پايگاه خبری تحليلی خط نيوز 26 فروردين 1397 ساعت 10:18 http://khatnews.com/vdcezo8n.jh877i9bbj.html -------------------------------------------------- تحلیلی استراتژیک از عدم موفقیت آمریکا در سوریه عنوان : این پرچم ایران بود که در دمشق به اهتزاز درآمد/ قدرت مانور آمریکا محدود شده است -------------------------------------------------- حملات سحرگاه روز شنبه علیه برخی از مواضع ارتش سوریه و هدف قرار دادن زیرساخت های این کشور نه تنها نشان از قدرت بلکه گویای ادامه روند کاهش قدرت پاسخگویی آمریکا در بحث نظامی بود. متن : به گزارش خط نیوز به نقل از جهان نيوز: حملات سحرگاه ائتلاف غربی به سوریه از جمله اقداماتی بود که انتظار می رفت در روزهای آتی به مرحله اجرا درآید ولی همانگونه که پیشبینی می شد سطح آن محدود و کاملا کنترل شده بود. به گزارش جهان نيوز، تاریخ جنگ های منطقه غرب آسیا در قرن اخیر با مداخلات نظامی ایالات متحده آمریکا گره خورده است. پس از پایان جنگ جهانی دوم و شروع جایگزینی آمریکا به جای کشورهای اروپایی در مناطق جهانی در رقابت با شوروی، غرب آسیا و منابع عظیم نفتی و گازی آن از اهداف اصلی و راهبردی واشنگتن جهت اعمال نفوذ و حضور بوده است. در دهه های منتهی به قرن بیست و یکم، این تنها آمریکا بود که توانست به عنوان ابرقدرت جهانی همچنان شاخص های قدرت را حفظ کند و شوروی نتوانست توازنی میان قدرت نظامی و ضعف اقتصادی خود برقرار سازد و لاجرم از درون فروپاشید. یکه تازی آمریکا در منطقه استراتژیک غرب آسیا با وجود رژیم صهیونیستی و حکام خودکامه عربی، با یک مانع جدی روبه رو شد. انقلاب اسلامی ایران و نگاه ایدئولوژیک آن به قدرت در سطح جهان، تهدیدی بود برای متحدان واشنگتن در منطقه و برهمین اساس تضعیف و محاطره تهران در دستورکار قرار گرفت. اما مجموعه ای از تحولات باعث شد تا تهران به صورت معکوسی خود را پس از جنگ تحمیلی هشت ساله بازآفرینی کند. حمله عراق به کویت و در نتیجه تهاجم ائتلاف آمریکایی و از بین بردن تمامی تجهیزات نظامی عراق و شکستن هیمنه صدام، یکی از رقبای جدی ایران را از دامنه تهدیدات خارج ساخت. دخالت های آمریکا در منطقه از دهه 1990 تا اوایل قرن بیست و یکم، تمام عیار و با حضور گسترده در منطقه بود. جنگ سال های 2001 و 2003 علیه افغانستان و عراق، طالبان و صدام را نابود ساخت. از پس این حملات، این نفوذ منطقه ای ایران بود که رشد چشمگیری یافت. اما دور تسلسل شکست های آمریکا با هجوم زمینی به منطقه با افزایش هزینه های نظامی این کشور، بحران های اقتصادی را نیز بر این کشور تحمیل کرد. پس از آن دوران بود که نگاه به شرق از سوی واشنگتن قوت گرفت و قدرت نظامی آمریکا در غرب آسیا شامل حملات محدود علیه مواضع رقبای خود شد. این روند با وجود تهدیدات همیشگی این کشور همچنان ادامه داشته و قدرت استراتژیک نظامی آمریکا برای حملات تمام عیار تنها محدود به حملات کنترل شده موشکی و هوایی شده است. افزایش قدرت رقبای آمریکا در منطقه وجهان از جمله روسیه نیز به عنوان فاکتورهای موثر در بازبینی نقش نظامی آمریکا در جهان در نظر گرفته می شود. تجدید قوای قدرت های منطقه ای و ایجاد کانون های جدید قدرت به ویژه در بخش اقتصادی، آمریکا را بر آن داشته که تجدید نظر جدی در حوزه اقتصادی داشته باشد و یکی از اصلی ترین چالش ها در این حوزه کاهش هزینه های نظامی است. چین، هند، برزیل و آلمان در زمانیکه آمریکا صدها میلیارد هزینه در جنگ ها متحمل می شد، سهم خود را در اقتصاد جهانی افزایش داده و در صورت ادامه این روند، یکی از شاخص های عمده ابرقدرتی واشنگتن در یک دهه آینده نه تنها از تضعیف بلکه تا مرز نابودی پیش خواهد رفت. با توجه به این مقدمه، نگاهی به تحولات منطقه غرب آسیا از سال 2011 به این سو نشان می دهد چه در دولت دموکرات اوباما و چه دولت جمهوری خواه ترامپ، استفاده استراتژیک از نیروی نظامی به شدت با موانعی همراه شده است. استفاده از گروه های مسلح داخلی و پشتیبانی از آنها به وسیله پشتیبانی مالی و نظامی کشورهای عرب خودکامه از مهمترین راهبردهای واشنگتن برای کاهش هزینه های نظامی خود در منطقه بوده است. ظهور عربستان تهاجمی و تشنه تجهیزات نظامی جدید در کنار شیخ نشین های دست به نقد خلیج فارس، هزینه های نظامی را با خرید های چند صد میلیاردی تا حدودی جبران کرده است. از زمان شروع بحران سوریه، فرصت زیادی در اختیار آمریکا جهت حملات تمام عیار علیه اسد وجود داشته است. بخصوص در زمانی که در سال 2011 تا 2014 کمر ارتش اسد به ریزش ها و اعتراضات شکست و اتهاماتی چون حملات شیمایی نیز متوجه آن بود، اما هیچ گاه واشنگتن سعی در شروع حمله فراگیر نکرد. با بازآفرینی ارتش سوریه و تجدید قوای آن در کنار حمایت های ایران و روسیه، بسیار بعید است که آمریکا قصد حملات تمام عیار و زمینی به کشور سوریه داشته باشد. حملات سحرگاه روز شنبه علیه برخی از مواضع ارتش سوریه و هدف قرار دادن زیرساخت های این کشور نه تنها نشان از قدرت بلکه گویای ادامه روند کاهش قدرت پاسخگویی آمریکا در بحث نظامی بود. بدون شک این حملات در همین سطح محدود باقی خواهند ماند و با توجه به تحولات بیش از یک دهه اخیر، آمریکا تنها و تنها زمانیکه توسط رقبا مورد حمله نظامی قرار گیرد، وارد جنگ تمام عیار خواهد شد ولی در سطح خرد دیگر نمی تواند دست به ریسکی بزند که بیش از این حوزه اقتصاد جهانی را برای رقبای خود واگذارد. برهمین اساس و با علم ائتلاف ایران، روسیه و سوریه به قدرت محدود پاسخگویی نظامی آمریکا در منطقه است که بسیاری از متحدان واشنگتن در منطقه نسبت به حملات محدود این کشور علیه سوریه ناامیدانه به تحولات می نگرند اما در سوی دیگر رقابت باید شاهد اهتزاز پرچم ایران در قلب دمشق باشند. پرچمی که در کنار پرچم کشور سوریه و روسیه از سوی شهروندان سوری در هوای دمشق به نشانه پیروزی و امید به اتمام جنگ می چرخد. حملات موشکی و هوایی ایالات متحده به سوریه تنها برای حفظ پرستیژ نظامی این کشور صورت گرفت و خارج از این محدوده نیاید دیگر انتظاری از این کشور داشت. جنایت غرب در حمله به سوریه باید به عنوان درس عبرتی برای کشورهای خودکامه عربی باشد که همچنان حمله نظامی غرب در منطقه را به عنوان یکی از راههای حفظ امنیت خود متصور هستند ولی به تدریج باید با این واقعیت کنار بیایند که آمریکا به عنوان رهبر ائتلاف غربی در منطقه، سال هاست دیگر قدرت چندانی برای صرف صدها میلیارد دلار در منطقه ندارد و هر ریسک نظامی این کشور در ابعاد تمام عیار این کشور را با سرعت بیشتری به سمت پرتگاه سقوط خواهد کشاند.