توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 35643
شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۰۳
تنها مسیر(1)؛ می‌خواهیم برای معارف دینی، یک نظام پیدا کنیم.
تنها مسیر(1)؛ می‌خواهیم برای معارف دینی، یک نظام پیدا کنیم.
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان  سال 1392، در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت۲۴) در مسجد امام صادق(ع)-جنب میدان فلسطین- و در میان جمع دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه‌های تهران، به مدت ۳۰ شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی کرده اند و پس از آن نیز در مناسبت های گوناگون مباحث مرتبط باآن را ادامه داده اند که تا به امروز ادامه داشته است. با توجه به اهمیت فوق العاده ی بحث از امروز با یاری خداوند نسبت به انتشار هر جلسه اقدام می نماییم.

گزیده‌ای از اولین جلسه سخنرانی این استاد حوزه و دانشگاه را در ادامه می‌خوانید:

باید برای معارف دینی و توصیه‌هایی که در ذهن‌مان داریم یک نظام پیدا کنیم

انسان نیاز دارد که هر چند وقت یک‌بار، ذهن خود را مرتب کند. مانند اتفاقی که در مورد کامپیوتر می‌افتد که گاهی اوقات لازم است فایل‌های اضافی پاک شوند و طبقه‌بندی درستی از اطلاعات موجود صورت بگیرد. اگر نتوانیم اطلاعات را نظم داده و فهرست‌بندی کنیم، طبیعتاً نمی‌توان درست از آنها استفاده نمود. در ذهن انسان نیز همین اتفاق می‌افتد. ما توصیه‌ها و معارف دینی بسیاری را می‌دانیم ولی می‌بایست آن‌ها را سامان دهیم.
پراکندگی آگاهی‌ها در ذهن ما باعث می‌شود به جایی نرسیم. یکی از اهداف ما در این جلسه این خواهد بود که برای دانه‌های تسبیح فضائل، توصیه‌ها و معارف دینی، یک نخ پیدا کنیم. نخی که اگر نباشد، دانه‌های تسبیح پراکنده می‌شوند. می‌خواهیم برای معارف دینی، یک نظام پیدا کنیم.

۱. تحلیل معارف دین حول یک محور اصلی، باعث می‌شود «انرژی» خود را درست صرف کنیم/ و امکاناتمان را هدر دهیم

اگر بتوانیم همۀ معارف دین را حول یک نظام و محور اصلی تحلیل کنیم، می‌فهمیم که انرژی خودمان را برای چه کاری باید صرف کنیم؟ در این صورت وقت و امکانات خود را هدر نمی‌دهیم و خواهیم فهمید که از چه چیزی باید مراقبت کنیم و این مراقبت،
انسان نیاز دارد که هر چند وقت یک‌بار، ذهن خود را مرتب کند. مانند اتفاقی که در مورد کامپیوتر می‌افتد که گاهی اوقات لازم است فایل‌های اضافی پاک شوند و طبقه‌بندی درستی از اطلاعات موجود صورت بگیرد. اگر نتوانیم اطلاعات را نظم داده و فهرست‌بندی کنیم، طبیعتاً نمی‌توان درست از آنها استفاده نمود. در ذهن انسان نیز همین اتفاق می‌افتد. ما توصیه‌ها و معارف دینی بسیاری را می‌دانیم ولی می‌بایست آن‌ها را سامان دهیم.
نتیجه می‌دهد.
متأسفانه معارف دینی ما نزد علاقمندان به این معارف از یک پراکندگی و آشفتگی برخوردار است که بسیاری از کتب اخلاقی و معنوی هم این پراکندگی و آشفتگی را برطرف نمی‌کنند، بلکه در بسیاری از موارد، بر این پراکندگی می‌افزایند. در بسیاری از کتب اخلاقی تعدادی از فضائل اخلاقی مهم را در کنار هم فهرست کرده‌اند ولی ارتباط آن‌ها با یکدیگر معلوم نیست.

۲و۳. به دلیل پراکندگی معارف دین در ذهن علاقمندان، معلوم نیست از کدام فضیلت باید شروع کرد؟! /پراکندگی معارف دین یکی از دلایل بی‌دینی

ضمن اینکه به دلیل پراکندگی معارف دین در ذهن علاقمندان بسیاری از اوقات معلوم نیست که از کجا و از کدام فضیلت اخلاقی باید شروع کرد؟ و این شرایط، وضعیت بغرنجی را برای انسان رقم می‌زند. درحالیکه در معارف دینی ما، نظم وجود دارد ولی عدم درک صحیح این نظم، باعث می‌شود در برخورد با معارف ضعیف عمل کنیم و یا عمل به دستورات و معارف را کاری نشدنی بدانیم.
یکی از دلایل بی‌دینی کردن برخی از افراد همین آشفتگی‌ای است که در معارف احساس می‌کنند.
از طرف دیگر شناخت و فهم نظام موجود در معارف دینی، برای کسانی که در صدد کار فرهنگی هستند ضروری است تا مدام تردید نکنند که الان اولویت با کدام کار است؟

۴و۵و۶. نظم دادن به دانایی‌های دینی شوق ما را به حرکت بیشتر می‌کند / قدرت مراقبت می‌دهد/مراقبت را ثمربخش می‌کند

اولین سخنی که به عنوان یک ضرورت مطرح می‌شود این است که می‌خواهیم به معارف و دانایی‌های دینی خود نظم دهیم. این نظم، مشکل ما را در هدف‌گیری برطرف می‌کند و شوق ما را برای حرکت بیشتر می‌کند. این نظم ما را قدرتمند به مراقبت می‌کند و مراقبت را نیز بسیار ثمربخش خواهد کرد.

۷. برای ارزیابی خودمان به این نظم نیاز داریم

یکی از نتایج این تشتت و پراکندگی معارف این است که خیلی‌ها آدم خوبی هستند ولی خودشان را آدم خوبی نمی‌دانند و بعضی‌ها هم آدم‌های بدی هستند ولی خودشان را آدم‌های خوبی می‌دانند؛ چون معارفی که دارند، نظام ندارد. یعنی برای ارزیابی از خود هم نیاز به چنین نظامی داریم.

۸. شناختن این نظام برای مناجات با خدا هم ضروری است/از چه کمبودی توبه کنیم؟

شناختن این نظام برای مناجات با خدا هم ضروری است؛ انسان هنگام مناجات و استغفار باید بداند که از چه کاستی و کمبودی باید توبه کند. انسان باید درد خود را بشناسد تا بتواند به دنبال مداوای آن باشد.

جهاد با نفس، نخ تسبیح تمام فضایل است / خط عملیاتی ما، مبارزه با نفس است

پیامبر اکرم(ص) تعبیری دربارۀ جهاد با نفس دارند که بنده از این تعبیر برای معرفی بحث استفاده می‌کنم. جهاد در راه خدا، کار مهم و باعظمتی است که یکی از اتفاقاتی که در آن می‌افتد، شهادت در راه خداست و فضای بسیار عاشقانه‌ای هم دارد؛ اما وقتی پیامبر اکرم(ص) از چنین جهادی برگشته بودند، از فضیلت دفاع مقدس همراه با شهادت و جانبازی و ایثاری که در آن وجود داشت، تعبیر به جهاد اصغر فرمودند و بعد فرمودند حالا به سراغ جهاد اکبر برویم. موضوع صحبت، که نخ تسبیح فضائل است، جهاد با نفس است.

میزان ارزش هر کس به میزان اهتمام او در جهاد با نفس است/ میزان آلودگی هر کس مربوط به اشتباهاتی است که در مبارزه با نفس دارد

موضوع اصلی، جهاد با نفس است؛ نه موضوعاتی مانند دوری از حسادت، تکبّر، تنبلی، حرص، حسرت، صداقت داشتن، مهربان بودن و... . خط عملیاتی ما، مبارزه با نفس است. میزان ارزش هر کسی به میزان اهتمامی است که در جهاد با نفس دارد. میزان آلودگی و سیاهی هر کسی هم مربوط به اشتباهاتی است که در مبارزه با نفس دارد. اگر کسی در جهاد با نفس ناموفق باشد، در بدی‌هایی مانند حسادت، تکبّر، حرص و...، خود را نشان می‌دهد. و اگر کسی در جهاد با نفس موفق باشد، مقداری از این موفقیت در نماز اول وقت، مقداری در مهربانی با دیگران، و مقداری در سایر خوبی‌ها تجلی می‌کند.

مشابهت‌های جهاد اکبر و جهاد اصغر:
۱. «نورانیت
متأسفانه معارف دینی ما نزد علاقمندان به این معارف از یک پراکندگی و آشفتگی برخوردار است که بسیاری از کتب اخلاقی و معنوی هم این پراکندگی و آشفتگی را برطرف نمی‌کنند، بلکه در بسیاری از موارد، بر این پراکندگی می‌افزایند. در بسیاری از کتب اخلاقی تعدادی از فضائل اخلاقی مهم را در کنار هم فهرست کرده‌اند ولی ارتباط آن‌ها با یکدیگر معلوم نیست.
و فضای معنوی»/ همان شب‌های نورانی دورۀ دفاع مقدس را می‌توان در دوران جهاد اکبر تجربه کرد


همان فضای خوش و زیبایی که در جهاد اصغر، قابل تجربه است، در جهاد اکبر و مبارزه با نفس هم وجود دارد ولی صفا و زیبایی در جهاد اکبر بسیار بزرگتر و جذّاب‌تر از زیبایی‌های فضای جهاد اصغر است. همان شب‌های نورانی و زیبایی که در زمان دفاع مقدس که جهاد اصغر رونق داشت را می‌توان در دوران جهاد اکبر تجربه کرد. در جهاد اکبر فضای معنوی فوق‌العاده‌ای را می‌توان تجربه کرد. در جهاد اصغر با گذشتن از جان و مال می‌فهمیدی که خدا چقدر تو را تحویل می‌گیرد، در جهاد اکبر هم وقتی که از هوای نفس می‌گذری، خدا بسیار بیشتر تو را تحویل می‌گیرد و نورانیت بیشتری نسبت به فضای جهاد اصغر به‌دست می‌آوری.

۲. «احساس خطر از جانب دشمن»/ در جهاد اکبر هم باید دشمن را ببینی تا بتوانی مراقب خودت باشی و از خدا کمک بخواهی

مشابهت دیگر جهاد اکبر و جهاد اصغر در حضور دشمن و خطری است که از جانب دشمن احساس می‌شود. در جهاد اصغر وقتی دشمن را حس می‌کنی و متوجّه خطری که از جانب او تو را تهدید می‌کند، می‌شوی، بیشتر به خدا پناه می‌بری و معنویت را تجربه می‌کنی. در جهاد اکبر هم باید دشمن را ببینی تا بتوانی مراقب خودت باشی و از خدا کمک بخواهی.
رسول خدا(ص) می‌فرماید: «دشمن‌ترین دشمنان تو، نفس تو است که بین دو پهلوی تو قرار دارد؛ أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ‏ الَّتِی بَیْنَ‏ جَنْبَیْک»(مجموعه ورام/ج۱/ص۵۹)‏ به علاوه اینکه دشمن بیرونی ما در جهاد اکبر یعنی همان شیطان رجیم، ضعیف قلمداد شده است؛ «مسلّماً مکر و حیله شیطان ضعیف است؛ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»(نساء/۷۶)

۳. «سختی و دشواری و نیاز به شجاعت»/ شجاعتی که برای جهاد اکبر لازم است بیش از جهاد اصغر است

هم جهاد اصغر و هم جهاد اکبر هر دو سخت هستند و جهاد در هر دو میدان به شجاعت نیاز دارد. البته شجاعتی که برای جهاد اکبر لازم است بیشتر از شجاعتی است که برای جهاد اصغر لازم است. ترس از دست دادن «لذّت»، ترس از دست دادن «آبرو»، ترس از دست دادن «فرصت»، روی شجاعت تأثیر منفی می‌گذارد و اینها از دشواری‌های جهاد اکبر است.

۴. «عشق و علاقه به خدا و آخرت»/اهتمام به خدا و مهم شدن آخرت در جهاد اکبر بیشتر است

حضرت امام(ره) می‌فرمودند بسیج مدرسۀ عشق است و بر علاقه و عشق و محبّت به خدا در دفاع مقدس و جهاد اصغر تأکید می‌کردند. این اهتمام به خدا و مهم شدن آخرت، در جهاد اکبر بیشتر است. کسی که در جهاد اصغر عاشق خدا می‌شد و گریه می‌کرد که خدایا من دوست دارم بیایم پیش تو، این احساس را در جهاد اکبر بیشتر خواهد داشت.
در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که خداوند متعال فرموده است: «خداوند عزّ و جلّ مى فرماید: به عزّت و جلال و عظمت و شکوه و بلندى جایگاهم سوگند که هیچ بنده مؤمنى در چیزى از امور دنیا خواست مرا بر خواست خودش مقدّم ندارد، مگر اینکه به او غناى نفْس بخشم و همّ و غمش را مصروف آخرت سازم و و آسمان ها و زمین را ضامن روزى او قرار دهم و از پس تجارت هر تاجرى هواى او را داشته باشم؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ بَهَائِی وَ عُلُوِّ ارْتِفَاعِی لَایُؤْثِرُ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ‏ هَوَایَ‏ عَلى‏ هَوَاهُ فِی شَیْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِی نَفْسِهِ، وَ هِمَّتَهُ فِی آخِرَتِهِ و و ضَمَّنتُ السَّماواتِ و الأرضَ رِزقَهُ ، و کُنتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَةِ کُلِّ تاجِرٍ» (کافی/ج۲/ ص۱۳۷)
Share/Save/Bookmark