله درست نباشد ولی هماهنگ میکنم، یعنی شما معرفی بکنید من منصوب میکنم، این بدهبستان، به نظر بنده بدترین شکل مدیریت شهر است. * این پیشنهاد از طرف نامزد اصلاحطلبها برای شهرداری بود؟ بله؛ از طرف یکی از گروههای اصلاحطلب. ما این مسئله را واقعاً ضایعه میدانیم، نامزد ما در جلسه اعلام کرد و الان نوارش هم موجود است، گفت: «آقا اگر به حجت شرعی نرسیدید شرعاً بر شما حرام است که به من رأی بدهید.» *منظورتان آقای قالیباف است؟ بله. برعکس، آن شخص میگوید «باید برای شما حجت شرعی ایجاد شود که به من رأی بدهید. * این حرف را کجا زدهاند؟ در جمع اصولگرایان شورا، الان نوارش هم موجود است. ایشان محکم گفتند:"هرکس به حجت شرعی نرسیده است برای خودش جهنم میخرد اگر به من رأی بدهد، من دارم مواضع و مطالبم را میگویم اگر دیدید که من بهتر هستم برای شهرداری تهران، به من رأی بدهید. در غیر این صورت به من رأی ندهید. " من به نظرم این موضع خوبی بود اما کسی که میآید به ما پیشنهاد منطقه و معاونت و سازمان میدهد، خب معلوم است در آینده چه بلایی بر سر شهر میآورد. نتیجه معامله میشود مدیریت ناقص به همراه شهری تکهتکه شده که در هر طرف سلطانی با روحیات مختلف سلطنت میکند، این برای کلانشهری مثل تهران که أمالقرای جهان اسلام است، پسندیده نیست؛ یا اینکه ما میبینیم که حکم بعضیها قبل از رأیشان صادر میشود. یعنی امروز که شهردار انتخاب میشود قبل از رأی گیری حکم زده میشود. سؤال ما این است که ضرورت داشت همان صبح زود شما بیایید یک حکم صادر کنید. آن هم حکم معاونتی که الآن هیچ کاری نمیتواند بکند! آن شخص تا معاونها و کمیسیونها شکل بگیرد و تا شهردار تعیین شود نمیتواند کاری انجام دهد؛ ضرورتش چه بود که شما اول صبح حکم را صادر کرده و ابلاغ میکنید. متأسفانه بوی معامله در این موضوع به مشام میرسد و این نگرانکننده است. ما از این دست موضوعات بدهبستانی در این مدت کم ندیدیم. یعنی احساس میشود بدهبستان دارد فرهنگ میشود. بعضیها به جای جلب آراء، خرید آراء میکردند. یعنی به تعبیری رأی را میخریدند. * شنیده شده است بعضی از اعضای شورای شهر برای رأی دادن به آقایان چمران و قالیباف یا آقایان مسجد جامعی و محسن هاشمی، به دنبال واگذاری شهرداری بعضی از مناطق تهران بودهاند؟ آیا شما این شنیدهها را تأیید میکنید؟ بنده شخصا در اظهارات بعضی از آقایان این مطالب را شنیدم البته آنها این اینگونه توجیه میکردند که ما برای اعمال نمایندگی خود، نیازمند این هستیم که قدرت نفوذ داشته باشیم و شهردار هم باید به ما این امکان را بدهد که بتوانیم نمایندگیمان را اعمال کنیم. * یعنی شهردار آن مناطق را آنها انتخاب کنند یا منظور دیگری داشتند؟ بعضی پیشنهاد قائم مقام شهرداری را میدادند و میگفتند رأی ما در صورتی به فلانی است که قائم مقام شهرداری فلان شخص باشد، بعضیها میگفتند رأی ما فلان شخص اگر شهردار چند منطقه را ما بتوانیم معرفی کنیم. پیشنهاداتی از این دست، توسط بعضی از آقایان داده میشد و رأی را مشروط بر این میدادند اینها به نظر من نکات نگران کنندهای برای شهر تهران است. به حول و قوه الهی این اقدامات به نتیجه نرسید و بالاخره شهرداری که وعدهای به کسی نداد، بر سر کار قرار گرفت آنهم بر اساس کارنامه و توانمندی و برنامه. * رسانههای اصلاح طلب در این دوره از فتح سنگر به سنگر خبر میدادند و اعلام کردند با توجه به تغییر دولت، باید بهشت و بهارستان هم تغییر کنند، شنیده شده است برای فتح بهشت لابیهای گستردهای از سوی اصلاحطلبان انجام شده است، کمی درباره این مسئله صحبت کنید. به نظر من رسانههای اصلاحطلب دقیقاً همان راهی را رفتند که در شورای اول رفته بودند و فضای شورای شهر را بهشدت جناحی و سیاسی کردند و آثار بد آن بهگونهای شد که نمایندگان اصلاحطلب در جلسه یکشنبه همین هفته، از شکلگرفتن روند سیاسی در شورای شهر، بهشدت گلهمند بودند. آقای حکیمیپور، آقای سرخو و نمایندگان اصولگرا، همه بالاتفاق میگفتند که این روند، روند خوبی نیست. ما قرار نبوده است کار سیاسی در شورای شهر بکنیم، ما مبتنی بر شورای اول قرار بوده که کار تخصصی و کارشناسی انجام دهیم ولی کاملاً عکس آن اتفاق افتاده است. من معتقدم شورای چهارم، بدتر از شورای اول شروع به کار کرد. شورای اول از ابتدا کار سیاسی نکرد، زمانی گذشت بعد دعواها را شروع کردند. هنرمندی شورای چهارم این بود که از روز اول شروع به کار سیاسی کرد، رفتار سیاسی، دخالت عوامل بیرونی بر درون شورا، اخراج نماینده از حزب به این دلیل که رأیی خارج از اراده آنها داده است، اینها مصادیق سیاسی کاری است. اخراج نماینده از حزب با اصول نمایندگی مغایرت دارد، فرد برنامهها و دیدگاهها را گوش کرده و به این نتیجه رسیده است به آقای ایکس رأی بدهد. حزب میگوید چرا ما گفتیم به فلانی رأی بده رأی ندادی؟ احتمالا از فردا حزب میخواهد هر لایه و طرحی که در صحن شورا میآید، قبلش بگوید که رأی مثبت بدهید و رأی منفی بدهید. این رفتار، رفتار مغایر با شئون نمایندگی است. نماینده نباید مصلوب الاختیار باشد. و باید مبتنی بر درک و فهمش و مبتنی بر نگاه کارشناسی و مشاورههای کارشناسی که میگیرد رأی بدهد. اینکه مدام احزاب بگویند ما میگوییم چه کار بکنید و چه کار نکنید، خب به جای این نماینده، یک ماشین هوشمند در شورا قرار دهید و به آن برنامه میدادید که به فلانی رأی بده و به فلان طرح رأی نده. این بهتر از این بود که یک انسان توانمند را وارد شورا بکنید و بعد بگویید که شما حق ندارید فکر کنید. نمایندهای از دوستان اصلاحطلب به خود بنده گفت که اگر الزامات حزبی نبود، من به آقای قالیباف رأی میدادم، من آقای قالیباف را مدیر موفق، توانمند و لایق میدانم. من سؤالم اینست، آیا این حرف با قسم نمایندگی مغایر نیست؟ من قسم خوردهام مبتنی بر مصالح شهر به آدمهای شایسته و به آدمهای توانمند رأی بدهم، از آن طرف میگویم اگر الزاماتی برای من نبود، من به فلانی رأی میدادم، به نظر من اینها اتفاقات خوبی نیست که در شورای شهر چهارم دیده و شنیده میشود. البته من اینجا باید عرض کنم در جلسه یکشنبه گذشته (24/6/92) احساس کردیم جلسه برای اولین بار در یک روند صمیمی، همدلی، همافزایی و همفکری قرار گرفت و از لاین تند سیاسی خارج شد و دوستان نماینده اعم از اصلاحطلب و اصولگرا، تقریباً همه به این نقطه نظر مشترک رسیدند که رفتارهای سیاسی در شورا ادامه پیدا نکند و اجازه بدهند بر اساس تعامل و تبادل نظر کارشناسی کار شورا پیش برود. برایتان جالب است که بدانی برای اولین بار بود در شورا رأی تعاملی دادیم. یعنی در کمیته صد که 10 نفر میخواستیم، تعامل کردیم، گفتیم که آقا پنج تا شما بدهید پنج تا هم ما. یک لیست 10 نفره را همه رأی دادیم. این قشنگترین اتفاقی بود که از دوره چهارم تا الان به وجود آمد و نشان داد که نمایندگان به این نتیجه رسیدند که زور زدن سیاسی به جایی نمیرسد. بالاخره دوستان اصلاحطلب ما هم فهمیدند اگر بخواهند کار سیاسی بکنند، دوستان اصولگرا هم دست کمی از آنها ندارند. اگر رسانههای اصلاحطلب میگویند دیروز پاستور، امروز بهشت، فردا بهارستان، نتیجهاش این میشود که آراء خود را از دست میدهند. ما دیروز در اکثر رأیگیریها بردیم. یعنی از 9 رأیگیری، هشت رأیگیری را ما بردیم. یعنی نمایندگان اصلاحطلب هم به ما رأی دادند. آقای چمران از 30 نفر، 17 تا رأی آورده است و این نشان میدهد که دوستان ما هم خسته شدند از این رفتار و ما هم این تحلیل را قبول داریم که بهتر است با هم تعامل کنیم، همافزایی داشته باشیم و صمیمیت حاکم باشد. به نظر ما، اگر نگاه کارشناسی حاکم شود، آن موقع نقش احزاب و گروهها بر شورا کاهش پیدا خواهد کرد. ما این را یک خطر بزرگ برای کشور و برای شوراها میدانیم که احزاب قیممآبانه و با صدای رسا اعلام میکنند که ما میگوییم چه کسی باید از داخل گلدانها بیرون بیاید، این خطر شورای شهر تهران را تهدید میکرد ولی جلویش گرفته شد. به نظرم با شجاعتی که خانم راستگو از خودش نشان داد خط بطلانی بر روند سیاسی شورای شهر کشیدند، ایشان زنی است که مردانه مقابل زیاده خواهیها ایستاد و مردانه رأی خودش را به آقای قالیباف داد و اعلام کرد نظر کارشناسی من این است و حزب هرچه میخواهد بگوید، من به قالیباف رسیدهام و بر اساس تعهد شرعی و قسمی که دادهام به شایستهسالاری رأی میدهم. خانم راستگو با این اقدام شجاعانه، هم تهدید شد و هم تهمت شنید و دست آخر، اخراج شد، اما مردانه روی رأی خودش ایستاد و این آهنگ ناهماهنگ سمفونی اصلاحطلبان و احزاب را بر هم زد. ما هم اینجا اعلام میکنیم که اگر احزاب بخواهند برای شوراها تصمیم بگیرند، با تمام قدرت جلوی این خواهیم ایستاد، هر چه میخواهد بشود. یعنی ما نگران شوراها نیستیم، نگران آینده سیاسی کشور هستیم که احزاب قیممآبانه بخواهند از فردا در مجلس و در جاهای مختلف، نقطهنظرات خودشان را به نمایندگان تحمیل کنند. * شما در مورد خانم راستگو صحبت کردید، بعد از اقدام خانم راستگو و بعد از تحمل آن همه فشار و تهمت از سوی اصلاحطلبان، تعاملی میان اصولگرایان و خانم راستگو برقرار شده است؟ آیا بعد از اخراج ایشان از حزب اسلامی کار، برای داخل کردن ایشان به ائتلاف اصولگرایی تلاشی شده است؟ به نظرم باید بیشتر در مورد این موضوع حرف زده شود. ببینید دوستان اصلاحطلب ما آمدند بعضی مواضعی را گفتند. وقتی خانم راستگو به آقای قالیباف رأی داد، نمایندهای رفت مصاحبه کرد و اعلام کرد برادر ایشان با شهرداری معامله داشته است و... آقای دنیا مالی که به آقای قالیباف رأی داد به او تهمت زدند که او سوءاستفاده مالی کرده است و... چند تا مسأله وجود دارد اینجا که باید پاسخ داده شود: اولاً کدام عقل سلیمی میپذیرد زمانی که دولت به اصلاحطلبان رسیده است و قدرت دست آنهاست و اگر آقای هاشمی هم به قدرت میرسید، طبیعتاً حلقه دولت و شهرداری تکمیل میشد، در چنین شرایطی فردی که به دنبال منافع مادی و سوءاستفاده مالی و قطعاً منافع مالیاش بیشتر تأمین میشود، به شخصی رأی میدهد که نامزد حزب رقیب است؟ حتی اگر بر اساس این فرض غلط بگوییم برادر ایشان با شهرداری رابطه اقتصادی داشته است. اگر شهرداری دست اصلاحطلبان میافتاد و رأی ایشان هم به آقای هاشمی بود، آیا فکر نمیکنید منافع مادی آنها بیشتر در این حالت تأمین میشد!؟ نکته دوم، آیا خانم راستگو و جناب آقای مهندس دنیامالی بر اساس فرض غلطی که شما میگویید (فساد اقتصادی و سوء استفاده مالی)، یکروزه اینهمه خیانت و فساد داشتهاند؟ این چه برخورد غیراخلاقی است که دارد صورت میگیرد. شما اسم این عزیزان را در لیست خود گذاشتید. شما رأی مردم را به واسطه هزینههایی که کردید برای این دو عزیز گرفتید. حالا که به نماینده شما رأی ندادند، یک دفعه بد عالم و سوءاستفادهگر شدند؟ این خیلی بد است، کسانی که بالاخره خدمت کردند؛ آقای دنیامالی در معاونت عمرانی، بسیاری از پروژههای تهران را انجام داده است. شما اگر مدرکی داشتید، چرا این مدرک زودتر را ارائه نکردید؟ آیا مناسب است که ما هم امروز بیاییم بگوییم که بعضی از افراد را ما میشناسیم که اینها سوءاستفادههای مالی داشتهاند و پرونده دارند در قوه قضائیه؟ خانمی که تا دیروز مورد وثوق شما بوده است و تمامقد هم پشتیبانی و حمایت میکردید، همین که به شما رأی نداده است شده بد عالم. این به نظر من شایسته نبود. * خانم راستگو در جلسات اصولگرایان شرکت میکردند؟ نه خیر. اصلاً در جلسات ما تا به الان هم شرکت نکرده است. در جلسه خود ایشان اعلام میکند که من برنامهها را که دیدم، متوجه شدم که برنامههای آقای قالیباف قویتر است و عملکردش هم در شهر تهران عملکرد مثبتی بوده است. خب من چه ضرورتی داشت که به آقای هاشمی رأی بدهم. من دیدم ایشان توانمندتر است، احساس کردم که فردای قیامت باید جواب بدهم. سبک و سنگین کردم و هرچه فکر کردم دیدم که آقای قالیباف مناسب است و رأی دادم. این به نظرم خیلی هم طبیعی است. در مجلس هم همین است. بارها این اتفاقات در مجلس افتاده است که ما در فراکسیون اصولگرایان رأی گرفتهایم و گفتهایم که به فلانی رأی نمیدهیم. فردا آمده است برنامه ارائه کرده است، دیدیم که بعضی از ذهنیتهای ما غلط بوده است. به خیلی از سؤالات و شبهات پاسخ داده است و ما قانع شدیم و رأی دادیم. این اوج حریت و شؤون نمایندگی است. خب اینها آمدهاند برنامه خودشان را اعلام کردهاند. به نظر من برنامه قالیباف قابل قیاس با برنامه آقای هاشمی نبود. برنامه ایشان بسیار نافذتر بود، برنامهاش را ارائه میکرد و بعد هم هم ارجاع میداد به عملکردش در تهران. طبیعی است که نمایندگان متقاعد شدند و خانم راستگو هم متقاعد شد که آقای قالیباف قویتر است. خانم راستگو نه در جلسات ما شرکت داشته است و نه به ما تعهدی داده بود. الان هم به ما تعهدی ندارد و تعهدی نمیدهد. در سخنانش هم اعلام کرد که من اصلاحطلب بودم، هستم و خواهم بود. یعنی مطلقاً این طوری نبوده است که بگوید که من الآن مبتنی بر اصولگرایی دارم رأی میدهم. گفت من دیدم که ایشان مناسبتر است رأی دادم. * شما درباره انتخاب شهردار گفته بودید که باید شهردار تهران همان روزی که رئیس شورا معلوم شد، انتخاب میشد ولی ظاهرا آقای مسجدجامعی خلاف قانون عمل کردند و شهردار آن روز انتخاب نشدند؟ آقای مسجدجامعی چگونه خلاف قانون عمل کرده است؟ طبق قانون باید انتخاب شهردار در دستور کار قرار میگرفت نه اینکه انتخاب میشد. قانون میگوید بعد از تشکیل هیئترئیسه دائم، بلافاصله انتخاب شهردار در دستور قرار میگیرد در حالی که آقای مسجدجامعی در جلسه اول، خاتمه جلسه را اعلام کرد و موکول کرد به جلسه یکشنبه یعنی پنج روز بعد. آن موقع ما این بحث را داشتیم که شما باید همان جلسه در دستور کار قرار میدادید و فردا هم جلسه میگذاشتید و تا انتخاب شهردار جلسات مستمر ادامه پیدا میکرد تا شهردار انتخاب شود. * بین فراکسیون اصولگرایی با آقای قالیباف، تعاملی برقرار شده است؟ ببینید، ما فراکسیون اصولگرایی نداریم. از اول هم مخالف بودیم. چون فراکسیون اصولگرایی میشود فراکسیون سیاسی، کار بدی که اصلاحطلبان کردند، اعلام کردند که فراکسیون اصلاحطلبان شکل گرفت. ما از روز اول گفتیم که اگر میخواهیم فراکسیون تشکیل بدهیم، کارشناسی باشد. فراکسیون محیط سبز، فراکسیون حمل و نقل، اینها به درد شورا میخورد، ولی وقتی شما فراکسیون میزنید میخواهید حرف سیاسی بزنید. شورا جای حرف سیاسی نیست. شما فراکسیون اصلاحطلب بزنید. ما هم فراکسیون اصولگرا بزنیم. شما بیانیه بدهید و ما بیانیه بدهیم. شما بخواهید هر روز یک تنشی را به شورا وارد کنید. اینها ماحصل خوبی نیست. بنده نظر خودم را میگویم، من فکر میکنم جناب آقای قالیباف باید تغییرات گستردهای در شهرداری ایجاد کند. البته تا الان مدیریت آقای قالیباف، مدیریت موفقی بوده است اما من در این مدتی که در شورا قرار گرفتم احساس کردم تیمی که قرار است برنامههای شهردار را پشتیبانی کند، با شهردار همراه و هماهنگ نیست. بسیاری از افرادی که مسؤولیتی در شهرداری داشتند، در این مدت به ما مراجعه کردند و اعلام کردند حضور آقای قالیباف را برای تهران مضر میداند. ما نمیگوییم اصلاحطلب و اصولگرا، ولی میگوییم که باید شهردار تهران، افرادی توانمند، متدین، متخصص، کارآمد و همگرا و همراه داشته باشد تا کارها را سریعتر جلو ببرد. من به نظرم این مقدار کار بزرگی که در شهرداری تهران انجام شده است روی ظرفیتهای شخصی آقای قالیباف بوده است. البته در تیم آقای قالیباف افراد توانمندی هم وجود دارند که واقعاً شبانهروزی دارند تلاش مخلصانه و خالصانه میکنند که اینها همهاش قابل تحسین و تقدیر است. اما متأسفانه هستند افرادی که در این مدت خودشان را نشان دادند چون احساسشان این بود که آقای هاشمی برنده میشود، حتی از ما اصولگرایان هم نمیگذشتند. میآمدند به ما مراجعه میکردند که به نفع تهران و به نفع کشور و به نفع همه است که قالیباف از شما رأی نگیرد و من تعجب میکردم این آدمی که تا چند ماه پیش میآمد پیش ما و از قالیباف طوری آن شکلی تعریف میکرد، همین آدمها آمدند علیه ایشان صحبت و بدگویی میکردند و زیرابش را میزدند. خیلی از این آدمها روزی که آقای قالیباف رأی آورد با یک چهره شادابی آقای قالیباف را بغل میکردند و تبریک میگفتند. من به نظرم این آدمهایی که هر روز یک رنگی میشوند، به درد شهرداری تهران نمیخورند. * آقای قالیباف از این دوروییها یا به تعبیری خیانتها اطلاع دارند؟ من بعد از رأیگیری برای شهردار، هنوز با آقای قالیباف صحبت نکردم و ایشان را ندیدم، آن قدر درگیر انتخابات بعدی رئیس شوراها بودم که نرسیدم جلسه بگذارم. اما خدمت ایشان برسم به عنوان کسی که صادقانه دوست دارد شهرداری تهران و مدیریت آقای قالیباف نسبت به گذشته درخشانتر، فعالتر و مؤثرتر باشد، حتماً نقطه نظرات خودم را دوستانه و صمیمانه و نه از موضع فشار و اینکه من تعیین تکلیف برای شهردار تهران بکنم، به سمع ایشان میرسانم. من از موضع یک دوست و یک دلسوز، حرفها و نقطه نظرات خودم را میگویم، اما تغییرات در شهرداری تهران را لازم میدانم. * تغییرات را در حوزه شهردارها میبینید یا معاونین و مشاورها؟ به نظرم در همه حوزهها، نیازمند تغییرات هستیم. حالا نمیخواهم بگویم این تغییرات شامل همه میشود؛ اما باید یک عده از مدیران فعلی، تغییر کنند تا شهرداری بتواند بالندهتر و به اصطلاح فعالتر عمل کند. منبع: مشرق
کد مطلب: 21026
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcaiwnu.49n6u15kk4.html