توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 55940
چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۶
پيامدهاي منفي افزايش سن ازدواج؛
گريز از ازدواج و چالش‌هاي زندگي فردي
گريز از ازدواج و چالش‌هاي زندگي فردي
به گزارش خط نیوز به نقل از رسالت, ازدواج اگرچه واقعه مهم و ارزشمندي است اما اين روزها سن ازدواج دچار تکانه هاي شديدي شده و کودک همسري و ازدواج در سنين بالاي 35 سال يکي از نمودهاي بارز در جامعه امروز ايران به شمار مي رود.
بايد بر اين نکته اذعان کرد که سن ازدواج يکي از شاخصه هاي مهم و اساسي براي ارزيابي ميزان سلامت و بهداشت جسمي و رواني افراد يک جامعه محسوب مي شود، امري که در چند دهه اخير به روايت آمارها در اغلب کشورهاي درحال توسعه ، روندي صعودي داشته و کشور ما نيز از اين قاعده مستثنا نبوده است. بر همين اساس و مطابق با آخرين آمارهاي اعلام شده سن ازدواج در ايران براي پسران به بالاي 35 سال و براي دختران به 30 سال رسيده است.
طاهره هميز، استاد دانشگاه و مشاور خانواده هم در گفت‌وگو با «رسالت» بر اين مهم اشاره داشته و مي گويد: «يکي از علت هاي پنهان بالا رفتن سن ازدواج در کشور مبادرت به تحصيل و توصيه هاي افراد بي اطلاع به جوانان مبني بر اينکه درس خود را تمام کن بعد ازدواج کن! است. بايد گفت همراه بودن درس و ازدواج را سخت کردند و افراد هم اين را پذيرفتند در صورتي که اين دو منافاتي با هم ندارد.»وي مي افزايد: « از طرفي آموزش هاي زندگي مشترک و سلوک در کنار خانواده فرد جديد را هم به جوانانمان نياموخته ايم و تنها به دنبال اين هستيم که يک خانواده هسته اي متشکل از زن و شوهر را ايجاد کنيم ؛ طبيعتا اين افراد در ناتواني ها نمي توانند زندگي را پيش ببرند و گواهي مي دهند که بله هنوز براي ازدواج زود است!»هميز
مي‌گويد: «موضوع اين است که اگر ما مي توانستيم خانواده گسترده را طوري در جامعه ايران تربيت کنيم که بتواند خانواده هسته اي را به بلوغ برساند تمام اين مشکلات حل مي شد منتها من تاکنون نديده ام متخصصان
در خصوص خانواده گسترده و رشد و تعامل بين آنها کاري کنند. اگر چه قرآن مملو از دستورالعمل هاي کاربردي براي اين امر است.»
افزايش ميانگين سني ازدواج در پي مصرف گرايي
بايد گفت دلايل بسياري براي افزايش ميانگين سني ازدواج در کشور برشمرده شده است که از آن جمله
مي توان به تغيير سبک زندگي ايراني به سمت مصرف گرايي و توجه بيش از حد به زرق و برق هاي بي حاصل زندگي ماشيني، سنت هاي غلط اجتماعي و خرج تراشي هاي
سرسام آور در ازدواج اشاره کرد؛ امري که هر چند نقش مهمي در تداوم يک ازدواج خوب ندارد اما به سبب چشم و هم چشمي ها و به عبارتي بالا پريدن هاي
بي مورد کمر جوانان بسياري را زير بار سنگين هزينه ها
خم کرده و سبب گريزان شدن عده اي ديگر از ازدواج خواهد شد. بايد اين نکته را نيز اضافه کرد که خصوصا از ابتداي سال 97 با جهش يکباره قيمت ها به سبب دلال بازي هاي دلاري، سکه و طلا و ديگر اقلام و لوازم خانگي و ملزومات زندگي با افزايش چند برابري قيمت ها مواجه بوده و به دليل ثابت ماندن و حتي کاهش درآمدها در اقشار متوسط و ضعيف جامعه ميل به ازدواج هم رنگ باخته يا کم رنگ شده است تا جايي که امروزه ازدواج جوانان يکي از چالش هاي اصلي جامعه ايراني به شمار مي آيد.دکتر«مجيد ابهري»، آسيب شناس اجتماعي هم بر اين نکته اذعان داشته و در گفت‌وگو با «رسالت»
مي گويد: «سبک زندگي، نقشه راه و چراغ راهنماي انواع رفتارهاي افراد در جامعه است و متاسفانه در دهه گذشته سبک زندگي اسلامي ايراني تحت تاثير عوامل مختلف از جمله ماهواره هاي بيگانه و فضاي مجازي و شبکه هاي اجتماعي دچار تغييرات عظيمي شده است.»
وي با بيان اينکه بالارفتن سن ازدواج فقط به دليل فاصله بلوغ نيست، عنوان مي کند: «عواملي چون گراني، تورم، بيکاري و مشکلات تهيه مسکن باعث شده که جوانان کمتر به سمت ازدواج بروند. تعيين مهريه هاي سنگين و جهيزيه هاي
غير متعارف هم مزيد بر علت شده است.»
اين آسيب شناس بر اين اعتقاد است که دلائل محيطي و رفتاري بسياري براي بالارفتن سن ازدواج وجود دارد که يکي از دلائل رفتاري کاهش و ضعف مسئوليت پذيري در جوانان است و توضيح مي دهد: «جوانان در خانواده ها با مسئوليت پذيري آشنا نمي شوند و والدين بار سنگين مديريت خانواده را به عهده دارند؛ در حالي‌که براساس سبک زندگي ايراني و اسلامي بايد از دوران کودکي فرزندان خود را با مسئوليت هاي زندگي آشنا کنيم. وقتي کودکي اينگونه رشد کرد در جواني نيز مسئوليت پذيري را فراموش نمي کند.»وي ادامه مي دهد: «اصلي ترين علت رفتاري در کنار گريز از مسئوليت وحشت از دور شدن از آزادي هاي دوران تجرد است؛ برخي از جوانان تصور مي کنند که با ازدواج آزادي هاي آنها محدود
مي گردد در حالي‌که آزادي هاي سالم و اخلاقي و تفريح مي تواند در کنار خانواده و همسر باشد. بنابراين اينگونه بهانه ها تنها براي فرار از مسئوليت ازدواج است.»
پيامدهاي افزايش سن ازدواج در جامعه
جوانان به دلايل مختلفي از ازدواج دوري مي کنند و اين پديده يعني افزايش سن ازدواج نه به عنوان يک مشکل شخصي بلکه به عنوان يک مسئله اجتماعي نمود پيدا کرده است چه آنهايي که به سبب سنت هاي غلط توانايي ازدواج ندارند و چه آنهايي که به بهانه آزادي هاي فردي تمايلي به خروج از تجرد ندارند!
با اين حال سن ازدواج افزايش يافته و اين امر پيامدهاي منفي بسياري در جامعه به بار آورده است امري که در پي بي توجهي دولت‌ها، مسئولين و دست اندرکاران امر در کشور، بحران ها و چالش هاي اجتماعي بسياري به دنبال خواهد داشت که بر لايه هاي پيدا و پنهان جامعه تاثيرات ناميموني مي نشاند طوري که ساليان بسياري به درازا مي کشد تا آثار زيانبارش از بطن جامعه برچيده شود. پر بيراه نيست اگر بگوئيم يکي از عوامل ثبات اجتماعي و حفظ جامعه همواره ازدواج و استحکام آن بوده و هست و ميزان ثبت ازدواج يکي از شاخص هاي مهم جامعه پايدار به شمار مي رود. اما مهم‌تر از آن ازدواج در زمانبندي مناسب سني خود است. به اعتقاد کارشناسان «ازدواج يک امر زمانمند است و ظرف زماني مناسب خودش را دارد. بنابراين اگر ازدواج به تأخير بيفتد يعني در زمان مناسب خودش واقع نشود، مي تواند آسيب هايي را به همراه داشته باشد. اين آسيب ها؛ هم ازدواجي را که از سنين جواني بي بهره مانده تحت الشعاع قرار مي دهد و هم جواني را که در سنين مناسب ازدواج، مجرد مانده است.»
کدام آسيب ها؟
اما اين آسيب ها چيست که کارشناسان را با نگراني به ابراز آن واداشته است؟ بايد گفت شايد يکي از مهم‌ترين پيامدهاي افزايش سن ازدواج در جامعه اشاعه فردگرايي و مشکلات بعد از آن يعني افسردگي ها و مشکلات روحي و رواني ناشي از آن است که جامعه را هم
بي نصيب نخواهد گذاشت. از ديگر سوي اين امر
به خوبي خواهد توانست در روابط اجتماعي افراد و حتي تعاملات و همکاري و همگرايي هاي گروهي تاثير گذار باشد. کم رنگ شدن روابط اجتماعي در نتيجه زندگي فردي تاثيرات پيدا و پنهاني هم در لايه هاي
مختلف جامعه بر جاي مي گذارد. از نقطه نظر اجتماعي تغيير در الگوي ازدواج يکي از شاخص هاي
اصلي تغييرهاي اجتماعي است و اين بدان معنا خواهد بود که اگر شواهد نشان دهنده کاهش بسيار در ميزان ازدواج باشد، جامعه با فروپاشي خانواده و در نهايت نوگرايي افراطي روبه رو خواهد بود. کاهش يا افزايش سن ازدواج چنانچه در سن پايين مي تواند باعث بروز مشکل هاي زيادي از جمله تفاهم نداشتن بين زن و شوهر شود و در سن بالا نيز غير از آنکه سبب ايجاد شکافي عميق از لحاظ درک و تفاهم بين پدر و مادر و فرزندان مي شود براي خود پدر و مادر نيز عواقبي ناخوشايند به همراه دارد.
ابهري در ادامه گفت‌وگويش با رسالت مي گويد: « بالا رفتن سن ازدواج باعث کاهش آمار ازدواج و بروز فساد و بالارفتن آمار انحرافات جنسي مي شود.از طرف ديگر شلختگي فرهنگي در جامعه باعث شده است هوسراني و ولنگاري اخلاقي کم کم رونق بگيرد.» وي معتقد است: « فاصله بين سن بلوغ و ازدواج هر چه بيشتر گردد زمينه انحرافات اخلاقي فراهم تر مي شود چنانچه در حال حاضر فاصله بين بلوغ و ازدواج در کشور ما براي پسران 25 تا 35 و براي دختران 15 تا 20 سال است. اين اختلاف باعث مي گردد جوانان با ديدن مناظر غير اخلاقي و فيلم و سريال هاي محرک دچار جنون جنسي شده و دست به رفتارهاي نامتعارف و غير متعادل بزنند.»
از خطر بارداري در سن بالا تا تعارضات عميق نسلي
بايد اذعان داشت افزايش سن ازدواج سبب بالارفتن خطر بارداري در زنان نيز خواهد شد و از طرفي با بي حوصلگي و انرژي ناکافي براي تربيت و پرورش فرزندان همراه خواهد بود همچنين فاصله سني والدين با فرزندان، فاصله فکري و عاطفي ميان آنها را به همراه دارد و به مرور شکاف و فاصله فرهنگي دو نسل را شامل مي شود طوري که ديگر راهي براي تفاهم نسل ها نمي ماند و اين جزئي از همان آسيب ها به لايه هاي پنهان جامعه خواهد بود.
دکتر احمد صاحبي جامعه شناس گفته است : «فاصله يک نسل با نسل بعدي از لحاظ فرهنگي ۶ سال است؛ يعني هر ۶ سال به نوعي يک نسل فکري عوض مي شود. حالا تصور کنيد بين مادر و دختري که ۳۵ سال اختلاف سني هست، چند نسل ديدگاهي مطرح مي شود و اينها چقدر مي توانند با هم کنار بيايند يا اصلاً همديگر را بفهمند! شايد اين هماهنگي حتي به ۱۰درصد هم نرسد. اين وسط چه کسي مقصر است؟»اين وضعيت در نهايت به تعارض عميقي منجر مي شود که در مقاطع مختلف زندگي، نشاط و شادابي طبيعي که حق مسلم همه انسان ها است را مختل خواهد کرد.«رحمان اکبري» مشاور خانواده هم در گفت‌وگويي عنوان کرده است: « فاصله سني زياد والدين با کودکان و نوجوانان زبان مشترک بين آن ها را از بين مي برد و باعث شکل گيري نوعي ارتباط ناقص بين فرزندان و خانواده شده و خود زمينه ساز برخي آسيب هاي اجتماعي مي شود.»طاهره هميز هم در ادامه گفت‌وگويش با «رسالت» افزايش سن ازدواج را پديده اي ناهنجار خوانده و عنوان مي کند:
«از جمله تبعات اين پديده متلاطم و سخت شدن بارداري و فرزند آوري در ازدواج در سن بالا است و اينکه افراد به راحتي نمي توانند مادر و پدر شوند.» وي تک فرزندي را يکي از معضلات ازدواج در سنين بالا عنوان کرده و مي افزايد:
« در روانشناسي غربي هم تک فرزندي يکي از آسيب هاي خانواده محسوب شده و سبب دوري تک فرزند خانواده از واقعيات مي شود. در حاليکه کودکي که خواهر و برادر دارد رشد بهتري خواهد داشت. از طرفي فاصله سني والدين با فرزند سبب مشکل در تعاملات روحي و اخلاقي و عاطفي آنها مي شود.»هميز بر اين باور است که وقتي سن بالا
مي رود عرصه هاي رسيدن به ناملايمات سني هم به آنها رو مي آورد و در اين شرايط کودکي که با بيماري و درمان والدين مواجه است چقدر مي تواند از زندگي لذت ببرد؟ و اين يک معضل اجتماعي بوده و سبب عدم نشاط جمعي مي شود.وي مي گويد: «خلقيات انسانها در سنين بالا خيلي با جوانان متفاوت مي شود و در نتيجه زن و مردي که در سنين بالا ازدواج مي کنند هر کدام يک من هستند که نمي توانند به راحتي ما شوند و در تفاهم هم دچار مشکل مي شوند. هر چند تفکرات ديني اين مشکلات را حل
مي کند و اخوت و برابري و دانايي براي دو طرف
مي آورد اگر جامعه ديني باشد ولي اگر جامعه از دين هم فاصله گرفته باشد اين فاصله عميق تر مي شود و نسل آينده را هم با مشکل مواجه مي کند.»گسترش فساد و تضعيف بنيان خانواده هم يکي از آسيب‌هاي پنهان افزايش سن ازدواج است چنانچه براساس آمارهاي غير رسمي روسپيگري و فساد جنسي طي دهه اخير و در پي برخي تغييرات در الگوهاي ازدواج از جمله افزايش سن ازدواج به طور نگران کننده اي رواج داشته است.
چاره چيست؟
به نظر مي رسد دولت‌ها و مسئولين و دست اندرکاران اجتماعي کشور بيش از پيش مي بايست توجه و برنامه ريزي خود را روي مقوله ازدواج جوانان صرف کنند و با فراهم آوردن تسهيلاتي و همچنين انجام کارهاي فرهنگي جامعه را از بحران زندگي هاي فردي و مشکلات و آسيب هايي
که بدان اشاره شد، برهاند.
Share/Save/Bookmark