توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 40897
سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۳۶
دو یادداشت کوتاه برای فیلم مهم ایستاده در غبار:
«ایستاده درغبار» فیلمی ساده و جذاب/ من عاشق شدم! عاشق برادراحمد
آسیه شیخی حسینی: گريم عالي و داشتن ديالوگ تنها در جاهايي كه صداي خود شهيد در آرشيو صدا و سيما موجود است كاري جديد و خارق العاده ايست كه زيرساخت قوي فيلم را نشان ميدهد./ سید روح الله حجازی: ايكاش سينما ما را براي هميشه در همان حالهايي كه موقع تماشاي فيلم‌هاي دوست داشتني مان داشتيم، جادو مي كرد و نگهمان مي داشت.
«ایستاده درغبار» فیلمی ساده و جذاب/ من عاشق شدم! عاشق برادراحمد
به گزارش خط نیوز به نقل از پایگاه 598 - ايستاده در غبار مستندي است سينمايي در مورد شهيد احمد متوسليان،روند فيلم اصلا كند نيست و شما را در پيچ و خم زندگي شهيد خيلي روان تاب ميدهد.

بهره گيري از چند صداي روايت گر و لحن روايت گري ساده جذابيت فيلم را دوچندان ميكند.

گريم عالي و داشتن ديالوگ تنها در جاهايي كه صداي خود شهيد در آرشيو صدا و سيما موجود است كاري جديد و خارق العاده ايست كه زيرساخت قوي فيلم را نشان ميدهد.

در سينماي دفاع مقدس كم نبودند كارگرداناني كه كار كردند و سعي در نشان دادن سرداران جنگ را داشتند اما اينكه چقدر موفق بودند مهم است.

اين كارگردان با وجود سن كم و البته تجربه ي كاري كم بسيار قوي ظاهر ميشود و كاري تاثير گذار ارائه ميدهد و اين را مديون دو نكته ي مهم است.

اول اينكه سينما را بلد است و مديوم را ميشناسد،دوم اينكه راجب شخصيت به دسترسي ها و اطلاعات سطحي بسنده نميكند و تحقيقات را تا مرز آشنايي دقيق پيش ميبرد.

فيلم چارچوبي درست دارد و شايد عموم را به سالن هاي سينما نكشد اما حتما كساني كه اين فيلم را ميبينند راضي خواهند بود.



همچنین سید روح الله حجازی در یادداشتی کوتاه در خصوص فیلم ایستاده در غبار نوشت:

گوشی بی سيم در دستی از پشت ماشينی نظامی در ميان هياهو و غبار ناشي از جنگ نگاهمان را از آن خودش مي كند.

انگار قرار است اين سر و صداي برخواسته از زماني نه چندان غريب، برايمان قريب شود.

و چه خوب محمدحسين مهدويان و دوستانش بي هيچ واسطه اي ما را در ميان اين زمان گم شده در تاريخ پرتاب مي كنند.

زماني كه در اين زمانه سكه اصحابش خريداري ندارد!

و چه خوب ما را خريدار مردي مي كند كه خود خريدار دل مردمانش بوده و هست!

من عاشق شدم!

عاشق برادر احمد( متوسليان)

عاشق اطرافيان او

عاشق مردمانش

و عاشق حال خوبشان

عاشق آن بخش از تاريخ كه قهرماني از جنس مردم را در خودش گم كرد و چنان رازي سر به مهر برايمان نگهش داشت.

براي مايي كه در ميان هياهوي قدرت و ثروت و غبار آلودگي اين شهر دستمان بر زمين و زمان بسته شده است.

ايكاش چراغهاي سالن روشن نمي شد

ايكاش سينما ما را براي هميشه در همان حالهايي كه موقع تماشاي فيلمهاي دوست داشتني مان داشتيم، جادو مي كرد و نگهمان مي داشت.

اي كاش آن مرد در قاب آخر فيلم ظاهر مي گشت و ما را اينچنين منتظر نمي گذاشت

آخر امروز خيلي نيازش داشتيم!

ايكاش...
Share/Save/Bookmark