دلايل دودي شدن زنان و چند پيشنهاد رفتار درماني
«ز» مثل زشت، مثل زن سيگاري!
6 دی 1396 ساعت 11:37
چرا برخي زنها تصميم به مصرف سيگار ميگيرند؟ چه احساسي پس از استعمال سيگار ميتواند يك خانم را مغلوب به مصرف آن كند؟ شايد حس روشنفكري سبب اين امر شود.
به گزارش خط نیوز؛ چرا برخي زنها تصميم به مصرف سيگار ميگيرند؟ چه احساسي پس از استعمال سيگار ميتواند يك خانم را مغلوب به مصرف آن كند؟ شايد حس روشنفكري سبب اين امر شود. اما مگر روشنفكري افراد را مجبور به انجام برخي كارهايي ميكند كه بيشتر اوقات با رضايت قلبي هم توأم نيست؟ اين انديشه كه با مصرف سيگار ميشود هم سطح آقايان بود، شايد دليل ديگري براي اين كار باشد. شايد نيز اينگونه باشد كه من با مصرف سيگار ميخواهم روح خود را آزاد و خودم را تخليه روحي كنم، چراكه قادر به كمك كردن به خود و حل مشكلات رواني خويش نيستم. به گونهاي فرار از خود، در اصل نقاب زدن بر خصوصيات فردي و شخصيت اصلياي است كه نميخواهيم آن را به ديگران نشان دهيم. مگر غير از اين ميتواند باشد كه اين افراد هستند كه يك ديدگاه غلط را ترويج ميكنند و به گسترش آن دامن ميزنند؟ از طرفي چه بر سر روح لطيف يك خانم ميتواند بيايد كه بخواهد زنانگي خود را پنهان و هويت اصلي خويش را انكار كند و تبديل به موجود زشتي به نام زن سيگاري شود. روايت چند زن سيگاري خانمي 37 ساله ميگويد: تا اين سن از عمرم هيچ وقت معني زندگي رو نفهميدم، خانوادهاي فرهنگي داشتم و تو خونهاي رشد كردم كه پر از نظم و انضباط بود. يك خانواده پنج نفري بوديم و من فرزند وسط بودم. بيشتر اوقات تنها بودم با اينكه خانواده صميمياي بوديم ولي در واقع هر كسي سرش تو لاك خودش بود. من از مادرم فقط بوسههاي شبانه موقع خواب رو يادمه و از پدرم كلمه جان رو به ياد ميارم كه هميشه آخر اسمم قرار ميداد. نيازهاي مالي من برطرف و نيازهاي روحي من تهي بود از توجه و عشق. خيلي با نظم و ترتيب وارد دانشگاه شدم. درسم بايد هميشه قوي ميبود. من از تفريح هيچي نميدونستم و تو دانشگاه هم دوستان آنچنان صميمياي نداشتم تا اينكه با يك خانم سيگاري از همكلاسيهام آشنا شدم كه خيلي رها و راحت بود. يك روز كه با هم بوديم به خاطر بحثي كه با پدر و مادرم سر نمره درسهايم كرده بودم، حالم خوب نبود. ديگه از اين همه نظم حالم به هم ميخورد. وقتي باهاش بيرون بودم شروع كرد به سيگار كشيدن و وقتي ديد حالم خوش نيست به من هم تعارف كرد. هيچ وقت دود سيگار از اون فاصله نزديك به مشامم نخورده بود. با وجود ديد بدي كه به سيگار داشتم ولي امتحان كردم. بار اول و دوم حالم بد شد ولي بعدش شد تنها درمان دردها و خلأهاي زندگيام. وقتي خانوادهام متوجه سيگاري بودنم شدند طردم كردند. چراكه ديگه هم اون دختر سربه راه نبودم و هم اينكه از نظرشون ديگه لياقت نداشتم چون نمرههام روز به روز افت ميكرد. بعد از اين همه سال من هنوز سيگاريام، در عين متنفر بودن ازش اما بدمم نمياد باهام باشه و هر روز گذشتهام رو باهاش مرور كنم. با اينكه گاهي دلم براي اون شدت نظم و انضباط خانوادهام تنگ ميشه ولي از بعضي جهات نميتونم ببخشمشون. هيچ وقت در هيچ موردي به من آگاهي ندادند، من رو طرد كردند و باعث شدند بقيه هم ديد بدي نسبت بهم داشته باشند و من تا اين سن مجرد باشم. خانمي 55 ساله ماجراي سيگاري شدن خود را اينگونه تعريف ميكند: من در زمان قبل و بعد از انقلاب رشد كردم و بزرگ شدم. خانوادهام مصرفكننده نبودند. ما خانواده راحتي بوديم. تو ذهن من هيچ عقيده منفياي نسبت به هيچ موضوعي وجود نداشت جز مردها. من تو اون دوران با دوستانم سيگار كشيدم، اون موقع اصلاً به اين فكر نميكردم كه اين كار ممكنه بيشتر جنبه مردانه داشته باشه، بنابراين هر روز لذتش برايم بيشتر ميشد. براي من و دوستانم جنبه ژست داشت و ميگفتيم تفريحيه و آسيبي نداره. پدرم سلطهگر بود و من هيچ زمان از بايدها و نبايدهاش راضي نبودم. وقتي با دوستانم سيگار ميكشيديم سعي ميكرديم اين كار مقابل جنس مخالف باشه. خيلي خوشحال ميشدم از اينكه اونا من رو با تعجب نگاه ميكردند، حس قدرت بهم ميداد و بسيار سرخوش ميشدم. هرچند كه تو اون دوران خيلي از خانمها سيگار ميكشيدند، واقعاً ميشه گفت نوعي افتخار بود و تو اين دوران از جامعه هم هنوز ادامه داره، فقط علتش واهيتر شده است. تا اينكه ازدواج كردم و همسرم به خاطر علاقهاي كه به من داشت گفت مشكلي با سيگارم نداره و حتي از خانواده خودش مخفي كرد. من حين بارداري هم سيگار ميكشيدم و به خاطر همين بچههايم مصرفكننده هستند البته نه فقط سيگار. متأسفانه من خسارتهاي زيادي به خودم و خانوادهام زدم، الان خيلي پشيمونم كه سلامتي ريههايم رو از بين بردم. فقط تو جمعهايي ميروم كه خانمهاي سيگاري هم باشند. بچههايم هيچ وقت دوست نداشتند باهام بيرون بيايند. خانوادهام هم هيچ وقت نگفتند ولي ميدونم دوستم ندارند. خيلي دوست دارم به زنها بگم بانو اين ژست برازنده تو نيست. دختري 25 ساله هم درباره سيگاري شدنش ميگويد: از بچگي تو خانوادهاي بزرگ شدم كه سيگار جزئي از زندگيمون بود، مادرم نه، ولي پدرم ميكشيد و گاهي از من براي روشن كردن سيگارش كمك ميگرفت، بنابراين يك موضوع عادي بود برايم. همگي بهش عادت داشتيم. بزرگتر كه شدم تو دبيرستان برايم پيش نيومد كه بخوام سيگار بكشم ولي تو دانشگاه ديدم يه چيز طبيعيه و انگار كه فقط منتظر يه تعارف باشم قبول كردم و شروع به كشيدنش كردم. انگار ميخواستم خودم رو به خانواده، خودم و اطرافيان اثبات كنم كه براي من هم مهم نيست و ميتونم بهش تن بدم. الان سه ساله است كه سيگار ميكشم، با اينكه اذيتم ميكنه اما جزئي از وجودمه. اطرافيانم كساني هستند كه برايم دوست نيستند و به قطع و يقين همهشون روشنفكرنما هستند. تحليل ماجراي سيگاري شدن زنها خانوادههايي وجود دارند كه متوجه اصل زندگي و نيازهاي بسيار مهم و قابل تأمل فرزندانشان نيستند و هيچ آگاهي لازمي به آنها نميدهند و آنها را به بدترين نوع برخورد كه طرد كردن است مجازات ميكنند. برخي زنان و دختران سيگاري بر پايه نبود آگاهي، كمك نگرفتن از افراد مناسب، ژست قدرت را ميگيرند و به قطع نيمه بيشتر رفتارهايشان بر پايه جلب توجه (من رو ببينيد، من هستم، من مهمم) است. علاوه بر محيط خانواده، نقش رسانهها و دوستان بين دختران و پسران به خصوص در سنين بلوغ را نميتوان ناديده گرفت كه چقدر در نقش بستن باورهاي مهم در زندگي يك دختر، دقيقاً در بهترين سن جواني و پرورشش تأثيرگذار هستند. اين درست در زماني است كه يك دختر ميتواند يك دوست، يك خواهر، يك همسر و يك مادر نمونه و الگويي بس تأثيرگذار باشد. در اصل ميتوان اينگونه بازگو كرد كه مصرف سيگار در دختران و زناني كه اعتماد بهنفس كمتري دارند بيشتر است و جالب اينكه بسياري از آنها قشر تحصيلكرده جامعه هستند و به طرز غلطي خواستار آزادي، استقلال و برابري ميباشند. بيشتر مصرفكنندگان سيگار از يك نوع نبود بينش و حالت عاطفي و كمبود احساس برخوردارند كه به اشتباه راه نجات خود را در طي اين مسير ميبينند. بالطبع بيشتر افراد پشيمان از راه انتخابي خود هستند و براي اينكه آسوده شوند بايد يك راه نجات و انگيزهاي پديد آيد. هرچند اكثريت افراد ميگويند گوششان از نصيحت پر است و با مصرف خود مشكلي ندارند، اما ميشود با بالا بردن آگاهي افراد و خانوادهها تا حدودي آنان را نجات داد. در همين حوزه آگاه كردن دختران از به خطر افتادن زيباييشان به تبع مصرف سيگار ميتواند مؤثر باشد. مصرف سيگار اثرات مخربي روي مغز و كاركرد آن دارد كه با از بين بردن ساختارهاي مغزي، واكنشها را نيز كند ميكند. تأثير منفياي روي اشتها دارد و باعث كماشتهايي فرد ميشود. باعث ناباروري زنان شده و آسيبهاي جدياي هم بر ريه مردان و هم زنان ميزند. در زنان انواع سرطانها را به وجود ميآورد كه سرطان ريه از مهمترين آنان است. چند روش رفتار درماني براي ترك سيگار روشهايي كه براي كاهش استرس و اضطراب صورت ميگيرد ميتواند در ترك سيگار مورد استفاده واقع شود. در اين ميان مراجعه به مراكز روانكاوي و حساسيتزدايي منظم ميتواند تأثيرگذار باشد. يكي از روشها سيگار كشيدن سريع است، در اين روش درمانگر با تكنيكهايي از شخص ميخواهد، پشت سر هم سيگار بكشد كه اين كار باعث ايجاد حالت تهوع و ايجاد نوعي حالت انزجار ميشود. درمانهاي بيزاريآور نيز يك شيوه ديگر است. در اين حالت شخص در كنار مصرف داروهاي تهوعآور، به طور مدام سيگار هم ميكشد و اين دو در تقابل هم قرار ميگيرند. تكرار مداوم اين حالت به مرور سبب بيزاري فرد سيگاري از مصرف سيگار ميشود. از ديگر روشهاي درماني ايجاد الگوي مثبت است كه با استفاده از تجربههاي مثبت آن فرد، روند ترك را با موفقيت بيشتري همراه ميكند. منبع: روزنامه جوان
کد مطلب: 48890
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdciuva5.t1av32bcct.html